به گزارش خبرنگار گروه استانها خبرگزاری دانشجو، سید اسحاق موسوی؛ قرار است چهار روز مهمان مردم خونگرم جنوب کشور باشیم؛ خبرنگار، روزنامهنگار، عکاس و فیلمبردار، با کم و زیادش تقریبا ۶۰ نفر که همه از اهالی رسانه هستند در این سفر حضور دارند، نه برای تفریح در مناطق زیبای جزیره قشم، کیش، هرمز و سواحل زیبای خلیج فارس، بلکه برای بررسی میدانی اوضاع استان هرمزگان.
قطعا این سفر سختیهای خاص خودش را دارد، چرا که به تجربه در طی سالهای خبرنگاری یاد گرفتهام وقتی قرار است به عنوان رسانه در جمعی حاضر شویم، باید چشم و گوش خود را تیز کنیم تا بهتر از واقعیتهایی که خودشان را به ما نشان میدهند یا دیگران میخواهند ما آنها را ببینیم به حقیقتها برسیم.
از طرفی حضور ۶۰ نفر در تور رسانهای برای بررسی اقدامات دستگاه قضایی استان کار را برای مسئولین سختتر میکند، چون سخنان و آمارهای آنها در یک طرف ترازو و آنچه در میدان عمل واقع شده است در کفهی دیگر قرار دارد و این قلم خبرنگار و رضایت مردم در کف جامعه است که آنان را قضاوت میکند.
ساعت ۱۲ و ۳۵ دقیقه، فرودگاه مهرآباد، مبدا تهران، مقصد بندرعباس؛ خلبان مدت پرواز را ۱ ساعت و ۴۰ دقیقه اعلام میکند، در مسیر با دیگر خبرنگاران گپ و گفت میکردیم تا یخ بینمان آب شود، از مشکلات مردم غزه و عملیات طوفان الاقصی گفتیم، تا اطلاعات کلی و بدیهی دیگر که برای یک سفر ۴ روزه نیاز بود.
از لحظه فرود تا مکان توقف بلندگوهای هواپیما با صدای کم آهنگ محلی و بندری پخش میکرد؛ مدیر کل روابط عمومی دادگستری استان هرمزگان به همراه فرزند نونهالش برای استقبال در انتظار مهمانان ایستاده بود، لحظهای که از در فرودگاه خارج شدیم به یک باره هوای شرجی و گرمای شدید به همراه راننده تاکسی وَن زرد رنگ که آفتاب سورتش را سوزانده بود جلو آمد و گفت "به بندرعباس شهر آفتاب و گرما خوش آمدید."
بعد از صرف ناهار و یک استراحت حدودا ۳ ساعته باید خود را برای مصاف با برنامه فشرده این تور و هوایی که اصلا به آن عادت نداشتیم آماده میکردیم، قرار بود عصر روز اول به همراه رئیس دادگستری استان هرمزگان و شهردار بندرعباس با هدف بررسی عدالت اجتماعی از پروژههای عمرانی _ آبادانی شهر بازدید کنیم.
۲ اتوبوس شهری که تا آخرین روز سفر ما را همراهی میکردند رو به روی هتل منتظر بودند؛ پایه دوربین و میکروفن یقهای را که مورد نیاز یک خبرنگار کولهپشتی است آماده و به سمت اتوبوس حرکت کردم، تقریبا هر دو اتوبوس پر شد و توقع داشتم در ابتدا به سمت سواحل شهر بندرعباس حرکت کنیم، چرا که فکر میکردم وجود ساحل اولویتی برای احداث پروژههای عمرانی در شهر خواهد بود؛ اما اتوبوس به سمت مجموعه گردشگری پنجهعلی که در مناطق کوهستانی قرار داشت حرکت کرد.
