به گزارش گروه استان های خبرگزاری دانشجو، خانم مونیکا لوینسکی (یکی از فعالین مُد و زیبایی در آمریکا) با همکاری مرکز «Vote.org» کمپین «شما قدرت دارید» را راه انداخته و تلاش میکند تا انگیزه آمریکاییها را برای شرکت در انتخابات آینده افزایش دهد. خانم لوینسکی به عنوان یک «سلبریتی» این کمپین را با پشتیبانی دولت و برای مقابله با «ناامیدی» و «بیانگیزگی» موجود در جامعه آمریکا راهاندازی کرده، زیرا اعتقاد دارد که:
«رایگیری» راهی برای «شنیده شدن» صدای ما است و ... «رای دادن همیشه مهم است».
یورونیوز (فارسی) در تاریخ ۲۸ فوریه در مطلبی با عنوان «مونیکا لوینسکی در کارزار جدید خود مردم را به رای دادن تشویق میکند» به این مطلب پرداخته است.
بهراستی چرا رای دادن مردم برای تمام نظامهای سیاسی پویا و مسئلهدار دنیا اهمیت دارد؟ چرا جز در نظامهای بستهای مانند عربستان سعودی، جمهوری آذربایجان، کره شمالی و ... در تمام دنیا انتخابات دغدغه حکومتهای پیشرو محسوب میشود؟ چرا یادداشت کوتاه خودم را با تفصیل این خبر از یورونیوز آغاز کردم؟
مردم و انتخابات هیچگاه در تاریخ چند هزار ساله ایران یک مسئله محسوب نمیشده است. جز در برههی کوتاهی از تاریخ مشروطه که آن هم انتخابات به صورت محدود، صنفی و طبقاتی انجام شد و همچنین در دوران کوتاه نخست وزیری دکتر مصدق که آن هم با انحلال پارلمان ناکام ماند و سرانجام با کودتا پرونده آن پیچیده شد؛ هیچ نشانهای از دموکراسی و انتخابات در ایران وجود ندارد تا انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷.
در سال ۵۷ انقلاب اسلامی که با پشتیبانی قاطع مردم مسلمان و شعارهای دینی اکثریت انجام شده بود حداقل دو گزینه در مقابل داشت:
تاسیس حکومت اسلامی و یا جمهوری اسلامی؟
امام راه دوم را انتخاب کرد و تصمیم گرفت تا نقش مردم را در آینده نظام سیاسی اصالت بخشد. او میدانست که مردم برای تحقق شعارهای دینی انقلاب کردهاند، اما به خوبی درک کرده بود که بدون مردم و بدون آزمون و خطا توسط خود آنان و بدون رشد و بالندگی سیاسیشان پیوند ارگانیک میان مردم و حکومت بریده میشود و این مردم هستند که باید با آزمون و خطا و رشد تدریجی بار تاریخی شعارهای خود را بر دوش کشند.
دقیقاً به همین خاطر است که انتخابات اهمیت دارد. رأی دادن و یا ندادن تنها در جوامعی مسئله است که هنوز زنده هستند! و هنوز پیوند ارگانیک میان حکومت و ملت قطع نشده است، زیرا در جوامع دیکتاتوری اصلاً مردم اجازه ندارند در مورد اصل انتخابات فکر یا مناقشه کنند چه برسد به تائید یا تحریم آن!
دقیقاً در اینجاست که نقش تاریخی جامعه دانشگاهی و دانشجویان پررنگ میشود. چهکسی باید به این مسیر تاریخی برای تکامل سیاسی و رشد فرهنگ سیاسی مسیر بدهد؟ چه کسی بهتر از دانشجویان میتواند روشنگر این مسیر باشد؟ اینجاست که باید گفت انتخابات و دانشگاه دو کلیدواژهی اساسیاند که هر چه در هم تنیدهتر شوند، آیندهی سیاسی بهتری را برای کشور رقم خواهند زد و افول و بیتفاوتی جریان دانشجویی یعنی مرگ تدریجی «مسئله»ای که قهرمانان تاریخ معاصر ایران برای ترسیم خطوط آن از جوهر خون خویش هزینه کردهاند.
اگر جریان دانشجویی کنار بکشد چه کسی یا کسانی جایگزین آن خواهند شد؟