صندلیهای خالی در دانشگاهها؛ بحران ساختاری یا نتیجه بیاعتمادی به سیستم آموزشی؟
به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو؛ «صدای دانشجو» در این قسمت به «کاهش تعداد داوطلبان و صندلیهای خالی دانشگاهی» میپردازد. «صندلیهای خالی» و یا ظرفیتهای خالی اصطلاحی است که از مدتی قبل در محافل دانشگاهی زیاد زمزمه میشود.
این برنامه با حضور علیرضا اکبریان «دانشجوی فقه و مبانی حقوق اسلامی از دانشگاه قم» و محمدمهدی شفایی «دانشجوی علوم تغذیه از دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز» و محمدرضا احمدی «دبیر دوم کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس» و محمدرضا سلطانی «دانشجوی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان» برگزار شد.
علیرضا اکبریان، دانشجوی فقه و مبانی حقوق اسلامی از دانشگاه قم، و محمدمهدی شفایی، دانشجوی علوم تغذیه دانشگاه علوم پزشکی اهواز در ابتدای برنامه اکبریان دانشجوی فقه و مبانی حقوق اسلامی از دانشگاه قم گفت: بحث دانشگاه را از مباحث ابتدایی و ماهوی آن آغاز میکنم؛ اینکه ماهیت دانشگاه چیست و هدف اصلی آن چه میباشد. در فرهنگ انقلابی ما و اسناد بالادستی جمهوری اسلامی، هدف دانشگاه بر تولید عالم، تولید افراد متخصص و مؤثر تأکید شده است. هدف دیگر دانشگاه، تولید علم و پژوهش است.
وی افزود: متأسفانه، امروز بین رشتههایی که در دانشگاهها تدریس میشود و نیازهای واقعی جامعه فاصله زیادی وجود دارد. این خلاء ارتباط میان دانشگاه و نیازهای بازار کار و پژوهش، یکی از دلایل اصلی کاهش تعداد داوطلبان کنکور است. برخی از رشتهها، بهویژه در رشتههای غیرضروری، با نیازهای روز جامعه همخوانی ندارند و این موجب میشود که دانشجویان از انتخاب این رشتهها اجتناب کنند.
صوت کامل برنامه صدای دانشجو با عنوان بررسی «کاهش تعداد داوطلبان و صندلیهای خالی دانشگاهی»
اکبریان گفت: رشتههای مختلفی که در دانشگاهها تدریس میشوند، ممکن است حتی با فرهنگ ایرانی اسلامی ما همخوانی نداشته باشند. در حالی که اگر این مسائل در نظر گرفته شود، دانشگاهها میتوانند برای کشور علم و تخصص کاربردی تولید کنند. به همین دلیل، نیاز است تا بررسی دقیقی در خصوص ارتباط رشتهها با نیازهای واقعی جامعه صورت گیرد تا دانشگاهها به رسالت اصلی خود در راستای خدمت به کشور و جامعه عمل کنند.
محمدمهدی شفایی دانشجوی علوم تغذیه از دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز گفت: بهعنوان یک دانشجو، میخواهم مسئله کاهش تعداد داوطلبان کنکور را از یک زاویه جامعهشناختی بررسی کنم. امیدوارم در این بحث، هم راهحلهای مناسبی پیدا کنیم و هم بتوانیم دانشگاههای ما را به سطح بالاتری در دنیا ارتقاء دهیم تا مشکلات جامعه و حتی مشکلات جهانی را بهطور مؤثر حل کنیم.
وی در ادامه بیان کرد: نکته اول این است که به نظر میرسد یکی از دلایل اصلی کاهش تعداد داوطلبان، بیاعتمادی جوانان به سیستم دانشگاهی و علوم تحصیلی است. بسیاری از فارغالتحصیلان، عمدتاً بدون شغل مناسب در جامعه رها میشوند. این مسئله به ویژه در کشور ما و در دانشگاههای مختلف بسیار ملموس است. زمانی که یک فارغالتحصیل از دانشگاه، پس از سالها تحصیل و تلاش، مجبور به کار در مشاغل کاذب میشود، طبیعی است که بیاعتمادی به سیستم آموزشی و دانشگاهی به وجود آید.
این دانشجو گفت: در گذشته، تصور میشد که فارغالتحصیلان دانشگاههای برتر ایران، مثل دانشگاه صنعتی شریف، به راحتی شغلهای دولتی یا خصوصی پیدا خواهند کرد، اما امروز شاهد این هستیم که بسیاری از این افراد در مشاغل غیرمرتبط با رشته تحصیلی خود مشغول به کار هستند. این امر موجب کاهش انگیزه و رغبت برای ادامه تحصیل و شرکت در کنکور میشود.
