استاد برجسته دانشگاه گفت: همین سینمای موجود کشور کاملا ظرفیت سبک زندگی دینی در قالب زندگی فردی و اجتماعی را دارد و ...
به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» حسن رحیمپور ازغدی عصر امروز چهارشنبه 6 دی ماه با موضوع سینما و سبک زندگی در جشنواره عمار به سخنرانی پرداخت.
متن کامل این سخنرانی به شرح زیر است:
سال گذشته در جشنواره عمار بحث ما بیشتر از سه ساعت طول کشید و هفتاد سوال از سوی مخاطبان مطرح و در مدت این یکسال به تعداد این سوالات افزوده شد که برای پاسخ دادن به آن زمان خوبی است.
وقتی از سبک زندگی دینی اسلامی و تمدن اسلامی و نسبت آن با سینما سخن پیش میآید با یک پیش فرض روبهرو میشویم که میشود سبکشناسی کرد نه اینکه از بیرون قابل دخل و تصرف باشد.
ادعا میشود که سینما نقش بسیار مهمی در اخلاق سازی و رفتارسازی و افکار سازی داشته باشد.
پیش فرض دوم این است که سینما اسلامی و دینی و غیردینی وجود دارد یا خیر؟
بعضیها فکر میکنند که ما مستأجر سینما هستیم و باید مستاجر بمانیم و آنها صاحبخانه هستند و طبق ذات سینما حرکت میکنند و باید شرمنده باشیم و ما برخلاف آن حرکت میکنیم و این معنایش این است که دوره، دوره ما نیست و تفکر سکولارها جریانات را به گونهای دیگر رقم میزند.
این نتیجه خطرناکی دارد که از اساس نتیجه مأیوس کنندهای است که همانا سینما متعلق به آنهاست و سینما در صدر آنهاست که این نگاه درستی نیست.
ولی نکات درستی در آن وجود دارد و یکی از دو رکن نتیجه آن به معنای نفی سینمای دینی در این عرصه و دوره میباشد.
ادعای ما این است که در سه حوزه زندگی دینی، اعتقادات دینی و ایمان دینی سینما میتواند مفید و یا مضر باشد و یا شناخت درست و یا توحیدی از عالم و آدم معرفی کند.
همین سینمای موجود میتواند نقش مثبت و توحیدی ایفا کند همانطور که میتواند نقش منفی داشته باشد.
محور دوم که سینما میتواند در سبک زندگی مؤثر باشد بحث روحیات دینی است و سومین عرصه، حقوق متقابل در زندگی است یعنی ارائه سینمایی الگوهای درست و غلط، که رسانه خانواده اسلامی و جامعه اسلامی است و همین سینمای موجود ظرفیت سبک زندگی دینی در قالب زندگی فردی اجتماعی و گروهی را دارد.
یک حلقه مفقودهای داریم که نمیدانم وظیفه کیست و بسیاری از مباحثی که ظاهرا آن را بیربط با موضوع میدانیم با آن کاملا مرتبط است و باید آن را پرکنیم. بچههای با استعداد باید آن را وصل کنند که در سینمای غربزده وجود دارد و رابطه سقف و ستاد برقرار است.
ما باید اتصال نظر و عمل را برقرار کنیم که این اتصال برقرار شدنی است.
یک محور دیگر اینکه باید مرور کنیم جبهه مقابل ما و دشمنان در مقابل سینما که دستور کار تعیین میکند برای سینمای ما و جهان. یعنی دشمن با رسانه و سینما دارد دستور کار انجام میدهد و این سیلاب را با خودش میبرد یعنی ارزش و ضدارزش به سبک سکولار و طاغوتی و کافرانه را تئوریزه میکند و به دست ما میدهد.
یک منبع باروت در ایران در جشنوارههایی از قبیل جشنواره عمار کشف شده است که مطمئنم سال آینده این رقم سه برابر خواهد شد و این بنیاد انرژی میتواند خیلی سریعتر جهانی شود.
محور دیگر این است که ما چگونه میتوانیم سراغ فیلسوفان مسلمان غربی برویم.
سوال سوم اینجاست که با سینما و هنر تصویری اساسا میتوان کار دینی کرد؟ و این سوال در ذهن بسیاری از افراد وجود دارد.
محور بعدی یک دام بزرگ است که بر سر دام بچههای که در این راه قرار دارند وجود دارد.
