به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو، برنامه مناظره با عنوان «آیا جامعه ایرانی ملتهب است؟» میان بیژن عبدالکریمی، استاد گروه فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی و علیرضا شجاعیزند، استاد گروه جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرس با موضوع بررسی وضعیت جامعه ایرانی پس از پائیز ۱۴۰۱ به همت بسیج دانشجویی دانشگاه امیرکبیر و در محل خانه دانشجو برگزار شد.
شجاعیزند، در ابتدای این مناظره با اشاره به تعاریف مختلفی که از امر التهاب میتوان داشت بیان کرد: جامعه به شدت پیچیده و سیال است و ما واجد سه نوع التهاب هستیم.
یک معنی التهاب هم به معنی تلاطم و تکاپو که مثبت است. التهاب به معنی طب اجتماعی که از طریق آن بشود مسائل را کشف کرد نیز میباشد.
التهاب به معنی نشانههایی از فروپاشی و از همگسیختگی اجتماعی هم میتواند باشد.
وی در ادامه توضیح داد: جامعه ایرانی پویا، کامل و متکثر است. جوان و پرشور است. از این نظر جامعه ما در مقایسه با جوامع دیگر متفاوت بوده و یک جامعه کامل است.
وی گفت: هرم سنی ما استوانه بوده و یک ترکیب متجانس دارد. ما یک جامعه به خودباوری رسیده و با انگیزههای بلند هستیم.
شجاعیزند افزود: بسط ارتباطات کمک کرده تا هر شخصی دنبال سوداهای بزرگ باشد. این مجموعه ویژگیها جامعه را هشیار کرده و باعث شده جامعه حساسی داشته باشیم که همواره دارد رصد و پیگیری میکند.
شجاعیزند گفت: جامعه ما در موضع دفاع از خود جنبشی است. جمع بین نهضت و نظام در جامعه ما به نحو عجیبی با هم همراه شده است. به اعتقاد وی، جامعه ایران را نباید به عنوان جامعه بحرانی تعریف کرد.
عبدالکریمی، در توضیح شرایط خاص جامعه و با اشاره به فراز و نشیبهای تاریخی گفت:
تمدن بزرگ اسلامی در قرن چهارم و پنجم به اوج رسید و از قرن نهم تا دوازدهم دوره رکود تمدن اسلامی است. در این دوره ما زمانی با تمدن جدید غرب مواجه شدیم که در واقع دوران ضعف و اضمحلال ما بود. شکستهای ما و جدا شدن بخشی از کشور در دوره مذکور نشانه آن است.
وی افزود: بعد از مواجهه با غرب با نوعی گسست تاریخی و نوعی بیتاریخی مواجه شدیم از این نظر که رابطه ما با سنن فلسفی و فکری ما منقطع شد و از سوی دیگر به زیستجهان مدرنیته نپیوستیم. در چنین دورانی ایدوئولوژیهای رنگارنگ در صدر تاریخ مشروطه ظهور پیدا کرد که خواهان پر کردن جای خالی سنن فکری و فلسفی نیرومند پیشینیان ما بودند. انقلاب ما حاصل همین زمان است که ایدئولوژیها از جمله اسلام سیاسی خواسته جای خالی وجود یک سنت نظری عمیق را پر کند. فقدان رویکرد حکمی و فلسفی در مواجهه با مسائل تاریخی و اجتماعی بنیادیترین نقطه ضعف گفتمان ما است.
عبدالکریمی گفت: سیاستزدگی و ایدئولوژیک اندیشی یعنی همه مسائل را در چهارچوب تنگ سیاست و مناسبات مربوط به کسب و حفظ قدرت دیدیم که این امر به معنی نادیده گرفتن بسیاری از مولفههای بنیادین فرهنگی، تمدنی و تاریخی است. متاسفانه گفتمان ما از این آسیب رنج میبرد که هرگز خلاء وجود نگرش حکمی و فلسفی را از اساس حس نکرده و به نظر اهل تفکر گوش فرا نداده است.
وی ادامه داد: مدرنیته صرف امری سیاسی، اخلاقی و اقتصادی نیست بلکه ظهور نوعی متافیزیک و فهم انسان از زندگی است. در روزگار ما مدرنیته نه فقط امری غربی بلکه امری سیارهای شده و موجبات تحولات ژرف وجودی در اندیشه و جان آدمیان از جمله در دل انقلابیون و بسیاری از مسلمانان شده است.
عبدالکریمی گفت: گاهی ممکن است یک جریان اجتماعی نتواند مسئله را خوب آنالیز و صورتبندی کند. نظام سلطه و امپراتوری دروغ به شدت بر جامعه ما اثر گذاشته است. با این حال گاه تودهها چیزی را احساس میکنند که جامعهشناسان نمیتوانند صورتبندی کنند.
وی افزود: ما در مواجهه با سیطره عالم غربی نه صرفا با امری سیاسی، اقتصادی و نظامی بلکه با امری متافیزیکی، تمدنی، تاریخی و جهانی روبرو هستیم.
انقلاب ایران به درستی به مواجهه سیاسی، اقتصادی و نظامی با نظام سلطه برخواست و شاهکارهایی آفرید، اما متاسفانه به دلیل فقدان نگرش متافیزیکی و فلسفی درکی از دیگر وجوه مواجهه ما با غرب نداشتیم که همین امر ما را با بحرانهای عمیقی روبرو ساخت.
عبدالکریمی گفت: یکی دیگر از ویژگیهای انقلاب ما تودهگرایی است. انقلاب ما به معنای راستین کلمه یک انقلاب تودهای بود و انقلاب طبقات بالا نبود. اما باید توجه داشته باشیم که بخش عمده تودهها تربیت ناشده هستند به خصوص در دوران مدرن رابطه توده با سنت عظیم دینی و معنوی قطع شده همانطور که در غرب از سنت مسیحی جدا شدند و هم در عالم ما. بیشتر پستها به کسانی رسید که مردمی و برخواسته از تودهها بودند، اما در واقع نافرهیخته بودند. این تودههای تربیت ناشده گاهی وقتها به هیچ وجه نماینده گفتمان انقلاب نبودند و زشتیهایی را ایجاد کردند. من این را به منزله یک مسئله اجتماعی میفهمم و نه یک مسئله سیاسی.