وی در ادامه بیان کرد: یکی دیگر از مشکلات اصلی، فاصلهگذاری میان علم در دانشگاهها و نیازهای واقعی جامعه است. مدارک تحصیلی و آموزشهای ارائهشده در دانشگاهها، بهطور معمول فاصله زیادی با نیازهای اجرایی در بخشهای خصوصی و دولتی دارند. این فاصله، موجب کاهش اعتبار علمی دانشگاهها در نزد جوانان و دانشآموزان میشود. اگر ما ارتباط دانشگاه با صنعت را از حرف به عمل تبدیل کنیم، میتوانیم این مشکل را حل کنیم و به ارتقای کیفیت آموزش و پژوهش در کشور بپردازیم.
شفایی خاطر نشان کرد: همچنین، در نظام آموزشی کنونی، دانشآموزان باید از سد کنکور بگذرند تا وارد دانشگاه شوند. این در حالی است که در بسیاری از رشتهها، حتی در صورتی که داوطلب رتبه خوبی در کنکور کسب کند، پس از فارغالتحصیلی با مشکل اشتغال روبهرو خواهد شد. این امر، از دلایل عمده کاهش تعداد داوطلبان کنکور است.
وی در پایان گفت: لازم است به مسئله پیوند آموزشهای دانشگاهی با نیازهای واقعی جامعه و بازار کار توجه بیشتری شود. اگر این ارتباط تقویت گردد، میتوان امیدوار بود که هم تعداد داوطلبان کنکور افزایش یابد و هم کیفیت و کارایی دانشگاهها در سطح جهانی ارتقاء یابد.
اکبریان در ادامه بیان کرد: در بخش قبلی صحبتهای خود به مسأله عدم تطابق رشتههای تحصیلی با نیازهای واقعی جامعه و همچنین فقدان ارتباط مؤثر بین صنعت، بخش خصوصی و دولتی با دانشگاه اشاره کردم. اما بهعنوان یک دانشجو و بهعنوان کسی که در این حوزه تحقیق کردهام، دو نکته دیگر را ضروری میبینم که باید به آن پرداخته شود.
وی افزود: یکی از دلایل اصلی مشکلات ما در سیستم آموزش عالی، باورهای غلطی است که مسئولان در مورد دانشگاه دارند. بهطور مثال، وقتی از مسئولان وزارت علوم کشور در مورد برنامههایشان برای بهبود وضعیت رشتهها، توسعه بازار کار و غنیسازی رشتهها سؤال میشود، اغلب پاسخها به کمبود بودجه و شرایط اقتصادی اشاره دارد. مسئولان، در حالی که باید راهکارهایی برای پیشبرد اهداف دانشگاهی داشته باشند، به جای آن، همواره از مشکلات اقتصادی و کمبود منابع صحبت میکنند. این نوع تفکر باعث شده که دانشگاهها نتوانند پاسخگوی نیازهای جامعه باشند. وقتی مدیران و مسئولان چنین نگرشهایی داشته باشند، نمیتوان انتظار داشت که دانشگاهها موتور محرک پیشرفت کشور باشند.
اکبریان گفت: مسئله دوم که آقای شفایی هم به آن اشاره کردند، عدالت اجتماعی و شکاف طبقاتی است. یکی از دلایلی که باعث شده دانشجویان و جوانان به جای دنبال کردن مسیر تحصیل در دانشگاهها، به سمت شغلهای کاذب و آموزشهای غیررسمی بروند، نبود تضمین شغلی برای فارغالتحصیلان است. یک فرد جوان که سالها در دانشگاه تحصیل میکند، اما در نهایت به شغل مناسبی دست نمییابد، طبیعتاً انگیزهاش برای ادامه تحصیل و کنکور را از دست میدهد. ما باید به این مسئله توجه کنیم که تضمین شغلی باید در سطح دانشگاههای مختلف وجود داشته باشد، نه فقط در دانشگاههای برتر. بهعنوان مثال، دانشجویی که در دانشگاه اهواز تحصیل میکند، باید همان تضمین شغلی را داشته باشد که یک دانشجو در دانشگاه شریف دارد.
شفایی در ادامه بیان کرد: اگر بخواهیم بهطور کلی و یا حتی بسیار وسیعتر به این مسئله نگاه کنیم، میبینیم که جامعه جهانی به سمت بحرانهای مشابه حرکت میکند. در جوامع مدرن، کسب ثروت و منابع مالی برای تأمین نیازهای روزمره و حتی خواستههای زندگی، به اولویت اصلی تبدیل شده است. دلایل فلسفی و جامعهشناختی بسیاری وجود دارد که این تغییرات را توضیح میدهند، اما در اینجا بهطور خاص نمیخواهیم وارد این بحث شویم.