در اتوبوس مسئول تور رسانهای سرفصلهایی کلی ارائه کرد تا خبرنگاران بتوانند بهتر مطالبههای خود را پیگیری کنند: پرداخت مالیات شرکتهای بزرگ هرمزگان در خارج از استان، ورود دستگاه قضایی و دیگر مسئولین اجرایی به این موضوع، مشکل شهرداری در تامین بودجه مورد نیاز، احصا و بازگشت ۴ هزار میلیارد تومان به استان و در نهایت هزینه کردن مالیاتها در پروژههای شهری مانند نمونه موفق پنجهعلی از جمله این سرفصلها بود.
بیشتر بخوانید:
احصا و بازگشت ۴ هزار میلیارد درآمد مالیاتی به استان هرمزگان
هر وقت کلمه بندرعباس را میشنیدم ساحل و دریا در ذهنم متبادر میشد، قطعا مناطق کوهستانی در این شهر کمتر مورد توجه قرار گرفته است که مردم با آن غریبهاند؛ حدود ۲۰ دقیقه به سمت شمال شهر حرکت کردیم، مسیری پر پیچ و خم که با چراغهای زرد رنگ به زور روشن شده بود و نشان از تازگی پروژه داشت.
اتوبوس در یکی از بخشهای مجموعه گردشگری پنجهعلی که به دلیل داشتن پل معلق ۴۰۰ و زیپ لاین ۲۶۰ متری مورد توجه مردم قرار گرفته بود توقف کرد؛ به محض پیاده شدن آقای قهرمانی رئیس کل دادگستری استان هرمزگان و آقای نوبانی شهردار بندرعباس به ما اضافه شدند، بانوان بندرعباسی با پوشش زیبای محلی و سنتی که قسمتی از چادر را محکم به سر بسته و قسمت دگر را روی دوششان رها کرده بودند در یک نگاه، جمعیت تقریبا ۸۰ نفری را رصد و نظاره و درگوشی با همسران خود صحبت میکردند.
خبرنگار و روزنامهنگاران محلی استان هرمزگان هم به این تور ملحق شدند، به همراه دیگر اهالی رسانه با گوشی و رکوردهای آماده به ضبط، مسیر سرپایینی را پشت سر رئیس کل دادگستری و شهردار حرکت کردیم، در میانه راه هر کسی با یکی از همراهان مسئولین گرم گرفته بود تا اطلاعات خود را بالا ببرد، بعد از ۱ دقیقه پیادهروی پل معلق که با چراغهای نارنجی رنگ تزئین شده و دو کوه رو به یکدیگر وصل کرده بود نمایان شد؛ دو مسئولین کنار یکدیگر ایستادند و اهالی رسانه رو به روی آنان در یک نیم دایره دور هم جمع شدند.
خبرنگاران با دوربین و قلم و کاغذ خبردار ایستادند و اکوشارژی همراه سوت بلندی کشید، مسئول پل معلق صدای بلندگوی مجموعه را که در حال پخش موسیقی بود کم کرد و آقایان قهرمانی و نوبانی به ترتیب شروع کردند "اهالی رسانه خوش آمدید، این مکانی که شما قرار دارید پنجهعلی است و... "
پنجهعلی حقایق زیادی را به ما نشان داد: اول اینکه اقدامات این استان صرفا در صفحهی کاغد و تیتر رسانهها متوقف نشده و کف میدان خودش را نشان میدهد، دوم اینکه ایستادن دوش به دوش این دو مسئول در کنار یکدیگر از هماهنگی و تعاملی سخن میگوید که ریشه در ماههای قبل دارد وخروجیاش در لبخند رضایت مردم نمایان است.
بعد از سخنرانی آقای قهرمانی و نوبانی به سمت مجموعه دیگر از پنجهعلی که به بامبندرس عباس معروف بود حرکت کردیم؛ در محوطهی مجموعه حدود ۴۰ ماشین سواری پارک شده بود که نشان از حضور خوب مردم داشت؛ این خبر مدیر پنجهعلی در گزارش خود به شهردار بندرعباس و رئیس کل دادگستری که "استقبال مردم در روزهای پنجشنبه و جمعه به قدری زیاد است که جای پارک کم میآید" بسیار خوشحال کننده بود.
