
وجدان معلق اروپا / تصمیمی که با تأخیر آمد و با منافع آلوده شد

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو، پس از دههها بنبست سیاسی، اشغال نظامی، گسترش شهرکسازیهای غیرقانونی و خشونتهای مداوم، موضوع به رسمیت شناختن کشور فلسطین بار دیگر به کانون توجه دیپلماسی بینالمللی بازگشته است. اعلام رسمی کشورهای اروپایی، چون اسپانیا، ایرلند، نروژ و سوئد مبنی بر شناسایی کشور فلسطین، موجی از واکنشهای متضاد را در سطح جهانی به دنبال داشت. با اینکه این اقدامات از دید بسیاری از تحلیلگران، گامی به سوی عدالت و بازتعریف نظم جهانی تلقی میشود، واقعیتهای سیاسی پیچیدهتر از یک نیت انساندوستانه صرف هستند.
فرانسه، بهعنوان نخستین کشور عضو گروه G۷ که فلسطین را به رسمیت خواهد شناخت، خود را در جایگاه پیشگام نشان میدهد، اما این تصمیم در خلأ انسانی یا اخلاقی اتخاذ نشده، بلکه در بستری از ملاحظات داخلی، رقابت ژئوپلیتیک، و توازنسازی قدرت اتخاذ شده است.
فلسطین کشوری که جهان نمیتواند انکارش کند
بر اساس آمارهای سازمان ملل، تاکنون ۱۴۳ کشور از ۱۹۳ عضو سازمان ملل متحد، فلسطین را بهعنوان یک کشور مستقل به رسمیت شناختهاند. با این حال، تا پیش از موضع فرانسه در ژوئیه ۲۰۲۵، هیچیک از اعضای گروه G۷ و تنها تعداد محدودی از کشورهای عضو اتحادیه اروپا چنین اقدامی را انجام داده بودند.
مطابق تعاریف پذیرفتهشده در حقوق بینالملل، سه مؤلفه اصلی تشکیل یک دولت عبارت است از: سرزمین، جمعیت و حکومت. فلسطین از نظر ساختاری و حقوقی، این سه مؤلفه را داراست. اما بهرغم این واقعیت، غیبت رسمی شناسایی از سوی قدرتهای غربی، فلسطین را به گروگان سیاستهای دوگانه و ائتلافهای امنیتی بدل کرده است.
فرانسه بازیگری در پی بازتعریف موقعیت جهانی خود
اعلام شناسایی کشور فلسطین توسط فرانسه، از منظر نمادین مهم و تاریخی بود. اما این اقدام، پیش از آنکه نشانهای از همدلی صرف با رنج مردم فلسطین باشد، بخشی از راهبرد کلان سیاست خارجی فرانسه برای تثبیت نقش جهانی خود در شرایط پیچیده نظم پساجنگ اوکراین و بیاعتمادی گسترده به آمریکا و بریتانیا است.
فرانسه، بهعنوان یک قدرت هستهای، عضو دائم شورای امنیت، و کشور میزبان بیشترین جمعیت مسلمان و یهودی در اروپا، ناگزیر است تعادل سیاسی شکنندهای را حفظ کند. تصمیم امانوئل مکرون برای شناسایی فلسطین در آخرین سالهای ریاستجمهوریاش، تلاشی برای تقویت جایگاه اخلاقی و دیپلماتیک پاریس در جهان جنوب و جهان اسلام، و همچنین پاسخ به فشارهای داخلی در برابر سیاستهای دوگانه غرب نسبت به خاورمیانه بوده است.
در بیانیه رسمی ریاستجمهوری فرانسه آمده است که این اقدام برای باز کردن مسیر راهحل دوکشوری، حفظ صلح و دفاع از حق تعیین سرنوشت ملت فلسطین است. اما آنچه در پس این ادبیات دیپلماتیک نهفته، رقابت قدرتها برای بازآرایی نقش خود در نظم جهانی چندقطبی آینده است؛ نظمی که در آن غرب دیگر تنها بازیگر تعیینکننده نخواهد بود.