تعریف عرفانی در تعلیم انبیا مانند لذت روحی چیز دیگری است ولی مهم تر از همه این است که هزاران هزار موضوع برای این کار وجود دارد.
در محور اول اینکه چگونه میشود سطحسازی کرد در قالب اخبار در حوزه ارتباطات. این کار را با نوعی تیتر زنی برای افکار عمومی سطحشناسی میکنند.
فرهنگسازی و داوری در قالب خبری انجام میدهند که سادهترین آن گزارش فوتبال است که از توصیف و گزارش آن شخص مشخص میشود که طرفدار کدام تیم میباشد و با اینکه مسئله موضوع سرگرمی است به این میزان موضوع متفاوت میشود تا به موضوعات دیگر برسیم.
رابرت مورداگ زمانی که خواستار خرید باشگاه فوتبال منچستر بود دو روزنامه وجود داشت که برای یک خبر واحد دو گونه تیتر و گزارش آوردند یکی از روزنامهها تیتر زد «این باشگاه بزرگترین باشگاه است» و «باشگاه ما حراج شد» و به ما خیانت شد که هیچ کدام خبری نبوده ولی هر دو خبر هستند.
در عالم سیاست زمانی که یورو به عنوان پول اروپا مطرح شد در روزنامهای عکس دختر شایستهای زدند و نوشتندطلوع ستاره جدید و در آن قید کردند همه با هم به استقبال یورو میرویم.
مرحله بعد روی مسائل سیاسی میرود که ما باید یک دشمن احمق و خطرناک را از طریق خبر و سینما به افکار عمومی منتقل کنیم تا موفق باشیم.
به جای سانسور رهنمودهای حرفهای به مسائل روز وارد میشوند و میگویند در جنگ زمانی که آنها ضربه میزنند کلمه نابود استفاده میشود و زمانی که ما ضربه میزنیم از کلمه رده خارج کردن باید استفاده کرد.
آنها میگویند در سینما واقعیتها را بیان نمیکنند بلکه خلاف واقعیت، نیمه واقعیت و واقعیت با هم مخلوط شده و به مردم تغذیه میشود.
رسانههای اروپا و امریکا از 10 و 20 اتاق فرمان هدایت میشوند و از یک طرح و الگو تبعیت میکنند مثلا بعضی از اخبار اگر هم وجود نداشته باشد آن را میسازند حتی در اسلام نیز میگویند که تمام حرفهای راست را نباید بیان کرد.
کار سینمای غرب این است که ما واقعیتهای را که وجود ندارند ساختهاند و واقعیتهای را که وجود دارد آنچنان که سکوت کردهاند که انگار وجود نداشته و به بعضی از مسائل چنین برخوردی کردهاند همانند مگسی که آمده و رفته است و در یک جامعه از هر کسی هم هر تصویری که بخواهند میسازند.
درباره جنگ میگویند به آنان رحم نکنید.
روح خبیث دوباره ظهور کرده است که آیا اینها خبر است؟
خطاب به خبرنگاران میگویند هرگز به ذهنتان عبور نکند که ذهنگرایی را فراموش کنید.
یک خبر را به ده شکل میتوان بیان کرد و نیز نقطه واقعیت را میتوان با دوربین در دست فیلمبرداری کرد.
هیچ کلمهای به اندازه بیطرفی در رسانه و سینما احمقانه جلوه نمیکند و آخرین عبارت در این باب کلمه دشمن را توصیف کردند که این کلمه استحاله نیست و باید یک واقعیت خطرناک و قطعی برای افکار عمومی به وجود آید.
ما از حوادث 11 سپتامبر یک تئوری نظری برای سینما و جهان ساختهایم تا همه جا را پوشش دهد و بیش از ده سال ما از آن استفاده کردیم.
ما اصلا نفهمیدیم بنلادن زنده است یا مرده و یا اینکه چه شده است؟
در نظرسنجی امریکا 65 درصد مردم آنها معتقدند که باید به ایران حمله شود وگرنه ایران به امریکا حمله میکند و این تفسیر را با سینما در ذهن مردم به وجود آوردهاند و معتقدند که از طریق سینما ملت را یک دست نگه داشتهاند وگرنه این مملکت فرومیپاشید.
آنها معتقدند که از طریق سینما ملت و شیطان ساختهاند و دیدگاههای روانشناختی خود را برای مردم جامعه قرار دادهاند و برچسب ساختهاند از قبیل اسلام، خاورمیانه، خشونت، تروریست؛ اسلام ستیزه جو، متعصبان اسلامی و کاری کردهاند که مسلمانان به دو دسته لجباز و دیوانه و تروریست و همچنین گروه دیگر مسلمانان شرمنده تبدیل شدهاند که پس از دیدن فیلمها میگویند ما تروریست نیستیم و از جنس خود شما هستیم.
کاری کردهاند که عدهای روشنفکر شوند و عدهای موید منفعل آنها گردند و اسلام بهعنوان یک ایدئولوژی یک مکانی به عنوان مرکز نفت جهان معرفی شود و در این چارچوب نفرت نزدیک به عمل را انتقال دادهاند.
نکته دوم این سوال بود که از دیدگاه فیلسوفان مسلمان چگونه میشود استنتاج سینمایی انجام داد.
در فرهنگ اسلامی فقط فیلسوف مسلمان نیستند زیباییشناسی فیلسوف مسلمان را به بحث گذاشته و تفسیر الهی از جمال و زیبایی ارائه دادند که میتواند پاسخی به سوالات دانشگاهی باشد.
زیبایی که موجب اعجاز و لذت میشود از نگاه صدرایی شامل محسوسات مخیلات و معانی است یعنی شما در خصلت وفا و وفاداری و حالی که به شما از این حس دست میدهد و حالی که با دیدن منظره زیبا به دست میاید حاصل آن دو صحنه زیباست ولی از دو دسته قابل سنجش نیست و نسبت جمال مادی و معنوی و جمال جزئی و کلی بخش مهمی است.
از شاعر تا سینماگر همه از استعاره تصویری و معنای استفاده میکنند که همه زیبایی است. کسی که در نقاشی، کاریکاتور کار میکند اگر با توجه کارهای خود را انجام دهد کاملا تأثیرگذار است.
در هر صورت مجال صورت و زیبایی و ارزشها زمانی است که دوربین در دست حرکت میکنیم و زمانی که یک زشتی و زیبایی را میخواهید نشان دهید دچار چندگانگی میشوید که ارزش فلسفی ندارد که نتیجه میگیریم همه آنها یکپارچه نیستند و دچار تضاد در ارزشها میشوند و میبینیم که فیلمها توجیه خیانت و دزدی هستند و قهرمان فیلم در پایان یک انسان دروغگو، دزد و شارلاتانی است که بیننده امیدوار است چهار خلاف دیگر انجام دهد و پلیس آن را دستگیر نکند.
سینمای دین باید به قلب واقعیت رود و نسبیهای ارزش ها را ببیند و نسبیهای انسان را و این دو را با هم مخلوط نکند.
در فلسفه صدرایی بین درک زیبا و مخاطب آن رابطه وجود دارد و نفسی که در مرحله پایینتر قرار میگیرد نفس مراحل بالاتر را نمیتواند درک کند.
اکثریت انسانها انسانهای بالقوه هستند و بالفعل نیستند.
شما اگر در حوزه انسان شناسی پذیرفتید که نفع در مرحله پایینتر زیباییهای مراحل بالا را نمیپذیرد لذا به ندرت از معنای تمیز لذت میبرید.
خواجه نصیر در شرح الاشارات شعر را به سه دسته تقسیم میکند توده عوام که گرفتار زندگی هستند و سپس عقلا و نخبگان که دنبال عقلات ذهنی میروند و در گروه اول شعر را دارای وزن و قافیه میدانند و آن را شعر یا سینمای تصویری میگویند که عقلشان به چشمشان است.
آنها که منطقی نگاه میکنند معتقدند وزن هیچ ربطی در شعر ندارد بلکه قوه تخیل نقش دارد حتی اگر وزن نداشته باشد اتفاقی نمیافتد.
اما منتقدین جدید معتقدند باید هم به وزن و هم به قدرت خیال توجه شود.
اخوان الصفا میگویند که موسیقی داریم که میتواند مخاطب از دست آن سکته کند مگر اینکه افرادی از دست آن جان سالم به در ببرند.
تأثیری که در ترکیب صورت و تصویر است سینما از آن بیشتر استفاده میکند.
موسیقی جهانی حکایت موسیقی افلاک است چنانچه کودکان به احوالات پدر و مادر شوق و اشتیاق بیشتری دارند.
بحث علم الاصفا که معنی تجلی تفاوت با صورت و غیره میان متفکران اسلامی مطرح شده است اگر آنها را گره بزنیم با نظریه هگل به نظر من جای نقد دارد.
سینمای دینی و اسلامی در جهت غرایز حرکت نمیکند و سینمای ضد شهرت، قدرت و سرقت نیست.
سینمای اسلامی سینمای قدرت، شهرت، سرقت نیست و با رعایت عدالت است
پیامبران آنقدر تأثیر گذار بر جامعه خویش بودند که برچسب شاعر و ساحر به آنها زدند بنابراین ذات هنر دو پهلوست یعنی همانگونه که انسان دارای فطرت و غریزه است دارای امیال بالقوه و بالفعل نیز میباشد و چه سینما وجود داشته باشد و چه وجود نداشته باشد گرایش به غریزی بیشتر است زیرا سینما سینمای قدرت و سیطره است و نتیجه میگیریم که سینما قدرتمند است.
اگر کسی صرفا غرق سینما شود در واقع غرق توهمات خویش شده و زمانی که تشنه میشود احساس میکند که باید آب ظاهر شود و واقعیت تابع درک آن است.
و قدرت استقلال و درک آن نیز ضعیف میشود و این هم ربطی به سینما ندارد.
ما میتوانیم سینما خانواده اسلامی داشته باشیم در حالی که آنچه که داریم نمایش، دعوا و بیادبی است.
تا به امروز پنچ فیلم خانوادگی و یا دو سریال اسلامی ساخته نشده است که چگونگی صحبت کردن با یکدیگر را به ما یاد دهد، نداریم چون بلد نیستند و اینها تبیین نشده است.
محور پنج عرض بنده دینی بودن سینما در قالب معنوی است.
اینکه اگر از سینما سکولار به سینمای دینی میخواهی بروی سینمای دینی هرگز شکل نمیگیرد.
در باب سبک زندگی یک مراجعی با عقل به منابع و سبک زندگی را استخراج کردهاند و روایات متعددی وجود دارد که اگر به سینماگران بدهیم میتوانیم ببینیم چه چیزهای خارج میشود.
اینکه تمام محصولات غربی ضددینی است را قبول ندارم بلکه بعضی از فیلم های آنها دین را به خوبی نشان میدهد.
تفاوت بین سینمای دینی و سکولار این است که در سینمای اسلامی رابطه شاخه با ریشه و ساقه هرگز قطع نمیشود یعنی رابطه سخاوت و با توحید وجود دارد.
در روایات به فراوانی از سبک زندگی انسانی اخلاقی و انسانیت و سهم لبخند و فهم اشک یاد شده است.
در انتهای سخنانم چند روایت در خصوص سبک زندگی عرض میکنم.
امام باقر (ع) فرمودند: شیعه کسی است که شخصیت های فوق العاده منسجم، قوی، سینه امانت دار، صحه صدر، عقلانیت محکم، آرزوهای حساب شده داشته باشد و اهل پراکندن بذرهای بیهوده نیست و ریاکاری نمیکند.
خیلی مراقب سینمای ریاکار و واقعی باشیم.
امام علی (ع) فرمودند: لبهای ترک خورده، شکمهای چسبیده به پشت از ویژگیهای مسلمان شیعه است.
امام صادق (ع) در باب شیعه میفرماید کسی نیست که به زبان اظهار تشیع کند ولی در زندگی به گونهای نباشد که از اسلام خبری نباشد.
از امام پرسیدند بازار اسلامی چیست جواب داد: بازاری است که در آن دروغ نگویند قسم نخورند و چانه نزنند.
همین روایات میتواند مضمون فیلم واقعی را شکل دهد و یک هنرمند قوی میتواند از این روایات بهترین فیلمها را بسازد برای بیان سبک زندگی در سینما.
مسئله حریم خصوصی مردم یکی از مسائل دینی است که در مورد آن باید فیلم ساخته شود.
سینمای دینی آیا شاخ و دم دارد که نمیشود فیلم ساخت؟
ما دلمان به حال دین دیگران بیشتر می سوزد تا به دین خودمان.
در تسلط برخورد بسیار روایت داریم و تجسس در زندگی خصوصی مردم جزو پلیدترین خصایص است.
سینمای دینی سینمایی است که خشونت را در دنیا با نگاه تولیدی کاهش میدهد.
درباره غفلت، غرور، غش در معامله فیلم بسازید.
نمایش توحید درست، معنای قضا و قدر الهی، خانواده اسلامی، خیانت در بازار، نوعی سبک زندگی است.