خاطرات فردوست گنجینه ای است از تاریخ دوران پهلوی به ویژه دوران 37 ساله سلطنت محمدرضا شاه، که اعماق و ابعاد این مقطع مهم از تاریخ معاصر ایران را می کاود و از بسیاری ناگفته ها و ناشنیده ها پرده بر می دارد.
- «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی»؛ خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، جلد یک، ص 333
دربار محمدرضا مملو از وابستگان آمریکا و انگلیس بود، که افرادی مانند عبدالکریم ایادی و اسدالله علم این شبکه را کنترل میکردند. بهعلاوه، دوستان خصوصی محمدرضا هم در پوشش این شبکه قرار داشتند.
یک نمونه سفیر برزیل در ایران بود. سفیر و زنش هر دو مجالس میهمانی را گرم میکردند و هر دو جاذب و جالب بودند.
محمدرضا یکی دوبار آنها را به میهمانیهای نیمهخصوص خود دعوت کرد و این زوج به حدی میهمانی را گرم کردند که از آن به بعد در کلیه میهمانیها و در کلیه کاخها دعوت میشدند.
زن رفیقه محمدرضا شد، یعنی خود او اصرار داشت. پس از پایان دوره 4 ساله سفارت، به علت نزدیکی به دربار ایران، وی یک دوره 4 ساله دیگر ابقاء شد.
سفیر با من خیلی صمیمی و نزدیک شده بود، چون در کلیه میهمانیها مرا میدید و موقعیت مرا مشاهده مینمود. حوالی مراجعت از ایران، او میهمانی مجللی در سفارت داد و محمدرضا و اعضاء خانواده او را دعوت کرد.
من و سفیر هر دو مست بودیم و مدتی در باغ منزلش نشستیم و صحبت کردیم. او گفت: «میدانی چرا دوره سفارت من تمدید شد؟» گفتم: معلوم است. زیرا دولت برزیل موقعیت شما را در دربار میداند و از آن خشنود است، زیرا میتوانید به نفع کشورتان کار بکنید! خندید و گفت: «خیر، کشورهایی مانند کشور من که از نظر سیاسی نفعی در ایران ندارند. آمریکا علاقمند به ماندن من بود و اصرار کرد که بمانم و مقامات کشور من هم دلیلی بر مخالفت نداشتند.»
بدینترتیب، متوجه شدم که سفیر برزیل و همسرش طی این 8 سال برای سیا کار میکردهاند.