گروه اجتماعی «خبرگزاری دانشجو»؛ با این که بیش از دو ماه از ماجرای مصدومیت دانشجوی خوابگاهی دانشگاه تهران می گذرد و این موضوع یک ماهی است که رسانه ای شده، هنوز مسئولان بیمارستان شریعتی در این رابطه اظهارنظری نکرده اند.
روز دوم مهرماه، ماریا. ج، دانشجوی بوکانی که در رشته الهیات دانشگاه تهران تحصیل می کند، از سرویس دانشگاه پیاده می شود. درب عقب اتوبوس دچار اشکال فنی بود و فقط یکی از درها باز می شد، به محض پیاده شدن ماریا، در بسته می شود و لباس او لای درب اتوبوس گیر می کند.
وقتی که اتوبوس غول پیکر، از روی پای ماریا رد می شود، انگشت شستش را قطع می کند. بعد از دقایقی سر و کله آمبولانس پیدا می شود و ماریا را به بیمارستان شریعتی منتقل می کند. در آنجا انگشت شستش را با پلاتین به پایش پیوند می زنند. کمی هم کوفتگی و کبودی در ناحیه رانش به وجود آمده بود که رزیدنت ها و پزشکانی که بالای سر دختر دانشجو می آیند به نظر قطعی برای درمان این کوفتگی ها نمی رسند.
طبق گفته خانواده این دانشجو، هر روز رزیدنت ها بالای سر مریض می آمدند و اظهار می کردند که وی باید عمل شود، اما هیچ کس دستوری مبنی بر عمل شدن یا نشدن این دانشجو نمی دهند تا جایی که عفونت پا منتشر شده و اوضاع وخیمی رقم می زند.
خانواده این جوان وقتی که می بینند حال مریضشان هر روز بدتر می شود، پرونده پزشکی را به پزشکی دیگر ارائه می دهند و این پزشک دستور می دهد هر چه سریعتر بیمار تحت عمل جراحی قرار گیرد و از تعلل پزشکان قبلی تعجب می کند.
وقتی این جریانات رسانه ای می شود که دانشجوی دختر از بیمارستان شریعتی که یک بیمارستان دولتی و آموزشی است، به بیمارستان سینا انتقال پیدا کرده و در بخش «وی. آی. پی» بستری شده و اقدامات درمانی جدی روی پای او انجام شده است.
پس از رسانه ای شدن، به دلیل این که دانشجوی مذکور دانشجوی الهیات دانشگاه تهران بوده و این اتفاق به دلیل کم کاری و کم توجهی مسئولان بیمارستان شریعتی برای وی رخ داده است، مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه تهران نامه ای به وزیر بهداشت نوشته و منتشر می کند.
در این نامه آمده است: «چند وقت پیش دانشجویی به نام ماریا جعفری در حال پیاده شدن از سرویس کوی دانشگاه تهران، متاسفانه با گیر کردن چادرش به درب اتوبوس، پایش به زیر چرخ میرود و صدمه میبیند. جعفری بسرعت به بیمارستان شریعتی منتقل شده تا تحت درمان قرار بگیرد؛ اما چه درمانی؟»
مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه تهران در نامه خود خطاب به وزیر بهداشت تصریح میکند: «این دانشجو متاسفانه در بیمارستانهایی که زیر نظر شما قرار دارند و بویژه بیمارستانهای مرجع و یا دولتی که با عموم مردم در ارتباط هستند، روزهای اسفناکی را میگذرانند.»
در آخر این نامه تاکید شده که برخورد قاطع با خاطیان بیمارستان شریعتی کمترین توقع افکار عمومی خواهد بود تا شاید بیم عقوبت، مانع تکرار چنین حوادث تلخی در سایر بیمارستانهای کشور شود؛ اتفاقی که هرگز نیفتاد!
پس از انتشار این نامه، تعدادی از انترن ها و رزیدنت های بیمارستان شریعتی به آن واکنش نشان دادند و خودشان را مستحق این هجمه ندانستند.
اما نکته جالب ماجرا، واکنش وزارت بهداشت است. وزارت بهداشت که تا پیش از این نامه نسبت به این خبر و اتفاقاتی که برای این دانشجو افتاده بود موضع سکوت را برگزیده بود، بلافاصله پس از نامه ی مسئول بسیج، به آن واکنش نشان می دهد و جالبتر این که در جوابیه اش، هیچ نشانی از توجه به موضوع دختر دانشجو نمی بینیم؛ این جوابیه بیشتر شبیه یک واکنش سیاسی به «بسیج» است؛ به طوری که اگر این نامه را بسیج دانشجویی دانشگاه تهران منتشر نمی کرد، شاید واکنشی از سوی وزارت بهداشت صورت نمی گرفت.
در کنار همه اینها و بعد از تمامی این تایید و تکذیب ها و پس از گذشتن بیش از دو ماه از این واقعه، هنوز اظهارنظر خاصی از سوی مسئولان بیمارستان شریعتی، نه نفیاً و نه اثباتاً منتشر نشده که این امر در نوع خود جالب توجه است.
حال سوال اینجاست که بهتر نبود وزارت بهداشت در کنار واکنش به نامه ی منتشر شده و اخبار مخابره شده در رسانه ها از وضعیت دانشجو، کمی هم به اصل ماجرا توجه نشان می داد و با پیگیری و کار کارشناسی، علت این واقعه را پیدا می کرد؟ بهتر نبود به جای جانبداری صنفی و سیاسی، تنی چند از مسئولان بیمارستان شریعتی احضار شده و توضیحاتی در مورد روند درمان این دانشجو ارائه می دادند تا حتی اگر کم کاری از سوی کادر درمانی بیمارستان شریعتی نبوده، این قضیه به گوش دیگران هم برسد؟ بهتر نبود در صورت کم کاری چند نفر انترن و یا رزیدنت، این چند تن توبیخ و تنبیه می شدند تا کل کادر درمانی و پزشکی این بیمارستان زیر سوال نروند؟ آیا بهتر نیست مسئولان ارشد وزارتخانه، با تعامل بیشتر و بهتر با رسانه ها و مردم از کمبودهای فراوان بیمارستان های دولتی و آموزشی و کم کاری کادر درمانی مطلع شوند و در صدد رفع آن برآیند؟
اتفاقی که اگر به همین زودی ها نیفتد، همین اعتماد هم که بین مردم هست از بین خواهد رفت و این، نه به نفع مردم خواهد بود و نه به نفع جامعه پزشکی کشور.
در ضمن خوبه به رفتار مردم هم در رابطه با دکتر ها اشاره بشه. بسياري از مردم ما بسيار بي ادب و پر رو و رکيک با دکتر ها برخورد مي کنن که به مرور زمان يه حس بي تفاوتي و دل سردي رو تو دکتر ها ايجاد ميکنه. دو طرف برخورد با هم رو بلد نيستن و حق هم رو رعايت نميکنن.
امان هم از اين بيمارستان ها که آمبولانس مخصوصشون تجهيزاتش با وانت هيچ فرقي نداره. عينا ديدم!