وی در ادامه بیان کرد: مهمترین نکته این است که دانشگاهها باید خود را بهروز کنند تا شان و منزلت اجتماعی مدارک تحصیلی و مشاغل حفظ شود. دانشگاهها باید در زمینههای مختلف، از جمله هوش مصنوعی و مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه، نقش مؤثری ایفا کنند. این بهروزرسانیها میتواند مشکلات جامعه را حل کند و جلوی کاهش تعداد داوطلبان کنکور و خالی ماندن صندلیها را بگیرد.
شفایی گفت: بهعلاوه، یکی از مشکلات اصلی در دانشگاهها، عدم توجه به مسائل بومشناسی و نیازهای منطقهای است. دانشگاهها باید در هر استان و منطقه، به حل مشکلات خاص همان منطقه بپردازند و از این طریق، دانشجویان و اساتید خود را برای حل مسائل محلی و ملی تربیت کنند. متأسفانه در حال حاضر، بسیاری از دانشگاهها تنها برای تولید علم و پرورش نخبگان برای کشورهای دیگر فعالیت میکنند و به مسائل داخلی کشور توجه کافی ندارند.
وی در ادامه خاطر نشان کرد: جوانان امروز بهجای تحصیل در دانشگاههای رسمی، به سمت آموزشهای غیررسمی و بازار کارهای کاذب میروند. این شکاف ناشی از فقدان انگیزه و تضمین شغلی برای فارغالتحصیلان است که نتیجهاش کاهش علاقه به کنکور و تحصیلات دانشگاهی است. در این شرایط، دانشگاهها باید هویت خود را بازیابند و از تبدیل شدن به یک نهاد صرفاً رسمی و آموزشی به یک مرجع پاسخگو و فعال در حل مشکلات جامعه و اشتغال فارغالتحصیلان تغییر رویکرد دهند.
اکبریان در ادامه خاطر نشان کرد: یکی از تأثیرات مهم صندلیهای خالی، مشکلات اقتصادی دانشگاهها است. زمانی که دانشگاهها با کمبود دانشجو روبهرو میشوند، این موضوع به شدت بر بودجه و منابع مالی آنها تأثیر میگذارد. دانشگاهها باید هزینههای زیادی برای نگهداری ساختمانها، پرداخت حقوق اساتید و کارمندان، تأمین تجهیزات آموزشی و فراهم کردن امکانات برای دانشجویان انجام دهند، اما وقتی صندلیهایشان خالی میماند، این هزینهها بدون بهرهبرداری مناسب صرف میشود.
وی در ادامه بیان کرد: از جنبه هویتی، زمانی که دانشگاهها از جمعیت دانشجویی خالی میشوند، فضای علمی و فرهنگی دانشگاه تحتالشعاع قرار میگیرد. دانشگاهها مکانی هستند که تبادل نظر، گفتوگو و ایجاد ایدههای نو در آنها جریان دارد. وقتی این فضا کم جمعیت میشود، دیگر خبری از این تعاملات مفید نیست.
اکبریان گفت: در مثالهایی که در برخی شهرستانها با مقامات محلی مواجه شدیم، شاهد بودیم که وقتی دانشکدهای با کاهش شدید تعداد دانشجو روبهرو میشود، مقامات محلی بهشدت مخالف تعطیلی آن بودند. به عنوان مثال، وقتی در شهرستانی دانشگاهی که زمانی تعداد زیادی دانشجو داشت، به کمتر از یکدهم آن تعداد رسید، مقامات محلی حاضر نبودند که این دانشکده تعطیل شود. اما من در یکی از جلسات گفتم: "شما نمیتوانید برای وضو گرفتن از پارچه به جای لیوان آب استفاده کنید، چون این اسراف است. " و این مثال باعث شد که درک بهتری از هزینهها و لزوم تغییر کاربری دانشگاهها پیدا کنند.
وی در ادامه بیان کرد: در کشور ما بیش از ۲۴۰۰ واحد دانشگاهی وجود دارد، در حالی که در کشورهای توسعهیافته، این تعداد بسیار کمتر است. گسترش بیرویه دانشگاهها در کشور، در حالی که نیاز به این تعداد واحد دانشگاهی وجود ندارد، باعث شده که بودجه محدود کشور به بخشهایی اختصاص یابد که ضرورتی برای ادامه فعالیت آنها وجود ندارد.
