گروه اجتماعی «خبرگزاری دانشجو»؛ جامعه نیازهای گوناگونی دارد و برای رفع آنها نیازمند افراد متخصصی است که در مشاغل مختلف به فعالیت بپردازند. راه های مختلفی برای کسب تخصص افراد وجود دارد از جمله دانشگاه ها، مراکز فنی و حرفه ای، کارآموزی و...؛ برخی از تخصص ها الزاماً از طریق تحصیل در دانشگاه بدست می آید، اما برخی دیگر چنین نیست، در حالی که در جامعه ما فکر غالب این است که تنها راه متخصص شدن در هر زمینه ای ورود به دانشگاه است، غلبه چنین تفکری می تواند پیامدهای بسیاری داشته باشد، از جمله افزایش بیش از حد تقاضا برای ورود به دانشگاه و کلیشه شدن برخی از رشته ها، عدم آگاهی دانش آموزان نسبت به رشته های دانشگاهی متناسب با علایق و استعدادهایشان و مد شدن تحصیل یا علم برای علم.
یکی از مصادیق غلبه تفکر ضرورت داشتن تحصیلات دانشگاهی، افزایش بیش از حد تقاضای افراد برای ورود به دانشگاه است. چنان که در جامعه ما هر ساله بر تعداد متقاضیان کنکور در مقاطع گوناگون افزوده می شود. حجم گسترده دانشجو، به تربیت مازاد بر ظرفیت در تخصص های مختلف می انجامد که سبب می شود برخی از حوزه های تحصیلی و شغلی اشباع گردند و به رشته های کلیشه ای که معمولاً جزو اولین انتخاب دانشجویان هستند، تبدیل شوند.
تمایل بیش از حد برای کسب تحصیلات دانشگاهی، هزینه های بسیاری را بر جامعه تحمیل می کند، بدون آن که بازده مناسبی داشته باشد، به این ترتیب از طرفی سطح انتظارات جوانان برای تصدی مشاغل افزایش می یابد و از سویی دیگر بازار کار با هجمه ای از نیروهای مشتاق مواجه می شود، در حالی که ظرفیت کافی برای جذب تمام نیروهای متخصص وجود ندارد و همین امر بر میزان بیکاری می افزاید، در صورتی که بسیاری از حرفه های دیگر مورد توجه افراد قرار نمی گیرند و متقاضی لازم را ندارند که این موضوع به کلیشه شدن برخی از رشته های خاص می انجامد اگر چه بازار کار مطلوبی ندارند.
کلیشه شدن برخی رشته ها سبب می شود که افراد در انتخاب رشته دانشگاهی خود علایق و استعدادهایشان را در نظر نگیرند و تنها به دلیل درآمد و منزلت اجتماعی برخی رشته ها به انتخاب آنها مبادرت ورزند، در حالی که اگر استعداد و علاقه و رشته تحصیلی با یکدیگر همسو باشد، می تواند به شکوفایی فردی و اجتماعی افراد منجر شود و برای پیشرفت جامعه نیز مفید فایده باشد.
همسو کردن استعدادها و علایق با رشته تحصیلی، یکی از وظایف نظام آموزش و پرورش است که باید در دوران تحصیل در مدرسه حاصل شود، اما خلاء این فرایند سبب می شود که دانش آموزان در آستانه ورود به دانشگاه و انتخاب رشته، دچار سردرگمی شوند و با شناخت سطحی انتخاب رشته کنند و در ضمن تحصیل، به شناخت لازم دست یابند، در حالی که این شناخت دیگر مثمرثمر نخواهد بود؛ چرا که اغلب، رشته انتخابی با استعدادها و علایق آنها همخوانی ندارد که این امر در نهایت موجب تغییر رشته یا انصراف از دانشگاه می شود و یا دانشجویان بدون علاقه لازم و تنها به امید گرفتن مدرک و ورود به مقاطع بالاتر، به تحصیل خود ادامه می دهند.
