گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو» - عبدالله گنجی؛ ما براساس چه قاعدهای دست به انتخاب کاندیدا جهت یک امر سیاسی (مجلس، ریاست جمهوری) میزنیم؟ چه شاخصهای را از ذهن میگذرانیم؟ و چه تصویری از آینده کشور مدنظر داریم که باز تولید آن را در فلان چهره انتخاباتی میجوئیم؟ در پاسخ به سؤالات مذکور میتوان به تجربه فهمید که هرکس متناسب با فهم، مطالبه، نگرش و وابستگی خود به تشخیص مسئله میپردازد.
یکی اسیر نطقهای آتشین میشود، دیگری همشهری بودن را ترجیح میدهد، جمعی مؤمن بودن را شاخصه میدانند و دیگری به پیشینه کاری تو توجه دارد.
شاید تیپ و شخصیت افراد نیز موجب شکار رأی مردم شود.
در نگاه آسیب شناسنانه به انتخابات، چند مسئله جدی وجود دارد که بعد از 34 سال باید کمکم تجربه آموزی ما بر روی آنان اثر بگذارد و جامعیت نگاه به انتخابات را نگاه «تک عاملی» ترجیح دهیم. یکی از مهمترین آسیبها در انتخابات، نگاه عاطفی است.
باید شخصاً خوشمان بیاید. آسیبی که در اینجا عارض میشود آن است که معلوم نیست آنچه چشم ما را پر کرده است، همان چیزی که نیاز کشور و تراز جمهوری اسلامی ایران است؟
در نگاه عاطفی مسائلی مثل ساده زیستی، شجاعت در حمله به دیگران یا تیپولوژی و گرایشها چشم پرکن است.
اگر چه برخی از این صفات ویژگیها لازم است اما شرط کافی نیست، آسیب دوم خواستگاه نگاه است.
یعنی اینکه ما بر روی کدام صندلی نشستهایم و قضاوت میکنیم اگر خود را وابسته و متعلق به یک جریان، حزب و جبهه بدانیم، تحلیل حزبی و گروهی عاطفه تولید میکند(عاطفه دو قطب دارد، یک طرف آن تنفر و طرف دیگر آن محبت است) و مانع از دیدن درست حقایق میشود، چرا که ذهن به وسیله قالبها، پیش فرضها و پیشداوری بسته شده است در این صورت اگر کسی که آن را از قبل نقطه مقابل فرض کردهایم، بهترین برنامه، بهترین تیم و .... داشته باشد هرگز قادر به تغییر ساختار ذهنی و شکل گرفته ما نخواهد شد.
بنابراین دایره بسته گروهی یکی از شکنندهترین روشهای را تولید میکند که ذهن آدمی را تا مرز فلجشدگی پیش میبرد.
آسیب سوم اینکه، یک فرد یا جریان را همطراز نظام بنشانیم در این صورت مشکلات جدی روی خواهد داد.
اول اینکه جوانان، فضا را به جای رقابت در درون نظام، به فضای حق- باطل سوق خواهند داد و مشکل دومی که ایجاد خواهد شد اینکه اگر فرد مذکور یا جریان وی دچار انحراف و اشکال شود، به بحران تحلیل خواهیم رسید، به طور مثال اکنون خیلیها سؤال میکنند، از کجا معلوم فردی را که سال 1392 انتخاب میکنیم مثل احمدی نژاد نشود؟ مشکل این افراد این است که احمدی نژاد را در تراز مطلق انقلاب دیدهاند و اکنون احساس می کنند، هیچ فرد دیگری وجود ندارد که در آن تراز باشد و در آن تراز باقی بماند.
در این نوشتاردرصدد ترسیم خصایص و ویژگیهای رئیس جمهور به صورت جامع نیستیم که مجال دیگری را میطلبد و در فرصتی بدان خواهیم پرداخت.
اما به صورت خلاصه برای انتخاب یک رئیس جمهور، دو مسئله را باید به صورت توأمان مدنظر قرار دهیم و هر کدام از این دو مسئله را فراموش نمائیم.
خسران آن را در فردای کشور خواهیم دید، مسئله اول روح حاکم بر آن کاندیداست به تعبیر دیگر ماهیت حقیقی نظام چگونه در این فرد و اطرافیان و جریانش تجلی کرده است.
اینجا منظور باورها و اعتقاد به انقلاب، امام، رهبری، آرمانهای نظام، سادهزیستی، مجاهدت، ایستادگی مقابل استکبار، ثبات فکری، اخلاق مداری، داشتن رویه برادری.... است.