برخی از خبرنگاران با مردم و خانوادههای بندر عباسی که در قسمتهای مختلف این مجموعه اتراق کرده بودند، مشغول صحبت شدند و مسئولین به همراه تعدادی از اهالی رسانه برای بازدید به قسمتهای دیگر رفتند؛ در مسیر سوار شدن به اتوبوس برای رفتن به پارکهای شهری، خانم یارمحمدی روزنامهنگار اطلاعات سوالی مهم را از آقای نوبان شهردار بندرعباس پرسید که به نظر میآمد هیچکس از مسئولین به آن توجهای نداشته "در مجموعه گردشگری پنجهعلی که در مناطق کوهستانی است و از شهر فاصله دارد، ما آمبولانس و یا مرکز درمانی برای فوریتهای پزشکی ندیدم! " در چنین زمانی که رشد و توسعه این پروژه خودنمایی میکرد، شاید پرسش چنین سوالی برای مسئولین به دور از انتظار بود، البته شهردار بندرعباس در همان لحظه قول دادند که این موضوع مهم سریعا انجام میشود.
به سمت پروژه بعدی یعنی بوستان جدید آزاد شهر بندرعباس که در ۲۲ بهمن ماه سال ۱۴۰۱ به بهرهبرداری رسیده بود حرکت کردیم؛ زمانی که از اتوبوس پایین آمدم، با صحنههای کودکانه و جذابی در میانه آب و نورهای رنگی رو به رو شدم که آن را فقط در بوستانهای بزرگی مثل پارک آب و آتش تهران دیده بودم.
بوستانی هزارمتری دارای فوارههای رنگی، فضای سبز، مسیر پیاده روی سلامت با وسایل ورزش همگانی. خانوادهها در فضای سبز پارک روی زیرانداز دور هم نشسته بودند، البته جای فرزندانشان بسیار خالی بود، کمی آن طرفتر بیشتر از ۵۰ کودک قد و نیم قد که از سر و رویشان آب میچکید در میان خطهای آبیِ رنگی رنگی که تا ارتفاع ۳ متری به آسمان پرتاب میشد شیرجه میزدند.
از آنجایی که هرمزگان با استانهای کرمان و فارس همسایه است، در این پارک مسافرانی از استان فارس هم حضور داشتند که برایم مهم به نظر آمد، چرا که پاسخ اول مردم این ۲ استان به سوال "آخر هفته کجا برویم" شمال نه، بلکه بندرعباس بود؛ چقدر خوب میشد اگر تک تک پارکهای کشور عزیزمان به گونهای طراحی و ساخته میشد که توانایی جذب گردشگر را داشت و این پارک به خوبی توانسته بود این مهم را رقم بزند.
برای مصاحبه و گفتگو با یکی از مردم خونگرم جنوبی هم کلام شدم، از نداشتن شهربازی در بندرعباس برایم گفت و گلگی کرد، بسیار متعجب شدم که چرا شهری به وسط بندرعباس شهربازی ندارد؟ او نسبت به پارکهای دیدنی شهر هم که به تازگی افتتاح شده بود احساس رضایت داشت و در پایان ضمن اشاره به منابع و ظرفیتهای بسیار زیاد این استان، از مسئولین درخواست کرد تا در حد نام شهر برای شهر و مردم آن تلاش کنند.
از آقای نوبان که موضوع نداشتن شهربازی در بندرعباس را پیگیر شدیم دریافتیم بخشی از کارهای اداری صورت گرفته و زمین احداث آن مشخص شده است، حتی واگذاری بعضی از وسایل برای ساخت انجام و در آیندهای نه چندان دور شاهد افتتاح شهربازی در بندرعباس خواهیم بود.
