گروه اجتماعی «خبرگزاری دانشجو»- مرضیه آزادی؛ انگ، تبعیض، طرد از اجتماع تا حدی که فرد زندگی در تنهایی را به ترجیح دهد و این تنها بخشی از مشکلات بیماران ایدزی در جامعه و البته سختترین بخش این واقعیت تلخ است!
بر اساس مطالعات سازمان بهداشت جهانی، برآورد میشود که شمار مبتلایان به اچآیوی (ایدز) در ایران 80 هزار نفر باشد؛ ولی تنها یک چهارم مبتلایان در کشور شناسایی شدهاند. اختلاف بین تعداد برآورد شده و تعداد شناسایی شده بیماران میتواند ناشی از انگ بیماری در جامعه باشد، این درحالی است که باید در جامعه شرایط و محیطی فراهم شود که بیماران به راحتی بیماری خود را بیان کنند و از اینکه مورد اتهام قرار بگیرند، ترس و واهمه ای نداشته باشند.
روبان قرمز نشانه همبستگی با بیماران مبتلا به ایدز است و هر کسی که این روبان رو به لباسش بزند یعنی برای کمک به این بیماران قدمی هرچند کوچک برداشته است. بیمارانی که ما آنها را به راحتی از خودمان دور می کنیم.
صادق بیمار هموفیلی است که از طریق فرآورده های خونی آلوده به این بیماری مبتلا شده است اما متاسفانه خیلی دیر متوجه بیماریش شد، زمانی که دیگر همسرش نیز به این بیماری مبتلا شده بود.
صادق می گوید: داروهای وارداتی که از کشور فرانسه سال 63-62 وارد شد حامل یروس HIV بود که خیلی از بیماران هموفیلی را درگیر کرد، اما بیماران در همان ابتدا به این بیماری، آگاه نبودند و کسی هم به ما اطلاعاتی نمی داد، اما حالا علاوه بر بیماری هموفیلی مجبورم بیماری دیگری را نیز تحمل کنم.
او می گوید: بعد از مبتلا شدن به این ویروس انجمن ها و وزارتخانه کاری برای ما انجام ندادند و تنها رها شدیم.
هرچند که رئیس اداره کنترل ایدز وزارت بهداشت معتقد است، اکنون تمام خدمات و داروهای ضد ایدز به صورت رایگان در اختیار بیماران مبتلا به ایدز قرار گرفته است. اما انگار صحبت ها و درد و دل های بیماران غیر از این را می گوید.
صادق در مورد زمانی که متوجه بیماریش شد، می گوید: انگار همان سال 62 ، مبتلا به بیماری شدم اما هیچ مسئولی حرفی و اطلاعی به من نداد تا اینکه در سال 85 آزمایش ایدز دادم و متوجه شدم که به این بیماری مبتلا هستم و از آن تاریخ تا الان هم دارم دارو مصرف می کنم.
او درباره حمایت خانواده اش می گوید: برخورد همسر، فرزندان و پدر و ماردم با این بیماری، برخورد ناشایستی نبود چون در مورد این بیماری اطلاعات داشتند و خوشبختانه از سوی دوستان و خانواده طرد نشدم اما دلخوری من از جامعه و مردم است که فکر می کنند که اگر با یک فردی که HIV مثبت دارند رو به رو شوند سریعاً به این بیماری مبتلا می شوند، درصورتی که اینگونه نیست.
هر سال یکبار به این بیماری می پردازیم و اطلاعات جزئی در این باره می دهیم و این بیماران را برای یکسال رها می کنیم و سال آینده دوباره به سراغ این بیماران می آییم و باز یک سری اطلاعات به جامعه می دهیم اما چرا این روند اطلاع رسانی در طول سال ادامه پیدا نمی کند؟
صادق می گوید: خواهشی که دارم این است که هر سال تنها یک روز خاص به یاد بچه های ایدزی و مشکلات آنها نیافتند، سال به سال تنها یکبار درباره HIV در رسانه ها صحبت می شود در صورتی که مردم باید از طریق رسانه ها اطلاعات کاملی درمورد این بیماری به دست بیاورند.
او ادامه می دهد: همه رسانه ها می توانند با امکاناتی که دارند به مردم اطلاعات جامعی بدهند که HIV بیماری خطرناک و هولناکی نیست هر چند که درمان ندارد. توجه داشته باشید که این بیماری هم اکنون جوانان ما را هدف گرفته و آن هم به خاطر رفتارهای پرخطری است که در بین جوانان وجود دارد.
آمارها نشان می دهد که در سال 91 تعداد 33.2 درصد از طریق روابط جنسی غیر ایمن مبتلا شده اند و در سال 91، 32.5 درصد مردان و 67.5 درصد زنان از طریق تماس جنسی (رفتارهای پرخطر) مبتلا شدهاند. این آمارها زندگی خطری برای تمام افراد جامعه است.
صادق درباره بزرگترین ناراحتی که دارد، می گوید: همسرم از طریق من به این بیماری مبتلا شد چون من سال های زیادی به داشتن این بیماری آگاهی نداشتم و گاهی اوقات فکر می کنم که این حق همسرم نیست که به این بیماری مبتلا شود.
او می گوید: بعد از اینکه به این بیماری مبتلا شدم، پدر و مادرم را آگاه کردم (چون آنها اهمیت زیادی برام دارند.) البته همسرم به این بیماری مبتلا است ولی بچه هایمان سالم هستند، اما چون دید مردم نسبت به این بیماری، نگاه خوبی نیست، نیازی ندیدم که کسی دیگری به این موضوع پی ببرد، چون تمام مسائل رفتاری و بهداشتی را رعایت می کنم .