این همان ویژگیهایی است که مقام معظم رهبری از آنان با عنوان «ماهیت حقیقی» نظام جمهوری اسلامی یاد میکنند، مسئله دوم که خود سه مسئله است، عبارت است: از کارآمدی در سه محور مهم که در زمان حال از برجستگی ویژهای برخوردارند:
1-حل و فصل مسئله سوریه به عنوان بخشی از قدرت منطقهای جمهوری اسلامی ایران
2- فایق آمدن در پرونده هستهای به صورتی که هم از بنبست خارج شود و هم عزت و حقوق ملی پاس داشته شود.
3-فایق آمدن بر وضع موجود (گرانی و تورم و کاهش قدرت خرید مردم)، رئیس جمهور آینده باید برای این سه مسئله برنامه ویژه، کارآمد و اقناگر داشته باشد و نباید انتخاب کنندگان در انتخاب خویش این سه مهم را فراموش نمایند.
ناگفته نماند که ولایت پذیری رئیس جمهور هم در همین جا روشن میشود، یعنی التزام به سیاستهای کلی نظام، شاخص ولایت پذیری رئیس جمهور است چرا که ولایت پذیری رئیس جمهور، با یک فرد عادی متفاوت است، باید مسئله سوریه و هستهای ذیل نگاه رهبری دنبال شود و نگاه متفاوتی در درون کشور نمایانده نشود.
اکنون برای دور شدن از نگاه عاطفی حرف و جناحی و نگاههای تک عاملی، باید روش صحیح انتخاب را شناخت و بهترین را انتخاب نمود.
روشهای انتخاب:
1-روش پیشداورانه مبتنی بر ذهنیت تاریخی
در این روش، یک کلیت و ذهنیت بستهای مثبت یا منفی از فرد در ذهن ما شکل گرفته است، معمولاً به صورت مصداقی نمیدانیم مشکل یا نقطه مثبت فرد چیست، اما نگاه بدبینانه یا خوشبینانه شکل گرفته است «به دل نمیچسبد» یا «تو دل برو است» از جمله این نگاههاست، بعضی مواقع ذهنیت منفی شکل گرفته است اما این ذهنیت براساس تکرار شنیدههایی که به تواتر رسیده است.
اما هیچ حجت و مصداقی برای آن وجود ندارد و صرفاً به گوینده خبر اعتماد شده است، بعضی مواقع یک فرد را به خاطر سلام و علیک با یک نفر دیگر که مورد تنفرماست انتخاب نمیکنیم و یا به خاطر سلام علیک با فلان فرد برجسته و مورد وثوق انتخاب میکنیم.
پیش داوریها و قالبهای ذهنی قبلی مانع درست دیدن است، درست دیدنی که شاخص آن نگاه شخصیمان نباشد بلکه وضعیت کشور ومسیر انقلاب اسلامی باشد.
این روش باعث میشود که ما نتوانیم دهها ویژگی و خصلت را ردیف نمائیم و افراد را با آن ببنیم بلکه نگاه تک عاملی و عاطفی بر همه چیز غلبه خواهد کرد و جامعیت نگاه را فرو می کاهد.
2-روش قیاسی:
در روش قیاسی افراد باهم مقایسه میشوند، آسیب این روش آن است که شاخصهای مستقل و مرجع، محور انتخاب نیست، بلکه ویژگیهای فردی وابستگیها با هم مقایسه میشود.
شاید تیپلوژی یک فرد بر دیگری بچربد، یا یک نقطه منفی یا مثبت در پرونده حیات سیاسی فرد، موجب این مقایسه شود، در روش قیاس همه چیز سیال است و دو طرف همدیگر را معنا میکنند و ستون ثابت و مرجع برتری برای مقایسه این دو به میدان نمیآید.
در اینجا نیز نگاه عاطفی سایه میافکند و اصل انطباق با حال کشور و نظام وانقلاب مغفول می ماند.
3-روش گفتمانی: گفتمان ریشه در زبانشناسی دارد، بسیاری از کسانی که امروز این واژه را تکرار میکنند نمیدانند گفتمان چیست، چگونه شکل می گیرد، چگونه فرو میپاشد و از جهت معرفتی چه نسبی با انقلاب اسلامی دارد اما چون گفتمان هم نظریه است و هم روش مطلوب است که از روش آن استفاده شود.
گفتمان از جهت نظریه، به معرفتهای شالوده شکن و جوهرستیز معتقد است و غایت گرایی را رد میکند و براساس نظریه گفتمان حقیقتی وجود ندارد، بلکه همه چیز در زبان تولید میشود.