حوالی ساعت ۸ شب به نخستین باغ وحش مصنوعی حیوانات آفریقایی (ساوانا) در بوستان شهید دباغیان بندرعباس که شور و حال بالایی داشت رسیدیم، جمعیت زیادی در این پارک حاضر بود، به محض ورود با عکاس این مجموعه مشغول به صحبت شدم، میگفت "قبلا در این مکان خلافکاران جمع میشدند و تقریبا محلیها از پارک استفاده نمیکردند، اما اکنون تغییرات زیادی در ماهیت آن صورت گرفته است و در این مدت شادی و لبخندهای زیادی از مردم شهرم را ثبت و ضبط کردهام."
شهر بندرعباس حدود ۱۷ کیلومتر با دریا خط ساحلی دارد که در این مسافت پارکهای مختلفی با نامهای متفاوت ساخته شده است و معمول گردشگران برای تفریح در این مکانها حاضر میشوند؛ مقصد بعدی ما سواحل بندرعباس بود، زودتر از اتوبوس به همراه خبرنگاران محلی به ساحل رسیدم، در نگاه اول آنچنان که باید و شاید امکانات رفاهی و تفریحی به چشمم نیامد، نورپردازی پارک ضعیف بود و هر چند دقیقه یکبار موتوری تکچرخزنان بین خط افق نگاهم به دریا حائل میشد.
اهالی رسانه بندرعباس در انتظار اتوبوس گروه گروه دور یکدیگر حلقه زده و گفتگو میکردند، چون قاعدتا آنان از مشکلات استان بیشتر آگاه بودند، آرام آرام وارد جمعشان شدم، طی ۲۰ دقیقهای که با هم بودیم ابتدا از نوع گویش و محل کارمان گفتیم و در نهایت به مباحث اصلی استان هرمزگان رسیدیم.
او مطالبی را مطرح کرد که زاویه دید نگاهش به عنوان یک خبرنگار ساکن استان برای مسئولین جای فکر و تامل داشت "اوضاع پارکهای شهر خوب نبود و الان ظاهرشان با قبلا قابل مقایسه نیست، اما آنچه بندرعباس به آن احتیاج دارد توجه به زیرساختهاست تا ظاهر شهر، مثلا شما به بلوار رو به رویت دقت کن" فوکوس نگاهم را روی خیابان قرار دادم، صدای ماشینها و بوق آنان که پشت به پشت هم ایستاده بودند گوش شهر را کر میکرد، ساعت ۱۰ شب بود و ترافیک در اوج خودش.
با لهجه شیرین و خونگرمی خاص خودش ادامه داد "این روزها ایام پیک مسافرتی نیست، اما شما میبینید خیابان قفل شده است، حالا فرض کنید عید نوروز که از تمام کشور به بندرعباس گردشگر میآید، خیابانها وضع عجیبی پیدا میکند" در پایان هم از تعامل خوب دستگاه قضایی استان با دیگر سازمانها گفت و با توقف اتوبوس کنار بلوار کلامش را تمام کرد.
برنامه روز اول تور رسانهای عدالت اجتماعی در هرمزگان با بازدید از پروژههای عمرانی شهر بندرعباس به پایان رسید؛ از برنامههای روز اول متوجه شدم اگر مسئولین استان و شهرستانها کشور عزیزمان ایران با دغدغه خدمت در کنار یکدیگر برای آبادانی و توسعه شهر و همچنین رضایت مردم تلاش کنند، قطعا نتیجههای زیادی حاصل خواهد شد.
ظرفیت و منابع خدادادی شهر به شهر کشور ایران منحصر به فرد و مثال زدنی است، اگر مسئولین توجه ویژه و خاص به این نعمتها داشته باشند و بتوانند بهترین بهره و استفاده را از آنها ببرند، قطعا بسیاری از مشکلات حل خواهد شد.
ادامه دارد...