آخرین اخبار:
کد خبر:۱۲۶۱۹۸۰
یادداشت|

جزیره ثبات یا توهم پایداری؟ درس‌های پهلوی برای بن‌سلمان

در سال ۱۳۵۶، جیمی کارتر ایرانِ پهلوی را «جزیره ثبات» خواند، اما دو سال بعد انقلاب اسلامی معادلات را برهم زد. امروز، حمایت‌های پررنگ دونالد ترامپ از محمد بن‌سلمان، ولیعهد عربستان، یادآور آن روزهاست. آیا این «جزیره ثبات» جدید نیز در برابر طوفان‌های داخلی و منطقه‌ای دوام خواهد آورد؟
جزیره ثبات یا توهم پایداری؟ درس‌های پهلوی برای بن‌سلمان
سید مصطفی میرزاباقری برزی

 به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو، در سال ۱۳۵۶ «جیمی کارتر» رئیس‌جمهور وقت آمریکا در سفری به تهران، محمدرضا پهلوی را «محبوب مردم» خواند و ایران را «جزیره ثبات» در خاورمیانه پرآشوب نامید.

این تعریف‌ها که در ظاهر نشانه حمایت بی‌چون‌وچرای آمریکا از متحد کلیدی‌اش بود، تنها دو سال بعد با انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ رنگ باخت. امروزدر سال ۲۰۲۵، شاهد حمایت‌های پررنگ دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور جدید آمریکا از محمد بن‌سلمان، ولیعهد عربستان سعودی هستیم و این حمایت‌ها که مصداق ضرب‌المثل «هندونه زیر بغل گذاشتن» تعبیر می‌شود، شباهت‌های عجیبی به گذشته دارد. اما آیا تاریخ در حال تکرار است؟ این تحلیل به بررسی شباهت‌ها، تفاوت‌ها و پیامد‌های این روابط می‌پردازد.

ریشه‌های تاریخی: چرا آمریکا از پهلوی حمایت کرد؟

در دهه ۵۰ شمسی (۱۹۷۰ میلادی) ایران تحت حاکمیت پهلوی یکی از ستون‌های استراتژی آمریکا در خاورمیانه بود. دکترین نیکسون به ایران و عربستان نقش «پلیس منطقه» داده بود تا در برابر نفوذ شوروی و بی‌ثباتی خاورمیانه ایستادگی کنند. ایران با درآمد‌های نفتی هنگفت، ارتش مجهز و برنامه‌های مدرنیزاسیون ظاهری مثل انقلاب سفید، به نظر می‌رسید که باثبات و قابل اعتماد است، اما زیر این پوسته، نارضایتی‌های عمیق مذهبی، اقتصادی و سیاسی توسط مردم ایران در حال جوشش بود.

کارتر با وجود شعار‌های دهن پرکُن حقوق بشری‌اش، چشم بر سرکوب‌های ساواک و شکاف میان رژیم و مردم بست و نتیجه انقلابی شد که نه تنها رژیم پهلوی، بلکه کل معادلات ژئوپلیتیکی منطقه را زیر و رو کرد.

وضعیت کنونی: بن‌سلمان و حمایت‌های ترامپ

امروز در سرزمین حجاز نیز، محمد بن‌سلمان با «چشم‌انداز ۲۰۳۰» و اصلاحات اجتماعی (مثل حق رانندگی زنان)، چهره‌ای اصلاح‌طلب و مدرن از خود ساخته است.

عربستان سعودی مانند ایرانِ پهلوی، متحد کلیدی آمریکا در منطقه است. بزرگ‌ترین صادرکننده نفت، میزبان پایگاه‌های نظامی آمریکا و وزنه‌ای در برابر نفوذ ایران. دونالد ترامپ، که در دوره اول ریاست‌جمهوری‌اش (۲۰۱۷-۲۰۲۱) قرارداد‌های تسلیحاتی چند صد میلیارد دلاری با ریاض امضا کرد، بار دیگر بن‌سلمان را به‌عنوان شریکی استراتژیک ستایش می‌کند.

حتی ماجرای قتل جمال خاشقجی در ۲۰۱۸ هم نتوانست این رابطه را خدشه دار کند، چرا که به قول ترامپ، «عربستان خیلی پول در آمریکا خرج می‌کند.»

شباهت‌ها

۱. منافع استراتژیک بر واقعیت‌های داخلی ارجحیت دارد: همان‌طور که کارتر شکاف میان رژیم پهلوی و مردم را نادیده گرفت، حمایت‌های آمریکا از بن‌سلمان هم به نظر می‌رسد از تنش‌های داخلی عربستان (مثل نارضایتی‌های اقتصادی یا سرکوب مخالفان) غافل است.