در روش گفتمانی، هنگام انتخابات اسیر گفتمان میشویم، یعنی مفاهیم تولیدی توسط زبان، خطابههایی که توسط این دالها و عناصر تولید میشود موجب دوری یا نزدیکی به کاندیداها میشود، گفتمان میتواند جنبه ارزشی به خود بگیرد اما چون محصور در زبان است معلوم نیست جنبههای کارآمدی و نیازهای اقتصادی- اجتماعی و مطالبات مردمی را در خود داشته باشد.
بنابراین در گفتمان نیز باید به عناصر ارزشی به صورت توأمان توجه شود، تا هم ارزشهای انقلاب اسلامی به سان پرچم در دست باشد و هم آب و نان مردم مدنظر قرار گیرد.
؟؟؟ بعدی در گفتمان سازی و گفتمان گرایی به فروپاشی اسطورهای گفتمان میانجامد و باید از آن پرهیز نمود، گفتمان باید در متن اجتماع پیرو داشته باشد و گرنه به گفتمان تبدیل نشده است و مفاهیم تولیدی نتوانستهاند به سلطه و هژمون اجتماعی دست بزند.
به طور مثال گفتمان اصولگرایان عبارت است: ولایت فقیه، استکبارستیزی، مهدویت، وحدت، روحانیت، امام، عدالت و پیشرفت، دعوت و صدور انقلاب اسلامی، در جبهه پایداری یک عنصر (آرمانگرایی) به این موضوع اضافه میشود.
در جبهه اصلاحات گفتمان اصلی عبارت است از: مردم، جمهوری، تحزب، انتخابات آزاد، پلورالیسم، نفی اقتدارگرایی، منافع ملی و توسعه، مشاهده میشود که از جوهره انقلاب هیچ کلیدواژهای در این گفتمان وجود ندارد و با گفتمان لیبرالیسم تفاوت چندانی ندارد.
4-روش پدیدارشناسانه:
روش پدیدارشناسی، بهترین روش برای انتخاب است، در این روش پیش فرضها و ذهنیتهای هالهای و پیشداوریها به تعلیق در میآید و به کلی از ذهن و قضاوت دور میشوند در این روش نیتخوانی صورت نمی گیرد، وابستگیهای عاطفی- جناحی به کار گرفته نمیشود، در این روش قیاس افراد، بدون توجه به شاخصهای مرجع انجام نمیشود.
در پدیدارشناسی فقط آنچه را میتوانی ببینی و قابل درک است را نه با افراد دیگر، بلکه با شاخصهای اصلی انقلاب میسنجیم.
در این روش جدولی از خصایص و ویژگیهای یک رئیس جمهور مطلوب آماده میکنیم (حدود 25 صفت و شایستگی) و در طرف دیگر جدول اسامی کاندیداهای احتمالی یا حتمی را ذکر مینمائیم و براساس کمیت ثابت به نسبت افراد و آن شاخصها نمره میدهیم.
این روش دو خاصیت دارد: اول اینکه مجبور میشویم در خصوص خصایص مدنظر که تردیدی در نیاز به آن نیست، تحقیق کنیم ودوم اینکه تا پایان جمعبندی نمرات نمیدانیم فرد مدنظر چه کسی خواهد بود.
این انتخاب به صورت علمی و بدون دخالت عاطفی صورت خواهد گرفت، شرط آن به میدان آوردن همه ویژگیها است، اما اگر از قبل دل را در گرو یک کاندیدا یا یک جریان داشته باشیم، نقاط ضعف خود را کمرنگ و نقاط قوت طرف مقابل را نیز کمرنگ می کنیم، در این صورت به یک نوع خودفریبی آگاهانه گرفتار شدهایم.
این مدل، انسان را از تعلقات و سلایق شخصی دور میکند و محور انتخاب را شاخصهای گستردهای میداند که از امام و مقام معظم رهبری اخذ شده است و مرجع آنان از جامعیت برخوردار است که هم صلاحیتهای شخصی و شخصیتی را در بر میگیرد و هم خصایص کارآمدی و حکومتی را محک میزند.
انشاء الله در آینده خصایص و شاخصها نیز به رشته تحریر درآورده خواهد شد و در تبیین شاخصها حتماً باید از تجربه 24 سال گذشته نیز استفاده کرد، تجربههای شیرین و تلخ دوران احمدینژاد میتواند به قوام این خصایص کمک نماید.