گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ آنقدرها هم که فکر می کنیم راحت نیست. سخت است تمام هستی ات را در دست بگیری و پای مردمت بایستی. سخت است برادرت مقابل تو تکه تکه شود اما برنگردی. سخت است در رفت و آمدهای خط مقدم گوشت سوخته ببنی و بوی کباب استشمام کنی، اما راهت را کج نکنی. باید مجنون باشی.
جنون نیز حرمتی دارد که مقدس است. حرمتی دارد که هرکسی را راه نمی دهند. حرم جنون گنبد و بارگاه دارد و بی اذن دخول اجازۀ تشرف نمی دهند. یک هفته ای را قرار است در ستایش جنون بسراییم. در حرمت جنون ...
مهدی سیار
هنوز ماتم زن های خون جگر شده را
هنوز داغ پدرهای بی پسر شده را
کسی نبرده ز خاطر کسی نخواهد برد
ز یاد، خاطره ی باغ شعله ور شده را
کسی نبرده ز خاطر، نه صبح رفتن را
نه عصرهای به دلواپسی به سر شده را
نه آهِ مانده بر آیینه های کهنه ی شهر
نه داغ های هر آیینه تازه تر شده را
جنازه ها که می آمد هنوز یادم هست
جنازه های جوان، کوچه های تر شده را ...
نه، این درخت پر از زخم، خم نخواهد شد
خبر برید دو سه شاخه تبر شده را
میلاد عرفانپور
یک دختر و آرزوی لبخند که نیست
یک مرد پر از کوه دماوند که نیست
یک مادر گریان که به دختر می گفت:
بابای تو زنده است ، هرچند که نیست