همه زنان دستفروش مترو یک درد مشترک دارند آنها نتوانستند در بیرون کار مناسب و آبرومندی پیدا کنند و دستفروشی در مترو آخرین راه حلشان است.
سرویس اجتماعی «خبرگزاری دانشجو»؛ ظهر است هوا بیرون گرم و ترافیک کلافهکننده است اما سالنهای پرتردد مترو هنوز هم خنک هستند، لیلا روی یکی از صندلیهای زردرنگ ایستگاه مترو نشسته و دارد با حرص و ولع ساندویچ سردش را گاز میزند.
کیسه بزرگ سیاه رنگش را زیر یکی از صندلیها پنهان کرده تا مبادا اجناسش توسط ماموران مترو توقیف شود.
خودش می گوید: چند سال است که توی مترو کار میکنم، کار خوب و پردرآمدی است البته درآمد ما هم به درآمد مردم بستگی دارد، مردم که اوضاع مالیشان خوب باشد از ما هم بیشتر خرید می کنند.
آرزو می کنم همیشه جیبهای همه مسافران مترو پرپول و دلشان شاد باشد.
لیلا دو دختر دانشجو دارد که هر دو در دانشگاههای دولتی شهرستان درس میخوانند اما آنها از شغل مادرشان و سختیهای کارش هیچ نمیدانند.
او می گوید: دخترهایم فکر میکنند که من در یک تولیدی کار میکنم اگر بفهمند در مترو فروشندگی می کنم خیلی ناراحت میشوند، خودم ازکارم راضی هستم.
کار میکنم که هزینه تحصیلشان را فراهم می کنم و محتاج نامرد نباشند.
چندسالی است پدیده فروشندگی زنان در مترو تهران آن قدر رونق گرفته که دیگر مأموران مترو هم با وجود سرکشی مداوم میتوانند جلوی گسترش این امر را پیگیرند.
زنان فروشنده مترو از نخستین ساعات روز مثل کارمندان ادارات دولتی به مترو میآیند ناهارشان را دریکی از قطارها یا روی یکی از صندلیهای ایستگاه می خورند و تا شب کار میکنند.
کیسه بزرگ سیاه رنگشان یا کیفهای بزرگ روی دوششان همیشه پر است از لباسهای زنانه، آدامس، شکلات، وسایل آرایشی و هر چیزی که ممکن است مسافران مترو به آن نیاز داشته باشند.
فقر و نبود کار مناسب یکی از مهمترین دلایلی است که آنها را به فروشندگی در واگنهای ویژه بانوان میکشاند، آنها در واگنهای زنانه میتوانند به دور از نگاههای مردان و با خیالی آسوده اجناسشان را بفروشند.
یکی از زنان فروشنده میگوید: توی واگن بانوان خیالمان راحت است که همه زن هستیم و همجنس.
البته احتمال اینکه دوستان و آشنایانمان را در مترو بانوان ببنیم خیلی زیاد است، یکبار یکی از دوستان صمیمی دوران دبیرستانم را در مترو دیدم هر چه نشانی داد گفتم من تو را نمیشناسم یعنی من اصلاً آن کسی که تو می گویی نیستم، خجالت می کشیدیم. که دوست صمیمیام بفهمد که من دستفروشی میکنم.
سارا یکی دیگر از زنان فروشنده مترو است. او که از نگاهها و کنایههای بعضی مسافران ناراحت است میگوید: بعضی از مسافران میگویند برو بنشین توی خانهات این چه کاری است که میکنی؟ آخر آنها از زندگی ما چیزی نمیدانند و نباید کنایه بزنند.
یکی دیگر از فروشندگان مترو میگوید: شوهرم مریض است مجبورم برای تهیه داروهایش کار کنم. پول قرض میکنم و اجناسم را تهیه می کنم بعد از فروش قرض طلبکارها را میدهم.
زنان فروشنده مترو از قوانین داخلی خودشان تبعیت میکنند آنها همیشه با ایما و اشاره یا با تلفن همراه بودن مامور در یک ایستگاه را به یکدیگر خبر میدهند. هیچ وقت دو فروشنده که جنس مشابه میفروشند وارد یک قطار نمیشوند.
