آری! اینجا میعادگاهی است که باید با دفن دلبستگی ها و آمال و آرزوهای مادی به آرامش رسید، تیغی بران از اراده و ایمان را بر گلوی نفس پرستی ...
گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، حمید سیدی؛ نبرد پیروزمان با اهریمن پایان یافته است ، از میان جمعیت پر شور که همچنان در اطراف نماد و سمبل آن وسوسه انگیز پلید به پرتاب سنگریزه مشغولند، راهی قربانگاه می شویم تا مرحله ای از عشق و تعبد و جلوه ای دیگر از وحدت و همراهی را نمایش گذاریم.
مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست
دل سرگشته ما غیر تورا ذاکر نیست
اشکم احرام طواف حرمت می بندد
کرچه از خون دل ریش دمی ظاهر نیست (1)
گویی ابراهیم، تبر بر زمین گذاشته و دست در دست اسماعیل رو به سوی قربانگاه دارد، تا اسماعیل تا بر تیغ یکتا پرستی او گردن نهد و مهر پدری خود را قربانی توحید و خداپرستی کند و آخرین بند غیر را از دست و پای ایمان و یقین خویش بگشاید.
حاجیان با ابراهیم همسفر شدند تا با او پا در آزمون رهیدگی نفس از بند خواسته ها گذارند تا اضطراب او را، مهربانی او را، ایمان و یقین او را و سرانجام آزادگی او را پاس بدارند....
در بازگشت از محل جمرات، همراه با جمعیت دلباخته با ندای« الله اکبر الله اکبر، لا اله الا الله و الله اکبر، الله اکبر و لله الحمد، الحمد لله على ما هدانا، و له الشکر على ما اولانا » (2) فضای منطقه «منا» را عطر آگین کردند، به قربانگاه وارد می شویم و در میقات وفاداری به ذات مقدس حضرت دوست و وادی از خودگذشتگی و ایثار، به خیل عظیم رهپویان حریم یار می پیوندیم.
آری! اینجا میعادگاهی است که باید با دفن دلبستگی ها و آمال و آرزوهای مادی به آرامش رسید، تیغی بران از اراده و ایمان را بر گلوی نفس پرستی وسوسه های شیطانی فرو برد و اسماعیل درون را ذبح کرد؛ خنجر وابستگی ها را با قدرتی سرشار از ایمان برید و قربانی کرد و قربانی شد تا حضرتش ما را در زمره بندگان خاص درگاهش بپذیرد.
« و نادیناه اَن یا ابراهیم قد صدّقت الرّویا انّا کذلک نجزی المحسنین. انّ هذا لهو البلاء المبین. و فدیناه بذبح عظیم. ما در آن حال (که کارد بر گلوی اسماعیل گذاشت) خطاب کردیم که ای ابراهیم! تو ماموریت عامل رویا را انجام دادی(کارد را از گلویش بردار) ما نیکوکاران را چنین نیکو پاداش می دهیم. این ابتلا همان امتحانی است که حقیقت حال اهل ایمان را روشن می کند و بر او (گوسفندی فرستاده) ذبح بزرگی فدا ساختیم. » (3)
حاجیان به مبارک باد رهیدگی از بند نفس و گناه و تعلقات دنیایی جشن گرفته اند؛ که مولای متقیان حضرت علی (ع) فرموده اند: «هر روز که در آن روز معصیت نشود عید است»
امروز، روز جدایی شدن است؛ روز جدایی از هرچه غیر خدا و پیوستن به خداست، امروز، روز «خوبی» و «خوب شدن» است. امروز عید ابراهیم، عید اسماعیل، عید اسلام و حتی عید بشریت است.
عید قربان، روز بارش شکوفه های رحمت بر دل خشک و کویری ماست. غنچه نیایش بر عاشقان می شکفد و سرود سبز دعا بر دستان بلند شده به درگاه خدا می روید ...
اینک در حالی که زبان ما به ذکر دعا مشغول است و زمزمه می کنیم که «اللهم تقبل منی کما تقبلت عن ابراهیم خلیلک و موسی کلیمک و محمد حبیبک صلی الله علیه و علیهم »(4) قربانگاه را ترک می کنیم و از زیبا ترین لحظه بندگی به صحنه ای دیگر از عشق بازی با محبوب عالمیان روی می آوریم و در این لحظات بسیار روحانی ، خویش را با یاداوری این بیان عارفانه امام الساجدین، در بوته آزمایشی دیگر قرار می دهیم.
امام سجاد (ع) شبی به «سبلی» فرمودند: «آیا هنگام قربانی کردند نیت تو بود که گلوی طمع را می بری و به این امر توجه داشتی که به ابراهیم خلیل (ع) اقتدا کردی و فرزند عزیزت را به قربانگاه آورده و او را فدای معشوق می کنی؟» (5)
پانوشت:
1-حافظ
2-ذکرهایی که روایت شده در روز عید قربان و روزهای پس از آن خوانده شود
3-الصافات، 104-107
4-خداوندا! همچنان که از ابراهیم خلیلت و موسی کلیمت و محمد حبیبت قبول کردی، این قربانی را از من بپذیر، «دعای پس از قربانی کردن»