از جمله مصادیق کمبود شناخت رشته و عدم تناسب آن با علایق و استعدادهای فردی، می توان به حضور دختران در رشته هایی نامناسب با نقش خلقتی آنها اشاره کرد. به عنوان مثال حضور دختران در رشته های فنی مثل مهندسی برق، مخابرات و معدن که تناسبی با ویژگی های جسمی و روحی آنها ندارد، در حالی که اگر دختران در رشته هایی حضور یابند که با ویژگی هایشان منطبق باشد و ابعاد وجودی شان را مدنظر قرار دهد، بهتر می توانند در جهت تعالی و شکوفایی خود قدم بردارند و در کنار بر عهده گرفتن نقش مادری و همسری، مدارج بالای علمی و حرفه ای را نیز بپیمایند.
علاوه بر مشکل عدم شناخت رشته و همخوانی آن با علایق دانشجویان، مشکل دیگری که از لحاظ علمی وجود دارد تحصیل علم برای علم است. این مشکل به دو صورت در بین دانشجویان نمایان می شود؛ صورت اول دانشجویانی هستند که با نزدیک شدن به سال های پایانی تحصیل خود با مشکل بیکاری مواجه می شوند و برای فرار از این مشکل تصمیم به ادامه تحصیل می گیرند، در حالی که دسته دیگری از دانشجویان نیز وجود دارند که تنها هدفشان از ورود به دانشگاه ادامه تحصیل تا آخرین مقطع ممکن است. این دو دسته، در یک گروه قرار می گیرند؛ چراکه دسته اول برای گریز از بیکاری و دسته دوم صرفاً برای رسیدن به بالاترین مقطع تحصیلی، به تحصیل خود ادامه می دهند و خواسته یا ناخواسته جزو کسانی قرار می گیرند که تحصیل علم برای علم به هدف آنها تبدیل می شود.
همه پیامدهای گفته شده ناشی از اهمیت یافتن بیش از حد تفکر دانشگاه رفتن و داشتن تحصیلات دانشگاهی است. زمانی که افراد بیش از آن که به اهداف خود از دانشگاه رفتن و انتخاب رشته ای خاص فکر کنند و تنها دغدغه آنها قبولی در کنکور و ورود به دانشگاه می شود، مشکلات بسیاری به وجود می آید که از جمله آنها می توان به افزایش تقاضا برای حضور در دانشگاه، عدم شناخت رشته و تناسب آن با علایق و استعدادها، کلیشه شدن رشته ها و مد شدن تحصیل یا علم برای علم اشاره کرد.
برای کاهش آسیب ها و مشکلاتی که از غلبه تفکر دانشگاه رفتن و پیامدهای آن به وجود می آید، لازم است به انواع دیگری از آموزش ها مثل کارآموزی و آموزش فنی حرفه ای اهمیت داده شود و شیوه های دیگری از آموزش در کنار آموزش دانشگاهی در جامعه تقویت گردد.
به نظر می رسد که تنها فراوانی افراد تحصیلکرده و متخصص نیست که موجب پیشرفت و ترقی یک جامعه می شود؛ زیرا تربیت عده کثیری از افراد که توانایی های لازم را در حرفه و رشته خود ندارند، نمی تواند نیازی از نیازهای جامعه را برطرف کند؛ ضمن اینکه خود می تواند موجد مشکلات بسیاری نیز باشد که مهمترین آن مدیریت و کیفیت این نیروی انسانی تحصیلکرده و مستعد است.
یکی از کارهایی که در این زمینه می توان انجام داد تنظیم ظرفیت رشته های دانشگاهی است، در حدی که مورد نیاز جامعه بوده و با مشاغل موجود همخوانی داشته باشد. از سوی دیگر می توان تحصیل در مراکز فنی و حرفه ای را ترویج کرد تا افراد تنها به سوی آموزش نظری سوق داده نشوند و یادگیری مهارت را نیز مورد توجه قرار بدهند و هر کس در زمینه ای که استعداد و توانایی آن را دارد در جهت خدمت به جامعه خود گام بردارد، بنابراین اولویت اصلی در مدیریت دانشگاه های کشور، باید حرکت از کمیت به سوی کیفیت باشد.
منبع: دوهفته نامه ندای ایلام