۲. اصلاحات ظاهری: هر دو رژیم با اصلاحات نمایشی (انقلاب سفید در ایران، چشم‌انداز ۲۰۳۰ در عربستان) سعی کردند خود را باثبات و مترقی نشان دهند، اما این اصلاحات اغلب به ریشه مشکلات (نابرابری، سرکوب سیاسی) نپرداختند.

۳. چاپلوسی دیپلماتیک: تعریف‌های اغراق‌آمیز، چه «جزیره ثبات» برای پهلوی و چه ستایش‌های امروز از بن‌سلمان، بیشتر ابزار دیپلماسی برای حفظ اتحاد است تا بازتاب واقعیت.

تفاوت‌های کلیدی

با وجود شباهت‌ها، تفاوت‌هایی هم وجود دارد که تکرار دقیق سناریوی ایران ۵۷ را در عربستان بعید می‌کند:

۱. ساختار قدرت: رژیم پهلوی به شخص شاه وابسته بود، اما بن‌سلمان با حذف رقبا و تمرکز قدرت، پایه‌های محکم‌تری در خاندان سعودی ساخته است.

۲. اپوزیسیون سازمان‌یافته: ایران ۵۶ شاهد اتحاد طبقات مذهبی، روشنفکری و کارگری تحت رهبری معنوی و قدرتمند و البته کاریزماتیک امام خمینی (ره) بود ولی عربستان کنونی چنین اپوزیسیون متحد و قدرتمندی ندارد.

۳. فناوری و کنترل: ابزار‌های نظارتی مدرن و کنترل شبکه‌های اجتماعی به رژیم سعودی امکان سرکوب سریع‌تر و مؤثرتر را می‌دهد، برخلاف ایران ۵۶ که اعتراضات از طریق اعلامیه، نوار کاست و اماکنی مانند مساجد گسترش یافت.

چشم‌انداز آینده: ثبات یا طوفان؟

اما آیا حمایت‌های آمریکا از بن‌سلمان به همان سرنوشت حمایت از پهلوی دچار خواهد شد؟ که در این رابطه چند سناریو محتمل است:

۱) تداوم ثبات نسبی: بن‌سلمان با تکیه بر درآمد‌های نفتی، حمایت غرب و سرکوب مخالفان می‌تواند حداقل در کوتاه‌مدت اوضاع را کنترل کند. اصلاحات اجتماعی‌اش، هرچند سطحی، ممکن است به او مشروعیت نسبی بدهد.

۲) نارضایتی‌های فزاینده: بیش از ۶۰ درصد جمعیت عربستان زیر ۳۰ سال هستند و انتظارات اقتصادی بالایی دارند. اگر چشم‌انداز ۲۰۳۰ در کاهش وابستگی به نفت شکست بخورد، نارضایتی‌های نسل جوان می‌تواند به بی‌ثباتی منجر شود.

۳) شوک‌های خارجی: یک بحران منطقه‌ای (مثل تشدید درگیری با برخی کشور‌های منطقه) یا سقوط قیمت نفت می‌تواند ثبات عربستان را به خطر بیندازد، مشابه شوک‌های اقتصادی که رژیم پهلوی را تضعیف کرد.

درس‌هایی برای امروز

تاریخ به ما می‌آموزد که «جزیره ثبات» بودن در خاورمیانه اغلب یک توهم شکننده است. حمایت‌های بی‌چون‌وچرای آمریکا از رژیم‌های متحد، بدون توجه به واقعیت‌های داخلی، می‌تواند به غافلگیری‌های بزرگی منجر شود.

انقلاب اسلامی ایران نشان داد که وقتی شکاف میان رژیم و مردم نادیده گرفته شود، حتی قوی‌ترین متحدان هم می‌توانند فرو بپاشند. برای بن‌سلمان، چالش اصلی نه فقط حفظ حمایت غرب، بلکه جلب اعتماد نسلی است که دیگر با وعده‌های نمایشی راضی نمی‌شود.

به عقیده نگارنده، سیاست‌مداران آمریکا و متحدانشان باید از تاریخ درس بگیرند. تعریف و تمجید‌های دیپلماتیک ممکن است در کوتاه‌مدت منافع را تضمین کند، اما بدون درک عمیق از پویایی‌های داخلی، این «جزایر ثبات» می‌توانند به سرعت به کانون طوفان بدل شوند.

آیا بن‌سلمان می‌تواند از سرنوشت پهلوی اجتناب کند؟ پاسخ این سوال نه در کاخ‌های واشنگتن، بلکه در خیابان‌های ریاض رقم خواهد خورد.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار