
حق غنیسازی ایران در مذاکرات عمان؛ یادآوری تجربههای گذشته با شرکت اورودیف فرانسه
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری دانشجو ؛ چهارمین دور ازمذاکرات غیر مستقیم ایران و آمریکا روز یکشنبه در مسقط عمان برگزار شد، اما با این حال هنوز گرههایی به قوت خود باقی است. یکی از این گرهها حق غنیسازی ایران میباشد که از سوی ایالات متحده محل ایراد واقع شده است. این موضوع باعث شده ایدهها و پیشنهاداتی از جمله غنیسازی خارج از خاک ایران و یا حتی تشکیل کنسرسیوم مشترک هستهای ارائه شود. به عنوان مثال سید حسین موسویان عضو سابق تیم هستهای ایران می گوید : «راه حل همان چیزی است که من سالها مکرر در نوشتهها و مصاحبهها و سمینارهای بینالمللی پیشنهاد کردهام: تشکیل کنسرسیوم مشترک هستهای کشورهای حاشیه خلیج فارس.»
با این حال با توجه به تجربیات تاریخی ایران، این پیشنهادات و خصوصا بحثهای حول انتقال غنیسازی از ایران به طور اساسی و جدی محل نقد خواهد بود که رویکرد غیرواقعگرایانه آن نیز میتواند سببساز مشکلاتی در آینده باشد.
شراکت با فرانسه
در ۱۴ دیماه ۱۳۵۳، روزنامه اطلاعات در صفحه نخست خود نوشت: «ایران و فرانسه کارخانه اورانیوم تاسیس میکنند.» اکبر اعتماد، نخستین رئیس سازمان انرژی اتمی در گفتاری در این زمینه می گوید : «آمدیم با ژاک شیراک شروع کردیم به مذاکره... شب با شیراک و هویدا و همه رفتیم سفارت فرانسه و مذاکره را ادامه دادیم تا بالأخره موافقتنامهای نوشتیم که ایران تا ده درصد از سهام اورودیف را به دست بیاورد به شرطی که در آن مقداری سرمایهگذاری کند. ایران هم قبول کرد یک میلیارد دلار وام به فرانسه بدهد، تحت شرایطی که خب بد نبود. شیراک رفت، بعد یک سری مذاکرات داشتیم که هزار و یک جزئیات آن مذاکره را پیاده کنیم و قرارداد کنیم و تشریفاتش را انجام دهیم. در نهایت ایران صاحب ده درصد سهم اورودیف شد.» بر این اساس، با این توافقنامه حق برداشت ده درصد از غنیسازی به ایران تعلق گرفت.
بعدها نیز به منظور رفع احتیاجات آینده، شرکت دیگری به نام «کرودیف» با همکاری فرانسه، ایران، بلژیک، ایتالیا و اسپانیا تشکیل شد که ایران پس از فرانسه با بیست درصد سهم، بزرگترین سهامدار آن بود. اما این تنها آغاز ماجراست. ماجرایی که اگرچه هنوز نیز پرونده آن به طور کامل بسته نشده، اما درسهای آن برای امروز ایران بسیار ارزشمند و قابل استفاده است.
سهامی که نقد نشد!
با وجود آنکه ایران به تعهدات خود پایبند بود، اما از سوی همکاران خارجی خود نشانهای مبنی بر پایبندی ندید. به عنوان نمونه بنا بود که از هر ده کارمند شرکت، یک نفر از میان ایرانیها انتخاب شود، اما این ماجرا عملی نشد. همچنین ایران میبایست به اندازه سهم خود از سود این شرکت بهرهمند میشد که این موضوع نیز تحقق نیافت. بعد از انقلاب نیز بیتعهدی فرانسه به اوج خود رسید.
اکبر اعتماد بنیانگذار و اولین رئیس سازمان انرژی اتمی ایران شناخته میشود و از او با لقب «پدر فناوری هستهای ایران» یاد میکنند معتقد است : «بعد از انقلاب متأسفانه میتران، رئیس جمهور فرانسه شد و نمیدانم از چه میترسید که یکدفعه به ایران ابلاغ کرد دیگر حق برداشت از کارخانه اورودیف را ندارد، یعنی فرانسه حق برداشت نمیدهد. ایران هنوز هم عضو و سهامدار اورودیف است، ولی فرانسه گفت با این وضع، ما حق برداشت محصول کارخانه را به شما نمیدهیم. در واقع ایران دستش از آن داستان برید.» این در صورتی است که اساسا ایران حق آن را داشته است که در ازای سهمی که داشته سود خود را نیز به دست آورد. این موضوع به اختلافاتی در بعد از انقلاب اسلامی منجر شد.
در همین ارتباط در ۱۰ اسفند ۸۸ محمود واعظی، معاون اسبق وزیر امور خارجه که در آن دوران به نمایندگی از ایران درباره سهم ایران در پروژه کارخانه غنیسازی اورانیوم اورودیف با فرانسه مذاکره کرده بود، در گفتوگویی با بیان اینکه ایران سهامدار اورودیف است، تاکید کرد: «بر اساس اسناد موجود، ایران ۳۳۰ میلیون دلار به مجموعه اورودیف وام داده که این وام، تنها یک بخش از پرونده اورودیف است و بخش دیگر این پرونده به سهم ایران در کارخانه بر میگردد.»
به واقع ایران در زمان پهلوی دوم که در این زمینه هزینه کرد تا نیازهای لازم در پرونده هستهای خود را حل کند، اکنون پروندهای را بهجای گذاشته که طرف فرانسوی هنوز که هنوز است قصدی بر اعاده حق ایران نداشته است. حال چگونه میتوان به پیشنهاداتی که بنیان آن بر خروج غنیسازی از ایران است تکیه و اعتماد کرد؟
خط قرمز مذاکرات؛ ابقای غنیسازی در ایران
اکبر اعتماد که خود از دستاندرکاران قرارداد مذکور با فرانسه بوده است درسی را از این ماجرا بیان میکند که میتواند چراغ راه تیم مذاکراتی ایران باشد. وی می گوید: «در زمینه اتم، مادام که خودتان بر سرنوشت خودتان توانا نباشید ممکن است کشور طرف معامله یک روز زیر قول و قرارش بزند.» به تعبیر دیگر، خودکفایی در غنیسازی ایران در خاک خود خط قرمز و الزامی است که به هیچ نحو نمیتوان از آن چشمپوشی کرد.
به خصوص آنکه در نظام بینالمللی که بنیاد و اساس آن مبتنی بر آنارشی است و اعتماد به دیگر بازیگران امری غیرعقلانی، برچیدن غنیسازی و یا خروج آن از خاک ایران چیزی جز یک اشتباه تاریخی نخواهد بود.
ضمن آنکه اساسا این موضوع با مفاد معاهده منع گسترش سلاح هستهای (NPT) نیز در تضاد خواهد بود. بنابر این معاهده «هیچ نکتهای در این پیمان نباید به گونهای تفسیر شود که حق مسلم همپیمانان در انجام تحقیقات، تولید و استفاده از انرژی هستهای برای مقاصد صلحآمیز را تحت تأثیر قرار دهد.»
ایران تاکنون در راستای احقاق این حق خود برای غنیسازی هزینههایی گزاف پرداخت کرده که امروزه نباید از این حق مسلم تاریخی و قانونی خود عقبنشینی کند. خصوصا که انرژی هستهای از ضروریات و لوازم مهم در آینده ایران به شمار میآید و تدابیر غیرواقعگرایانه در اینباره وارد ساختن صدمهای غیرقابل جبران به ایرانِ فردا نیز خواهد بود.