گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، مریم فاطمی؛ سریال دودکش، پس از سریالهای «صاحبدلان» و «نردبام آسمان»، سومین تجربه محمدحسین لطیفی در مقام کارگردان سریالهای مناسبتی ماه رمضان است که در واقع، سومین تجربه موفق او نیز در این عرصه محسوب میشود. لطیفی که کار در ژانرهای مختلفی را در سینما و تلویزیون تجربه کرده است، پس از صاحبدلان که تمی مذهبی و دینی داشت و نردبام آسمان که سریالی تاریخی بود، سراغ یک سوژه طنز رفته و نشان داده میتواند در این عرصه هم موفق باشد.
خرده روایتهای زندگی روزمره بدون توهین به شعور مخاطب
دودکش، قصه زندگی یک فامیل کوچک است که در ملکی که از پدرشان به ارث بردهاند، قالیشویی راه انداخته و با سختیهای فراوان از این راه ارتزاق میکنند. داستان دودکش به سادگی همین عبارت بالاست که فاقد وجوه داستانی پیچیده و پر رنگ است و به جای آن متکی بر خرده اتفاقات و خرده روایتهای زندگی روزمره است که مخاطبان عادی نیز میتوانند این قصهها را در زندگی خود داشته باشند.
این مساله نه تنها ضعف دودکش نیست بلکه روایت روان و گیرا به اضافه کارگردانی خوب آن سبب شده مخاطب با این سریال همراه شود و به دنبال داستانهای پیچیده و تو در تو نباشد. در واقع، دودکش در عین سادگی، اعتماد مخاطب را جلب میکند و در عین حال، این سادگی به ورطه توهین به شعور مخاطب نیز کشیده نمیشود.
در ستایش یک خانواده ایرانی
دودکش شاید در طبقهبندیهای مربوط به ژانرهای مختلف در حیطه ژانر طنز قرار بگیرد اما در واقع، یک سریال خانوادگی طنز است که توجه ویژهای به خانواده و کارکردهای آن دارد. کاراکترهای سریال دودکش کاراکترهایی هستند که هر چند مشکلات زیادی در زندگی دارند و حتی بعضا با یکدیگر نیز دچار مشکل میشوند اما یک خانواده ایرانی هستند با تمام مختصات یک خانواده ایرانی. آنها در عین مشکلاتی که با یکدیگر دارند در مواقع حساس به داد هم میرسند و هوای هم را دارند.
این عملکرد دودکش، برخلاف سریالهایی است که در تلویزیون ایران بسیار دیدهایم که اعضای خانواده به راحتی همدیگر را دور میزنند، سر هم کلاه میگذارند و اعضای نزدیک یک خانواده نیز به هم اعتماد ندارند. در واقع، این سریالها با داستانهای خود اینگونه القاء میکنند که اعضای خانواده به چشمهای خودشان هم نباید اعتماد داشته باشند؛ چه رسد به یکدیگر!
بچههایی که دکور صحنه نیستند
از سوی دیگر، در سریال دودکش به حضور بچهها و نقش آنها در خانواده توجه شده است و در این سریال شاهد حضور سه کودک در سنین دبستان، پیش دبستان و یک کودک یک ساله هستیم. این در حالی است که در سالهای اخیر، بچهها از اکثر سریالهای تلویزیونی عملا حذف شده بودند و یا این که نقش دکور صحنه را ایفا میکردند! اما در دودکش برخلاف سریالی مثل مادرانه که کودک آن یعنی ارسلان، دکوری بیش نیست، در داستان حضور فعال دارند و نقش خود را نیز گرم و گیرا ایفا کردهاند.
بی پولهایی که عقدهای نیستند!
دودکش روایت آدمهایی است که یا مانند نصرت دچار فقر و تنگدستی و بیکاری هستند و یا مثل فیروز با وجود داشتن یک ملک چند میلیاردی که در آن کار میکنند به سختی پول در میآورند و جزو اقشار متوسط به پایین جامعه به شمار میروند اما سریال سعی کرده به آنها و مشکلات اقتصادیشان محترمانه نگاه کند و گرفتار تحقیر و توهین به آنها نشده است.
