مدادهای نظر کرده!
دو مداد، یک پاک کن، چهار سال سرنوشت- 4
اول حرف هایشان یک مکالمه ی عادی بود ولی کم کم صدای زن بالا رفت و نگهبان دم در هم شروع کرد به داد و بیداد که نمی شود و برای من مسئولیت دارد...
ارسال نظرات
captcha
آخرین اخبار