
روایت رمز پرواز در حسینیهای شهیدپرور/ شهید مرتضی میثمی؛ از دل روضههای خانگی تا اوج آسمان+فیلم

به گزارش خبرنگار گروه استانهای خبرگزاری دانشجو؛ شهید مرتضی میثمی یکی از آن جوانانی است که در سکوت و بیادعایی رشد کرد، اما با نوری از ایمان و صداقت، رد پای خود را بر دلها و خاطرهها گذاشت. روایتی که پیشروی شماست، شرحی است از زندگی و شهادت او؛ از زبان کسانی که بیش از همه او را میشناختند و دوست میداشتند.
این روایت، تنها خاطرهگویی یک خانواده نیست، بلکه بازخوانی مسیری است که به حقیقت شهادت ختم شد؛ راهی پر از سادگی، توکل، مجاهدت و عشق به اهل بیت (ع). در این گفتوگوها، تصویری زنده از انسانی نقش میبندد که با حضورش برکت میآورد و با رفتنش، چراغی فروزان برای دیگران شد.
پدر شهید میثمی در ابتدای این دیدار، با اشاره به اینکه این منزل از بدو سکونت به نام اهل بیت و به روضه مزین شده است، از فضای حسینیه و برگزاری روضههای ماهانه به عنوان منشأ برکت در زندگی یاد کرد. وی با بیان اینکه شهید مرتضی به همراه برادرش، آقا رسول، در برپایی این جلسات و پذیرایی از مهمانان نقش فعالی داشتند، بر اهمیت روضهخوانی و عزاداری اهل بیت (ع) در تعالی معنوی جامعه تاکید نمود.
وجه اشتراک شهدا؛ عشق به امام حسین (ع) و اهل بیت (ع)
پدر شهید میثمی، وجه اشتراک تمامی شهدای گرانقدر، چه نیروهای مسلح و چه بسیجیان عزیز را، عشق به امام حسین (ع) و اهل بیت (ع) دانست.
وی با اشاره به شهدای استان خراسان رضوی، بر حضور پررنگ آنها در مجالس روضه و عزاداری تاکید کرد و این ارادت را ریشه در تربیت صحیح خانوادگی و پایبندی والدین به مکتب اهل بیت (ع) دانست.
او همچنین از حضور گمنام و خالصانه سردارانی چون سردار کاظمی در هیئات مذهبی یاد کرد و این روحیه را نشأت گرفته از همین اعتقادات عمیق خواند.
نقش عاشورا در دفاع از اسلام و انقلاب
این پدر شهید، با استناد به فرمایشات امام خمینی (ره) که بقای اسلام را در زنده نگه داشتن عاشورا میدانند، بر تاثیر روحیات حسینی در دوران دفاع مقدس و انگیزه رزمندگان برای دفاع از اسلام و انقلاب تاکید کرد.
او با ذکر شعری از مرحوم حاج آقای موید با این مضمون که "سرسبزی ما از چمن عاشوراست"، بیان داشت که هرچه داریم از محرم و صفر است.
مادر شهید میثمی؛ مرتضی، نماد اخلاق و سادگی
در ادامه، مادر شهید مرتضی میثمی، از فرزندش به عنوان نوجوانی بیحاشیه، بااخلاق، متواضع و دور از هرگونه تعلق به پست و مقام یاد کرد.
وی با تاکید بر هوش و استعداد بالای فرزندش، ابراز داشت که مرتضی به آرزوی خود، یعنی شهادت، نائل آمد و عاقبت بخیر شد. مادر شهید، با وجود غم دوری فرزند، از سربلندی و افتخار حاصل از شهادت او سخن گفت و شهادت را بهترین جایگاه برای او دانست.
ماجرای نامگذاری فرزند از زبان همسر شهید
همسر شهید، با صدایی پر صلابت و با اقتدار، از روزهای آخر زندگی مرتضی میگوید: چند روز قبل از شهادتش، عید غدیر بود. مرتضی قبل از رفتن به سر کار، حرفهایی از شهادت و جنگ زد. انگار دلش خبر داشت. میگفت باید در برابر دشمنان ایستاد و از اسلام دفاع کرد. آن روز، خداحافظیاش خیلی فرق داشت. حس میکردم آخرین بار است که او را میبینم. وقتی از او پرسیدم چرا اینطور حرف میزنی، لبخندی زد و گفت: "شاید این آخرین دیدارمان باشد."
وی افزود: چند شب بعد از شهادتش، خواب دیدم که با لباس دامادی و لبخندی زیبا به خانه برگشته. آن لبخند، درست مثل لحظهی شهادتش بود؛ آرام و مطمئن.