پیامدهای متضاد در سطح منطقه و جهان
فرانسه با این اقدام به جرگه کشورهایی، چون چین و روسیه پیوست که پیش از این فلسطین را به رسمیت شناخته بودند. این تحول موازنهی سنتی در شورای امنیت سازمان ملل را تغییر میدهد. ایالات متحده و بریتانیا که همچنان از شناسایی فلسطین خودداری کردهاند، اکنون در اقلیت قرار گرفتهاند و ممکن است در مباحث آینده دربارهی فلسطین، با فشار سیاسی و مشروعیتی روبهرو شوند که پیشتر کمتر تجربه کرده بودند.
با این حال، اقدام فرانسه اگرچه از نظر سیاسی پیام روشنی دارد، اما بهتنهایی قادر به تغییر وضعیت میدانی نیست. نوار غزه در وضعیت فاجعه انسانی بهسر میبرد، کرانه باختری روزانه شاهد گسترش شهرکسازیهای اسرائیلی است، و مذاکرات صلح عملاً متوقف شدهاند.
نخستوزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، این اقدام را شدیداً محکوم کرد و آن را «پاداش دادن به ترور» خواند. وزیر دارایی اسرائیل تهدید به توقف انتقال مالیاتهای فلسطینی کرد و وزیر امنیت داخلی، با ورود نمادین به مسجدالاقصی، پیام روشنی دربارهی عدم تحمل حتی گفتوگوی نمادین دربارهی کشور فلسطین ارسال کرد.
راهحل دوکشوری؛ ایدهای که زنده نگه داشته میشود؟
اگرچه راهحل «دوکشوری» سالهاست در ادبیات سیاسی قدرتهای غربی تکرار میشود، اما اقدامات عملی برای تحقق آن تقریباً به صفر رسیده است. از آخرین گفتوگوهای جدی در ۲۰۱۴ تا امروز، نهتنها مذاکرات به جایی نرسیده، بلکه شرایط میدانی برای تحقق این راهحل بدتر نیز شده است. با این حال، مکرون در نامهای به محمود عباس تأکید کرد:
«امکان رسیدن به راهحل مذاکرهشده برای این درگیری، روز به روز دورتر میشود؛ اما نمیتوان با این وضعیت کنار آمد.»
شاید بزرگترین دستاورد شناسایی فلسطین از سوی فرانسه، زنده نگهداشتن همین امید باشد؛ نه به این معنا که چنین اقدامی بهخودیخود راهحل خواهد بود، بلکه بهمثابه یک ابزار فشار سیاسی برای بازگشت به میز مذاکرات.
مسئولیت تاریخی، نه صرفاً یک ژست دیپلماتیک
سکوت یا بیعملی در برابر فاجعه انسانی در غزه که طی آن هزاران غیرنظامی جان باخته و میلیونها نفر از دسترسی به آب، غذا، دارو و سرپناه محروم شدهاند؛ برای هیچ کشوری پذیرفتنی نیست. اما نباید فراموش کرد که همزمان با بمبارانهای شدید غزه توسط اسرائیل، فرانسه از فروش تسلیحات نظامی به این کشور جلوگیری نکرد. بنابراین، اقدام امروز پاریس بیشتر تلاشی برای «اصلاح چهره» و بازگرداندن تعادل به مواضع سیاسی خود تلقی میشود.
در واقع، تا زمانی که تصمیم به رسمیت شناختن فلسطین بهصورت عملی به تغییر رفتار سیاست خارجی کشورها در قبال اشغالگری، شهرکسازی و محاصرهی غزه منجر نشود، نمیتوان آن را گامی کامل و صادقانه در مسیر عدالت دانست.
گامهای نیمبند در مسیرهای پرچالش
به رسمیت شناختن کشور فلسطین، اقدامی لازم، مشروع و دیرهنگام است. اما واقعیت این است که حتی چنین اقداماتی، وقتی در خدمت منافع راهبردی و توازنهای ژئوپلیتیک باشد، تنها بخشی از راه را هموار میکند. مردم فلسطین بیش از هفتاد سال است که بهای بیعملی جهان را میپردازند، با اشغال، تبعیض، جنگ، و بیحقوقی.
اگر کشورهای غربی، بهویژه اروپا، بهدنبال ایفای نقش واقعی در روند صلح هستند، باید شجاعت داشته باشند اقدامات خود را فراتر از نمادگرایی صرف ببرند. تنها در این صورت است که به رسمیت شناختن فلسطین، بهجای آنکه صرفاً یک ابزار فشار دیپلماتیک باشد، به مقدمهای برای احقاق حقوق واقعی مردم فلسطین تبدیل خواهد شد.