گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- زهرا قربانی رضوان؛ هنر به هر شکل و شیوهای برگردانی است از ذات هنرمند، از نحوه حضورش از میلها و نفرتها و عشقها، از تاریخ و محیطش، اینها با آدم میآیند، با آنها زندگی میکنیم و بعد در یک لحظه به خصوص به صورت مشی هنری بیرون میافتد. این بخش از صحبتهای داریوش مهرجویی سینماگر پیشتاز موج نو سینمای ایران است. فیلم سازی که به مخالفت با آنچه جریان رایج فیلم سازی موسوم به فیلم فارسی بود ایستاد و دنیای دیگری از اندیشه و تفکر را به هنر تزریق کرد.
دو ساختهی مهرجویی «قیصر» و «گاو» آثاری هستند که در حرکت به سینمای نوگرا موثر بودند. مهرجویی متولد آذر ۱۳۱۸ جایگاه مهم در میان سینماگران موج نو داشت. کارگردانی که با ساخت فیلم گاو در شروع مسیر حرفه ای اش ادامه مسیر را برای خود دشوارتر کرد. زیرا مخاطبانی را پروراند که توقعی دوچندان از او داشتند. رشد و پرورش مهرجویی در خانوادهای فرهنگی سبب شد تا از دیگر کارگردانان تفاوتی محسوس داشته باشد. او از کودکی اهل موسیقی کلاسیک و سنتور بود که میتوان رد پای این را در موسیقی آثارش یافت. به واسطه تحصیلات دانشگاهی در رشته فلسفه در دانشگاه لس آنجلس میتوان تعابیر و نگاه فلسفی را در میان شخصیتهای داستانش یافت. سویههای فلسفی که او را به فلسفیترین فیلمساز زمانه خود تبدیل کرده بود؛ که میتوان نمونه آن را در «هامون» و «پری» مشاهده کرد.
سینما و فلسفه به تعبیر مهرجویی چنین معنا شد: «برای من کار عملی فلسفه، سینماست. کار عملی فلسفه میتواند نوشتن و تدریس باشد، و اغلب چنین است. اما فلسفه را میتوان در بن هم عمل دید. یعنی از آنجا که فیلسوف تنها به کار تفکر میپردازد و فکر کردن را صورت یک مشغله و کار ذهنی میپذیرد، جا برای عمل باز میگذارد؛ و این عمل میتواند به صورت موسیقی درآید، یا نقش کشیدن، یا بازی کردن در تئاتر و میتواند سینما باشد. برای من که سینما دارد و میتواند نشان دهد مهم است. عمل من بازتابی از معنا است. فلسفه و سینما میتوانند مکمل هم باشند.»
مطالعه فراوان این کارگردان و علاقه به ادبیات سبب شد تا بخش اعظمی از آثارش به صورت اقتباس به نگارش درآید. از ایپسه و خانه عروسک در فیلم سارا، از سلینجر و اثر فرانی وزویی در پری، مینای ساعدی در فیلم گاو، ویریدینا اثر بونوئل در فیلم بانو، فیلم پستچی از نمایشنامه ویستک، فیلم مهمان مامان از آثار مرادی کرمانی و درخت گلابی نوشته گلی ترقی از نمونه اقتباسهای این کارگردان است.
یکی از ویژگیهای بارز مهرجویی نمایش شخصیتها در طبقه اجتماعی است. مخاطب با طبقه فقیر در فیلم مهمان مامان به گونهای همزاد پنداری میکند که بیواسطه و در حالت واقع تمام شخصیتهاو کاراکترها را باور میکند. این نشان از آگاهی و شناخت محسوس این کارگردان از تمام اقشار جامعه خود است. در گاو ما شاهد روستاییان هستیم که نزدیکی آنها با مخاطب نشان آشنایی مهرجویی از این قشر است. میتوان گفت سینمای عامه پسند مهرجویی مانند مهمان مامان علاوه بر اینکه دارای ویژگیهای کمیک است، اما در لایههای زیرین خود دارای نگاه فلسفی و از پیچیدگیهای انسانی صحبت میکند. سینمای دلنشین مهرجویی تفکر برانگیز است. تجربه ساخت گاو که استفادهای مستقیم روانشناسانه و متاثر از سینمای نئورالیستی یعنی علاوه بر داستانگویی قدرت و زیبایی هنری تفکر را برمیانگیزد و مخاطب را به ورای آنچه میبیند سوق میدهد.
سنت و مدرنیته دو عنوانی است که در حوزه فکری این کارگردان و سینمای او مشهود است. برای به تصویر کشیدن این تفکر شعر و ضرب المثل به کمک کارکردهای دراماتیک میآید و زبان کهن و کلاسیک جهان آثار او را میسازد برای مثال فیلم آقای هالو مردی ساده لوح در جهانی مدرن که از دنیای گذشته خود جدا میشود و در ورطه مدرنیته میافتد.
پرداخت به زنان و توجه به این قشر چنان است که میتوان رفتاراو را فمنیست وار دانست. در مهمان مامان شاهد قهرمان زنی هستیم که مدیریت نه تنها خانه بلکه یک جهان اجتماعی کوچک همسایگان را نیز بر عهده دارد. درست وجه دیگری از حضور زن در جامعه که با عقل و درایت خود خواهان حقوقی مساوی با مردان است.
داریوش مهرجویی تجربه نویسندگی رمان ترجمه را نیز در کارنامه خود داشت. کتاب «جهان هولوگرافیک» نوشته مایکل تالبوت از مهمترین ترجمههای او است. این کتاب با ارائه یک نظریه به واکاوی جهان هستی میپردازد.
مهمترین آثار او میتوان به اجاره نشینها، بانو، هامون، سارا، پری، سنتوری، نارنجی پوش، درخت گلابی، مامان اشاره کرد. میتوان گفت مهرجویی علاوه بر کارگردان یک متفکر، مترجم و سینماگر مولف است که متاسفانه پس از چند دهه ساخت آثار ماندگار مرگی ناباورانه و غیر منتظره او را از سینمای ایران گرفت.