باز هم در اینجا میتوانید نگاهی به غالب سریالهای تلویزیون بیندازید که آدمهای فقیر در آنها غالبا دزد و کلاهبردار و معتاد یا در بهترین حالت عقدهای هستند! که فکر میکنند پولدارها حق آنها را خوردهاند. دودکش سعی کرده فارغ از این دستهبندیهای پولدار و بی پول، به گرفتاری آدمها محترمانه نگاه کند و در عین حال تلنگری هم به اشتباهات آنها (مثل اشتباهات نصرت و بهروز) که منجر به گرفتاری آنها میشود، بزند.
کلمات قلمبه و سلمبه در دهان آدمهای کم سواد
نقطه قوت دیگر دودکش، طنز مناسب آن است که ترکیبی از طنز کلامی و طنز موقعیت میباشد. نکته مهم این است که دودکش در عین این که طنز پر رنگی دارد و کمتر صحنهای میتوان در آن پیدا کرد که در آن شوخی و طنز نباشد اما تا کنون که نیمی از سریال پخش شده، به دام ابتذال و لودگی و حرکات و کلمات سخیف و جلف نیفتاده است.
یکی از وجوه طنز موفق سریال، تکیه کلامهایی است که کاراکترها از آنها استفاده میکنند. به عنوان مثال تکیه کلامهایی مانند «به ضرس قاطع»، «قطع به یقین»، «مغلطه»، «سفسطه» و ... از دهان آدمهای عادی که حداکثر میزان سواد آنها دیپلم است خارج میشود و به طور مکرر نیز اتفاق میافتد که این پارادوکس ایجاد طنز میکند.
نداشتن منطق روایی در برخی سکانسها
یکی از نقاط ضعف دودکش غیر منطقی بودن و نداشتن منطق روایی برخی از حوادث داستان برمیگردد که اتفاقا گاهی این حوادث، مبنای حوادث دیگر نیز قرار میگیرند و چند قسمت براساس آن حادثه شکل میگیرد. به عنوان مثال، میتوان به حادثه فرش دزدی و گرفتار شدن بهروز و فیروز اشاره کرد که این ماجرا از اساس از منطق درستی پیروی نمیکرد. چطور ممکن است بهروز – هر چقدر هم که در سریال روی خنگی و گیج بودن او تاکید شود – قبول کند بدون این که صاحبخانه در خانه باشد داخل خانه شده و فرشها را برای شستشو ببرد؟! در واقع، این صحنه نقشه دزدی دچار ایراد اساسی منطقی بود که ایراد آن به فیلمنامه برمیگردد.
از این اشکالات باز هم میتوان در دودکش مشاهده کرد، مثل این که بعد از پلمپ در قالیشویی همچنان در آنجا قالی شسته میشود اما مدیر مدرسه، دیگر اعتراضی نسبت به این موضوع ندارد و گویا قصد او فقط پلمپ کردن در بوده نه درست شدن چاه. در پلمپ است و چاه هم ریزش کرده اما همچنان قالی شسته میشود و اعتراضی هم از جانب مدرسه نیست.
بازیهای خوب؛ نقطه قوت اصلی دودکش
فارغ از نقاط قوت و ضعفی که به آنها اشاره شد، نقطه قوت اصلی کار به بازیهای خوب آن برمیگردد. هومن برقنورد و بهنام تشکر که در سومین تجربه همکاری خود پس از ساختمان پزشکان و دزد و پلیس، تبدیل به یک زوج هنری تثبیت شده و جا افتاده شدهاند، نقش مهمی در موفقیت سریال و همراه کردن مخاطب با خود دارند. امیرحسین رستمی هم چیز تازهای به نقشهای قبلی خود اضافه نکرده اما همچنان کاراکتر شیرینی را به نمایش میگذارد. سیما تیرانداز هم که اولین بار است در یک سریال طنز بازی میکند توانسته به خوبی از پس نقشی جدید که تاکنون تجربه آن را نداشته برآید. به این افراد محمدرضا شیرخانلو که در نقش پوریا ظاهر شده را هم اضافه کنید که بازی خوب و روانی دارد.