
ترامپ و استراتژی مرد دیوانه/ دیپلماسی شکستخورده آمریکا در برابر ایران
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو؛ دولت دونالد ترامپ در عرصه سیاست جهانی با ویژگیهای خاصی شناخته شد که او را از دیگر رؤسایجمهور ایالات متحده متمایز میکند. از همان آغاز فعالیت سیاسیاش، ترامپ تصمیم گرفت تا خود را بهطور کامل از دیگر رؤسایجمهور آمریکا متفاوت و با استراتژی مرد دیوانه عمل کند. او هیچگاه عصبانیت خود را پنهان نکرد، بلکه با افتخار آن را پذیرفت. در مناظره انتخاباتی حزب جمهوریخواه در سال ۲۰۱۶، زمانی که از او پرسیده شد درباره عصبانیت خود چه نظری دارد، با اعتماد به نفس گفت: «من خوشحال میشوم که عصبانیت را بپذیرم.»
این رفتار آشکار او و تصمیمات غیرمتعارفش در عرصه سیاست جهانی بهویژه در مواجهه با تهدیدات بینالمللی بهوضوح قابل مشاهده بود. در سپتامبر ۲۰۱۷، ترامپ در مجمع عمومی سازمان ملل متحد با زبانی بسیار شدید و غضبآلود خطاب به رهبر کره شمالی گفت که ایالات متحده «کره شمالی را کاملاً نابود خواهد کرد، اگر تهدیدات هستهای خود را ادامه دهد» و به کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی، لقب «مرد موشکها» داد. این اظهارات بهطور غیرمنتظرهای شبیه به اعلام جنگ بود. اما نکته شگفتآور این بود که تنها چند ماه بعد، ترامپ به دیدار با کیم جونگ اون رفت و در صحبتهایی گفت که آنها «عاشق هم هستند» و از او تمجید کرد.
تلاش ترامپ برای دیده شدن به عنوان یک رهبر متفاوت
ترامپ از آغاز فعالیتهای سیاسیاش میخواست که بهعنوان یک رهبر استثنایی و متفاوت از دیگران شناخته شود. این ویژگی برای او اهمیت زیادی داشت. در یکی از سخنرانیهای خود در کمپین انتخاباتی ۲۰۱۶، ترامپ بهوضوح گفت: «کشور ما باید بیشتر مرموز و کمتر قابل پیشبینی باشد.» این تاکید بر عدم پیشبینیپذیری بهویژه در تصمیمات سیاسیاش در صحنه جهانی مشهود بود. همانطور که زمان گذشت، بسیاری از تحلیلگران و رسانهها شروع به شناسایی یک الگوی خاص در رفتار او کردند که بیشتر شبیه به یک مدل مذاکره پرخطر بود. این الگو که برخی از رسانهها آن را «ساختن دیوانگی» مینامند، بهطور آشکار از ویژگیهای خاص ترامپ در مذاکرات و تصمیمات جهانی نشأت میگیرد.
رفتار ترامپ در مذاکرات به سختی در چارچوب دیپلماسی سنتی طبقهبندی میشود. او از زبان رسمی نهادها استفاده نمیکند و بهطور معمول از روندهای دیپلماتیک مورد قبول سیاستگذاران پیروی نمیکند. بسیاری از تحلیلگران به رفتارهای ترامپ بهعنوان «آشوبآفرینی» نگاه کردهاند، اما بهزودی میتوان فهمید که ترامپ بهدنبال یک مدل خاص در اداره مسائل بینالمللی است. این مدل که مبتنی بر شوک، تشدید و معاوضه است، بهگونهای طراحی شده که در آن، ترامپ خودش را به نقطهای میاندازد که بهنظر میرسد رادیکال است. برای مثال، او از قطع روابط تجاری بهطور کامل با یک طرف یا الحاق اجباری سرزمینها به کشورش صحبت میکند. سپس از همان نقطه برای مذاکره پیش میرود و تهدیدات صریح یا غیرمستقیم را بهکار میبرد.