شفایی گفت: از نگاه اجتماعی و فرهنگی، صندلیهای خالی در دانشگاهها باعث ایجاد شکافهای عمیقتری در جامعه میشود. وقتی دانشگاهها با کمبود دانشجو مواجه میشوند، این موضوع به طور غیرمستقیم تأثیرات منفی بر فرصتهای شغلی و آموزشی طبقات مختلف جامعه میگذارد. در واقع، این شکاف آموزشی و الگوی طبقاتی غلط در طول زمان ممکن است به افزایش نابرابریهای اجتماعی و حتی بحرانهای امنیتی منجر شود.
وی در ادامه بیان کرد: در این وضعیت، طبقات مرفه جامعه تلاش میکنند تا فرزندان خود را به دانشگاههای برتر بفرستند، در حالی که خانوادههای کمدرآمد مجبورند فرزندان خود را به بازار کار سوق دهند. این فاصله آموزشی و عدم دسترسی به فرصتهای برابر، در بلندمدت میتواند موجب نارضایتیهای اجتماعی شود.
شفایی گفت: نکته دیگری که باید به آن توجه کنیم، این است که با گسترش صندلیهای خالی، بیکاری تحصیلکردگان به یکی از بحرانهای جدی تبدیل خواهد شد. اگر دانشگاهها نتوانند شغل مناسب برای فارغالتحصیلان فراهم کنند، با یک نسل جدید از تحصیلکردگان روبهرو خواهیم شد که فاقد مهارتهای عملی و شغلی هستند. این وضعیت میتواند به بیکاری گسترده و نارضایتی اجتماعی منجر شود.
اکبریان در ادامه افزود: یکی از راهکارهایی که میتواند به این بحران کمک کند، ادغام رشتههای تحصیلی و بومیسازی آنها است. دانشگاهها باید به نیازهای محلی و منطقهای پاسخ دهند و در هر منطقه، رشتهها و برنامههای تحصیلی خاص همان منطقه را ارائه دهند. به جای آنکه همه رشتهها بهصورت یکسان در سراسر کشور تدریس شوند، باید به تخصصهای منطقهای توجه بیشتری داشته باشیم تا نیازهای واقعی هر منطقه بهطور مؤثر برطرف شود.
شفایی در ادامه خاطرنشان کرد: با توجه به مسائل مختلفی که در این برنامه مطرح کردیم، باید تأکید کنیم که اگر به صندلیهای خالی دانشگاهها تنها از جنبه مالی نگاه کنیم، اشتباه بزرگی مرتکب شدهایم. باید به ابعاد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی این مسئله توجه ویژهای داشته باشیم و راهکارهایی همچون اصلاح سیستم آموزشی، تقویت ارتباط دانشگاهها با صنعت و بازار کار، و ایجاد فرصتهای شغلی واقعی برای فارغالتحصیلان در اولویت قرار گیرد. در این صورت، میتوانیم از این بحران عبور کرده و دانشگاهها را به موتور محرک توسعه کشور تبدیل کنیم.
محمدرضا سلطانی دانشجوی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان گفت: به نظرم برای تحلیل دقیقتر این موضوعات باید ابتدا به آسیبشناسی وضعیت دانشگاهها بپردازیم. یکی از مشکلات اصلی این است که دانشگاههای ما بیشتر بهسمت تولید تکنسین و متخصصان در حوزههای خاص میروند، به جای آنکه درصدد پرورش نخبگان و تولید علم باشند. در بسیاری از دانشگاهها، هدف بیشتر تربیت کسانی است که بتوانند شغلهایی در مشاغل دولتی و خصوصی را اشغال کنند، نه اینکه نخبگان علمی و فکری پرورش یابند.
وی افزود: در ارتباط با صندلیهای خالی، باید بگویم که یکی از دلایل این وضعیت، تعداد بیش از حد واحدهای دانشگاهی در کشور است. تعداد دانشگاههای کشور ما بیش از ۲۴۰۰ واحد است، در حالی که کشورهایی مانند چین با جمعیتی بسیار بزرگتر از ما، تعداد کمتری دانشگاه دارند. این کثرت غیرقابل توجیه واحدهای دانشگاهی نشان میدهد که ما در گذشته بهطور بیرویه دانشگاهها را توسعه دادهایم.
سلطانی گفت: در دهههای گذشته، بهویژه در دهه ۶۰، نیاز به توسعه دانشگاهها وجود داشت تا به درخواستهای تحصیلی جامعه پاسخ داده شود. در آن زمان، دانشگاههایی مانند دانشگاه آزاد، پیام نور و غیرانتفاعی ایجاد شدند تا فرصتهای تحصیلی بیشتری را برای جوانان فراهم کنند. اما امروز با کاهش تعداد داوطلبان و صندلیهای خالی در این دانشگاهها مواجهایم. این دانشگاهها دیگر نتوانستهاند به نیازهای آموزشی جامعه پاسخ دهند و در عوض بهجای اینکه به تولید علم و تربیت نخبگان بپردازند، فقط به یک راه برای کسب درآمد تبدیل شدهاند.
محمد رضا احمدی، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس گفت: واقعیت این است که در مقاطع اولیه، نیاز به توسعه دانشگاهها و ایجاد فرصتهای تحصیلی برای جوانان بسیار ضروری بود، چرا که تعداد زیادی از جوانان پس از انقلاب و جنگ نیاز به تحصیلات تکمیلی داشتند. اما اکنون با اشباع شدن مشاغل دولتی و کاهش تعداد فرصتهای شغلی، این تعداد زیاد دانشگاهها عملاً به مشکلی بزرگ تبدیل شده است.
وی در ادامه بیان کرد: در دورههای مختلف، به ویژه در کمیسیون آموزش و تحقیقات، ما تلاش کردهایم که به این مشکلات رسیدگی کنیم و سیاستهایی برای افزایش کیفیت آموزش و تطابق آن با نیازهای بازار کار پیادهسازی کنیم. یکی از سیاستهایی که در حال پیگیری آن هستیم، توجه بیشتر به مهارتآموزی در کنار آموزش دانشگاهی است. در بسیاری از کشورهای توسعهیافته، فارغالتحصیلان دانشگاهها به مهارتهای عملی نیاز دارند و این بهطور مستقیم به اشتغال آنها کمک میکند. متأسفانه در کشور ما این روند بهطور کامل در دانشگاهها پیادهسازی نشده است.
احمدی گفت: قطعاً، این شرایط میتواند به بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی منجر شود. از نظر اقتصادی، هزینههای بالای نگهداری واحدهای دانشگاهی بیفایده میشود، چرا که صندلیها خالی میمانند. از نظر اجتماعی، وقتی جوانان به جای تحصیلات دانشگاهی به سمت مشاغل کاذب و غیردانشگاهی میروند، این باعث کاهش ارزش تحصیلات عالی در جامعه میشود و میتواند به ایجاد شکافهای اجتماعی منجر شود. همچنین از جنبه فرهنگی، دانشگاهها نقش بسیار مهمی در تربیت نخبگان فکری و فرهنگی دارند و این کاهش تعداد دانشجویان میتواند تهدیدی برای آینده فرهنگ و هویت ملی کشور باشد.
وی در ادامه بیان کرد: در نهایت، ما باید به اصلاح ساختار آموزشی کشور بپردازیم. توجه به مهارتآموزی، افزایش ارتباط دانشگاهها با بازار کار، کاهش تعداد واحدهای دانشگاهی غیرضروری و همچنین تغییر نگاه به تحصیلات عالی میتواند گامهای موثری باشد. دولت و مجلس باید در این زمینه همکاری کنند و سیاستهایی اتخاذ کنند که دانشگاهها بهطور مستقیم با نیازهای بازار کار و جامعه ارتباط برقرار کنند. همچنین، باید فرصتهای شغلی برای فارغالتحصیلان ایجاد شود تا آنها بتوانند از تخصصهای خود بهرهبرداری کنند و در کشور بمانند.
احمدی گفت: در کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس، ما همواره در تلاش بودهایم که سیاستهای آموزشی را بهگونهای تنظیم کنیم که علاوه بر افزایش ظرفیت دانشگاهها، بر کیفیت آموزش نیز توجه ویژهای داشته باشیم. یکی از اقدامات مهم در این راستا، افزایش ظرفیتهای مهارتی و فنی است که در کنار تحصیلات دانشگاهی به دانشجویان ارائه میشود. این امر میتواند موجب افزایش اشتغالزایی و کاهش شکافهای اجتماعی شود. همچنین، بهجای گسترش بیرویه دانشگاهها، باید بر ارتقاء کیفیت آموزش و مهارتآموزی تأکید کنیم.
وی در ادامه خاطر نشان کرد: در حال حاضر، بسیاری از فارغالتحصیلان ما شغل مناسب پیدا نمیکنند، اما افرادی که مهارتهای فنی دارند، سریعتر وارد بازار کار میشوند. این تجربه در کشورهای مختلف وجود دارد که علاوه بر تحصیلات دانشگاهی، آموزشهای مهارتی میتواند بهطور چشمگیری بر اشتغال تأثیرگذار باشد.