براساس آخرین اطلاعات منتشر شده از سال 80 تعداد مبتلایان به ایدز از 3 هزار و 688 نفر به 27 هزار و 41 نفر در سال 92 رسیده است البته تاسیس و راهاندازی کلینیکهای مثلثی و اقدامات انجام شده در زمینه کاهش تعداد بیماران مبتلا به ایدز که از طریق تزریق به این بیماری مبتلا شده اند، بسیار موثر بوده است.
محسن بیمار دیگری است که از طریق تزریق مشترک به بیماری ایدز مبتلا شده است، او در صحبت هایش می گوید:
چون در گذشته به مدت شش سال اعتیاد تزریقی داشتم، به این بیماری مبتلا شدم البته زمانی که اعتیاد را ترک کردم و سال گذشته که آزمایش دادم، متوجه شدم که ایدز دارم.
او می گوید: ابتلا زمانی که متوجه شدم، زندگیام کاملا آشفته شد. اوایل زندگیام به هم ریخت ترسیده بودم ولی زمانی که با افراد و دوستانی آشنا شدم که مبتلا به ایدز بودند، هضم و درک بیماری برایم راحتتر شد.
محسن با اشاره به مدت زمانی که این ویروس را دارد، می گوید: من حدود ده سال است که به این ویروس مبتلا هستم، بعد از دو سال که از ابتلا به ایدز گذشت با یکی از خانمهایی که مبتلا به ایدز بود ازدواج کردم. البته همسرم از طریق ازدواج قبلی به این ویروس مبتلا شدند.
بعضی وقت ها یادمان می رود که این افراد نیز حق زندگی کردن دارند، حق دارند که در کنار من و تو باشند و با آرامش و شادی زندگی کنند، درد بیماری برای این افراد کافی است بیایید دردی بر دردهای دیگرشان نباشیم و امیدی که دارند را ناامید نکنیم.
محسن می گوید: امید به زندگی من مثل یک فرد معمولی است که سعی دارد زندگی کند و تلاش میکند که زنده بماند من مثل آدمهای عادی دیگر زندگی میکنم. من اصلاً فکر نمی کنم که این بیماری را دارم و امید به زندگی خوبی دارم.
این بیمار در ادامه می گوید: بیماری ایدز باعث نشده خانه نشین شوم و از کار و فعالیت روزانه جدا شوم. هم اکنون در باشگاه یاران مثبت به بیماران مبتلا به HIV مشاوره می دهم و قبل از آن در شرکت خصوصی مشغول به کار بودم که زمانی که تعدیل نیرو شروع شد از آن جا خارج شدم و به این باشگاه آمدم.
او از ناآگاهی خانواده اش می گوید: وقتی متوجه این بیماری شدم 28 سال داشتم و مجرد بودم و برای آگاه کردن خانواده کاری خیلی سختی برایم بود، آنها از این بیماری می ترسیدند و به همین جهت مجبور شدم که آنها را به پیش مشاور ببرم و خوشبختانه مشاوره خیلی در جریان زندگی کمکم کرد و آنها هم متوجه شدندکه این بیماری از طریق دست دادن، بوس کردن، استفاده کردن از یک حوله به راحتی قابل انتقال نیست.
محسن که بعد از ابتلا به ایدز، مشکلات و دردهای زیادی را تحمل کرده است اما بزرگترین ناراحتی و عذاب را مراجعه به پزشک می داند.
او می گوید: زمانی که برای کارهای درمان به درمانگاه مراجعه می کنم، پزشکان وقتی متوجه این بیماری میشوند، کار پزشکی برایم انجام نمی دهند، به همین خاطر همیشه مراقبم که بیمار نشوم چون برخورد پزشکان به اندازه ای ناپسند است که ترجیح می دهم درد را تحمل کنم اما به هیچ پزشکی مراجعه نکنم.
محسن با تاسف بیان کرد: برخورد پزشکان با بیماران خانم شدت بیشتری می گیرد، مثلاً خانم های مبتلا به ایدز زمانی که نیاز به دکتر زنان و زایمان دارند، پزشکان با برخورد زشت آنها را رد می کنند و زمانی که همسرم به پزشک زنان و زایمان مراجعه کرد با بی ادبی و پرخاشگری رد شد.
زنان به خاطر بارداری یا ناراحتی های جنسی که دارند مجبورند به پزشک زنان و زایمان مراجعه می کنند ولی در همین بیمارستان های آموزشی درمانی این بیماران را طرد می کند.
او تعریف می کند: یک بار دستم برید و صدمه دیدم وقتی به پزشک و درمانگاه مراجعه کردم، از درمانگاه بیرونم کردند بدون اینکه دستم را پانسمان کنند. اکثر کارهای درمانیم را در باشگاه یاران مثبت انجام می دهم و از این لحاظ مشکلی ندارم ولی اگر برای درمان به پزشکان بیرون مراجعه کنم معمولا بیان نمی کنم که این بیماری را دارم.
جامعه جوان ما، دیگر از راه تزریقات آلوده به این بیماری مبتلا نمی شوند چون تمهیداتی برای این بیماری دیده شده است اما برای رفتارهای جنسی پرخطر چه فکری شده است، رفتارهایی که شایع است و همه دیگر از میزان آن آگاهیم، همه می بینیم و کتمان می کنیم حتی ما نیز نمی توانیم رابطه صحیح را شرح بدهیم. خط قرمز ها هستند که ربان قرمز را ایجاد کردند، ربانی که تعداد افراد مبتلا به آن هر روز بیشتر می شود.