از ناتو تا ایران: استراتژی شکست خوردۀ ترامپ در مذاکرات جهانی
این شیوه در مذاکرات با ناتو بهوضوح نمایان است. ترامپ بهطور مستقیم به متحدان اروپایی آمریکا حمله کرده و آنها را به کوتاهی در پرداخت سهم خود در بار دفاعی ناتو متهم کرده و تهدید کرد که اگر هزینههای نظامی را افزایش ندهند، آمریکا از ناتو خارج خواهد شد. بهنظر میرسید که رفتار ترامپ در این زمینه «تهاجمی» و «آشوبزا» است، اما شگفتآور این بود که این فشار باعث شد کشورهای عضو ناتو تصمیم به افزایش بودجه دفاعی خود تا ۵% از تولید ناخالص داخلی بگیرند. این دستاوردی بود که با دیپلماسی سنتی و آرام نمیشد به آن رسید. پس از آن، ترامپ به زبان شراکت صحبت کرده و از ناتو بهعنوان یک سازمان مهم و کارآمد تمجید کرد.
در مذاکرات با ایران نیز ترامپ همین شیوه را دنبال کرده است. او ابتدا از ایران خواسته است که از برنامه هستهای خود دست بردارد و تهدیدهایی را بهعنوان عواقب جدی در صورت عدم انجام این درخواست مطرح کرده است. سپس وارد مذاکرات غیرمستقیم با ایران شد و اعلام کرد که مذاکرات بهطور امیدوارکنندهای پیش میرود و علاقهمند است که ایران کشوری بزرگ باشد. پس از مدتها، ترامپ موعدی برای پایان مذاکرات تعیین کرد، اما در نهایت، بدون رسیدن به توافق، اقدام نظامی انجام داد.
شیوه ترامپ در مذاکرات جهانی بهوضوح مشابه با نظریه «مرد دیوانه» است که در سیاست خارجی آمریکا مورد استفاده قرار گرفته است. این نظریه بر این اصل استوار است که اگر حریف شما فکر کند که شما به اندازه کافی «غیرمنطقی» هستید و قادر به گرفتن تصمیمات ویرانگر هستید، او به دلیل ترس از بدتر شدن اوضاع، به عقبنشینی خواهد پرداخت یا تسلیم میشود. این ایده به ریچارد نیکسون در دوران جنگ ویتنام نسبت داده میشود که به دستیارش گفته بود که میخواهد ویتنامیها فکر کنند که «واقعا دیوانه است» و آماده است تا از سلاح هستهای استفاده کند.
با این حال، تفاوت اصلی بین ترامپ و دیگر رهبران این است که او فقط نقش دیوانه را بازی نمیکند، بلکه بهطور واقعی فردی غیرقابل پیشبینی بهشمار میآید. بسیاری از رهبران جهان، از کره جنوبی تا کانادا، ترامپ را بهعنوان فردی غیرقابل پیشبینی میبینند نه به این دلیل که او چنین میخواهد، بلکه به این دلیل که واقعاً چنین است.
با وجود ثبات در مدل مذاکرهای ترامپ، نتایج آن در برخی مسائل بهطور متفاوتی آشکار شده است. در برخی موضوعات، مانند فشار به ناتو برای افزایش هزینههای نظامی، ترامپ به موفقیتهایی دست یافته است. اما در مسائل دیگر، بهویژه در مذاکرات با ایران یا تجارت جهانی، این روش با موانع زیادی روبرو شده است. برای مثال، در جنگ تجاری ترامپ با چین و اتحادیه اروپا، اگرچه تعرفههای بالایی بر واردات از این کشورها وضع کرد، اما در نهایت بیشتر این اقدامات منجر به توافقات و تعدیلات جزئی شد که نتایج آن کمتر از انتظارات ترامپ بود.
در موضوع ایران، ترامپ نتوانست به توافقی پایدار برسد و سیاستهای او تنها به افزایش تنشها منجر شد. بنابراین، مدل مذاکرهای ترامپ برای مسائل پیچیده و وابسته به اعتماد، مانند مهار چین یا پایان دادن به جنگ در اوکراین، هنوز با چالشهای زیادی مواجه است.
مدل مذاکرهای ترامپ یک مدل غیرقابل پیشبینی و پرخطر است که میتواند در برخی موارد موفقیتهای کوتاهمدت به همراه داشته باشد، اما در مسائل پیچیدهتر که به اعتماد و همکاری طولانیمدت نیاز دارند، احتمال شکست آن وجود دارد. ترامپ ممکن است در تاکتیکهای کوتاهمدت و بهویژه در مسائل تجاری یا فشار بر متحدان موفق باشد، اما در موضوعات جهانی و پیچیدهتری همچون ایران، چین و اوکراین، این روش با چالشهای بزرگتری روبرو خواهد شد.