وقتی یکی از آنها مشغول معرفی اجناسش است دیگری سکوت میکند اما تمام آنها یک درد مشترک دارند بسیاری از آنها نتوانستهاند در بیرون کار مناسب و آبرومندی پیدا کنند و دستفروشی در مترو و آخرین راه حلشان بود راه رفتنهای طولانی در واگنها، حمل بارهای سنگین حضور طولانی مدت در واگنهای شلوغ، آنها را خسته رنجور و بیمار کرده. چند روز پیش یکی از بانوان فروشنده که باردار بود نوزادش را سقط کرد. وجود بیماریهای مفصلی، پادرد و آرتروز هم به دلیل کار طولانی مدت در میان آنها زیاد است. البته استرسهای ناشی از توقیف اجناسشان توسط ماموران مترو خود ماجرای جداگانهای دارد.
یکی از فروشندگان میگوید: ما همیشه ترس و دلهره داریم مبادا امروز مامورها جنسهایسمان را بگیرند و همه سرمایهمان به باد برود البته چندبار که جنسهایم را گرفتهاند توانستم بعد از چند روز آنها را بگیرم ولی دردسر زیادی دارد.
رضا پسر جوانی است ک معلولیت جسمی و ذهنی شدید دارد او حتی قادر به سخن گفتن و تبلیغ اجناسش نیست گوشهای از واگن بانوان مینشیند. ساک کوچکی در دست دارد که انواع کارتهای شارژ تلفن همراه را در آن جای داده است. زنان فروشنده برایش تبلیغ میکنند تا مردم از او کارت بخرند.
یکی از زنان فروشنده میگوید: ما رضا را نمیشناسیم فقط میدانیم که به خاطر فقر و نداری با این وضعیت جسمی به فروشندگی روی آورده است.
زنان فروشنده مترو انسانهای شریفی هستند که به دلیل فقر و نداری به دستفروشی روی آوردهاند فضای گسترده بسیاری از سالنهای مترو پتانسیل خوبی برای گسترش غرفههای فروش دارد میتوان با ساماندهی فروشندگان زن هم نظم و آرامش را به مترو بازگردانند و هم از نانآوران زن حمایت کرد.
دلم درد گرفت و اشک هايم جاري شد. يا صاحب الزمان تا کي انتظارت را کشيم. از دست ما کاري ساخته نيست... يا مهدي ادرکني
يه نفر
۲۲:۳۷ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۶
کي گفته کاري از دست ما ساخته نيست؟
اين جامعه ي ماست و ما همه مسئوليم در اين باره!
منتظر حقيقي بايد که در زمان غيبت براي آرمان هاي امام تلاش کند نه اينکه دست از تلاش برداره!و صرفا بگه ان شاء الله امام بياد زودتر...
متاسفانه خبر دردآوري است. اما اگر از اين منظر به خبر نگاه کنيم خيلي هم به همه فروشندگان مترو حق نخواهيم داد: پسر بچه 7-8 ساله يا کوچکتري که مجبور است به همراه مادرش سوار مترو شود چه؟ آيا مي توان آنها را ناديده گرفت و گفت خيالمان راحت است که در مترو همه زن هستند و هر نوع لباس و لوازم آرايش و ... را مي توان براحتي تبليغ و در معرض ديد عموم قرار داد؟ از طرفي آن دختران جواني که در مترو فروشندگي مي کنند تا پول عطر نود و هشت هزار توماني و مانتو و کفش مارکدارشان را در بياورند تا از پسرهاي بيشتري دلربايي کنند چه؟ آنها هم محناجند؟ تازه جديدا مردان سود جو و نشايد با غرض و مرضي هم پيدا شده اند که به خود اجازه مي دهند در واگن هاي شلوغ و پر ازدحام بانوان فروشندگي کنند. آنها هم لابد ناچارند!!
گروهي از فروشندگان مترو در اينکه انسانهاي شريفي هستند شک وترديدي نيست اما چرا اي انسانهاي شريف نون و مالي که به بچه يتيم خودشان يا دارويي که براي مريضشان ميگيرند را از راه حرام به دست مي اورند؟نظر تمام مراجع بر حرام بودن کار غير قانوني است اگر واقعا به نان حلال اعتقاد دارند بايد بر خواسته خودشان پافشاري کنند ه اينکه ماموران مترو که بندگان خدا کار و ماموريتشان اين است را جاسوس وار تلقي کنند! من هيچ وقت از مترو خريد نميکنم چون دوست ندارم بچه يتيم فروشنده نون حروم توشکمش باشه
ارسال نظرات
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
اين جامعه ي ماست و ما همه مسئوليم در اين باره!
منتظر حقيقي بايد که در زمان غيبت براي آرمان هاي امام تلاش کند نه اينکه دست از تلاش برداره!و صرفا بگه ان شاء الله امام بياد زودتر...