همسر شهید میثمی درباره ماجرای نامگذاری فرزندشان گفت: "مرتضی خیلی به ائمه اطهار (ع) علاقه داشت. همیشه میگفت اگر پسردار شدیم، اسمش را میگذاریم علیاکبر، تا مثل حضرت علیاکبر (ع) در راه اسلام فدا شود.
وی ادامه داد: همسرم شهیدم میگفت میخواهم پسرم هم مثل علیاکبر (ع) شجاع و فداکار باشد و در راه خدا جهاد کند. من هم به این نامگذاری راضی بودم و خوشحالم که پسرم، راه پدرش را ادامه میدهد.
همسر شهید گفت: علیاکبر، همیشه میگوید: "من حاضرم جانم را فدای اسلام کنم." این حرفها، به من آرامش میدهد.
ماجرای مطلع شدن از شهادت همسر
همسر شهید میثمی گفت: بعد از شهادت چند نفر از همکاران آقا رسول (برادرشهید)، ایشان خیلی بیتابی میکرد و گریه میکرد. خیلی نگرانش بودم. وقتی پرسیدم چرا اینقدر ناراحتی، گفت یکی از آنها مثل برادرم بود و نمیتوانم تحمل کنم. رفتارش خیلی مشکوک بود و من حس کردم که اتفاقی برای مرتضی افتاده. هر چه از او میپرسیدم، چیزی نمیگفت و فقط سکوت میکرد. تا اینکه یک روز رفتم خانهی جاریم و بهش گفتم که نگرانم و احتمال میدهم مرتضی شهید شده.
وی ادامه داد: اولش انکار کرد و گفت که من خیالات برداشتهام، اما وقتی گریه کردم و گفتم خواب دیدهام که مرتضی خبر شهادتش را داده، دیگر نتوانست چیزی پنهان کند و حقیقت را گفت. آن لحظه، دنیا روی سرم خراب شد. باورش برایم خیلی سخت بود. اما به خودم گفتم: "مرتضی به آرزویش رسید. او همیشه آرزوی شهادت داشت."
همسر شهید و روایت آخرین دیدار
همسر شهید گفت: آخرین باری که میخواست برود، خیلی مضطرب بود. چند بار وسایلش را چک کرد و دوباره خداحافظی کرد. حس عجیبی داشتم. دلم نمیخواست برود. بهش گفتم: "مرتضی، دلم شور میزند. نرو." اما او لبخندی زد و گفت: "نگران نباش. من برمیگردم." ولی دیگر برنگشت، اما یادش همیشه با ماست."
خواهر شهید، میثمی:او همیشه نگران من بود و نمیگذاشت کسی به من آسیب برساند
زینب، خواهر شهید، با بغضی در گلو و چشمانی نمناک، از رابطهی عمیقش با برادر گفت: افتخار میکنم که خواهر شهید هستم. اسمم زینب است و این روزها، من را به یاد حماسهی کربلا میاندازد. مرتضی، برادری مهربان و دلسوز بود. همیشه به من کمک میکرد و در مشکلات، کنارم بود. خاطرات زیادی با او دارم، اما هیچوقت فکر نمیکردم که اینقدر زود از دستش بدهم. جای خالیاش همیشه حس میشود، اما میدانم که او در جایگاه بهتری است و برای ما دعا میکند. امیدوارم در روز قیامت، شفیع ما باشد.
وی از دوران کودکی گفت: یادم میآید وقتی بچه بودیم، همیشه مراقب من بود. یک بار در حیاط خانه افتادم و زانویم زخمی شد. مرتضی من را بغل کرد و به مادرم گفت که من را ببرد دکتر. او همیشه نگران من بود و نمیگذاشت کسی به من آسیب برساند. بعد از شهادتش، احساس میکنم که یک حامی را از دست دادهام. اما میدانم که او همیشه در قلب من زنده است.
توصیف زینب میثمی از ویژگیهای اخلاقی شهید: مرتضی خیلی صبور و بردبار بود. هیچوقت عصبانی نمیشد و همیشه با آرامش با همه صحبت میکرد. در برابر مشکلات، خیلی مقاوم بود و هیچوقت ناامید نمیشد. او یک الگوی تمامعیار برای من بود و من سعی میکنم از او الگو بگیرم.
خانوادهی شهید میثمی، با صبر و ایمانی مثالزدنی، فقدان مرتضی را تحمل میکنند و راه او را ادامه میدهند. آنها، با روایت زندگی و شهادت او، به ما یادآوری میکنند که فداکاری برای وطن و آرمانهای الهی، بالاترین افتخار است و نام شهیدان، تا ابد در تاریخ این سرزمین جاودانه خواهد ماند.
فیلم کامل گفتوگوی SNNTV با خانواده شهید مرتضی میثمی