به گزارش خبرنگار «خبرگزاری دانشجو» از رشت، با توجه به درخواست رئیس جمهور در مجمع روسای دانشگاه های سراسر کشور مبنی بر بررسی توافقنامه ژنو توسط اساتید دانشگاه ها جمع زیادی از اساتید هیئت علمی دانشگاه های گیلان طی نامه ای خطاب به درخواست رئیس جمهور مواردی را به استحضار می رسانند:
اولین نکته ای که لازم است مطرح شود تعبیر بی سواد خواندن منتقدان توافقنامه بوده است. هر مدیری در حوزه فعالیت خویش اولین چیزی که نیاز دارد تحمل بالا و سعه صدر است و در مقام رئیس جمهور که رئیس قوه مجریه همه مردم می باشد باید این صفت بیشتر از این بروز و ظهور داشته باشد. جنابعالی که در ایام انتخابات با تعبیر «من سرهنگ نیستم» تلاش کردید خود را یک مدیر منعطف نشان دهید چگونه در کلام شما بوی دیکتاتوری به مشام می رسد.
در مورد اصل توافقنامه ژنو که هنوز ابهامات زیادی وجود دارد و حتی نمایندگان مجلس که از بسیاری از مطالب محرمانه نظام به جهت مسئولیت خویش و به منظور تصمیم گیری کلان بهره می برند اظهار بی اطلاعی و ناآگاهی از طرف تیم مذاکره کننده می کنند، حال چگونه است از اساتید دانشگاه که نسبت به اصل توافقنامه و گفت وگوهای مطرح شده در مذاکرات بی اطلاع هستند توقع تحلیل منصفانه دارید.
در مورد آنچه در متن مذاکرات که توسط وزارت خارجه و در رسانه ها منتشر شده نیز ابهامات بسیار زیادی دیده می شود از جمله اینکه حضرتعالی فرمودید: اساتید در مورد این توافقنامه بحث و گفت وگو کنند؛ درحالی که واقعا طبق رسالت علمی و دانشگاهی ما اساتید نمی توانیم دروغ بگوییم و چیزی به عنوان دستاورد در آن مشاهده نمی کنیم الا ضعف نشان دادن و حرکت به عقب.
در این توافقنامه آمده است که ایران باید «امکان برخورداری بدون محدودیت از برنامه صلحآمیز هستهای طبق معاهده NPT» را دریافت کرده باشد. اما توافقنامه بلافاصله این موضوع را نقض کرده و عنوان میکند: این راهحل جامع، در برگیرنده یک برنامه غنیسازی مورد توافق دوطرف است، که با اِعمال محدودیتها و اقدامات شفافساز به منظور حصول اطمینان از ماهیت صلحآمیز آن، همراه خواهد بود. به این ترتیت نه تنها امکان برخورداری بدون محدودیت از برنامه صلحآمیز هستهای طبق معاهده NPT به عنوان خط قرمز، در این بند برای ایران به رسمیت شناخته نشده است، بلکه اعمال این «حق بدون محدودیت ایران»، منوط به توافق دو طرف و همراه با اعمال محدودیتها و اقدامات شفافساز خواهد بود.
به عبارت بهتر، در حالی که ادعا میشود طرف مقابل حق غنیسازی ایران را به رسمیت شناخته است، 1+5 حتی حاضر نشده این لفظ را در صورت انجام سالها اقدامات اعتمادساز از سوی ایران در توافقنامه وارد کند. بلکه در توافقنامه متعهد شده است که بعد از آنکه ایران اقدامات اعتمادسازی خود را مطابق گامهای اولیه و نهایی این توافقنامه انجام داد، با برنامه هستهای ایران نیز همانند برنامههای غیر تسلیحاتی هستهای دیگر کشورهای عضو NPT برخورد خواهد شد.
و این امر مورد توجه است که آمریکا در برخورد با سایر کشورهای عضو NPT ، مطابق با تفسیر خود از این معاهده حق غنیسازی را برای هیچ کشوری به رسمیت نمیشناسند و این یعنی بازگشت به نقطه اول.
توافق ژنو دارای چند ایراد اصلی و راهبردی است:
اشکال اول: در این توافق موازنه داده و ستانده برقرار نیست. آنچه ایران در این توافق واگذار میکند در واقع جلوگیری از پیشرفت بیشتر برنامه هستهای موجود از حیث ماشینها، مواد، تاسیسات و تجهیزات (Halt) و همچنین به عقب برگرداندن (Roll back) بخشهای کلیدی برنامه از جمله غنیسازی 20 درصد و ذخیره مواد 20 درصد است و آنچه دریافت میکند تعدیلهایی در تحریمهاست که در مقایسه با ساختار کلی این تحریمها بسیار جزئی و حاشیهای است. نگاه آمریکاییها به توافق ژنو همان طور که جان کری یک روز پس از توافق به ای بی سی نیوز گفته این است که این توافق مقدمهای برای برچیدن (Dismantling) زیرساخت غنیسازی ایران است. در ازای چنین توافقی آن گونه که برگه اطلاعات (Fact sheet) منتشر شده از سوی کاخ سفید در تاریخ 23 نوامبر، نشان میدهد آنچه عملا ایران دریافت میکند چیزی بیش از 10 میلیارد دلار عواید ناشی از تعدیل تحریمها در برخی حوزههای خاص نیست. برنامه هستهای بخشی از غرور ملی ایرانیان است که خون پاکترین جوانان این کشور به پای آن ریخته شده است و معلوم نیست که سودا کردن این برنامه در ازای تعدیلی چنین جزئی در تحریمها را بتوان یک معامله متوازن خواند.
همین جا خوب است یک نکته تذکر داده شود و آن هم این است که گاه دیده میشود که برخی دوستان استناد به اظهارات مقامهای امریکایی را محل اشکال میدانند و مدعی میشوند که نباید حرف آمریکاییها را در این حوزه ملاک دانست. این حرف کمی عجیب و تا حدودی هم خنده دار است. طرف اصلی دعوا در این منازعه امریکاست. این امریکاست که باید غنیسازی را به رسمیت بشناسد و باز این امریکاست که باید تحریمها را تعدیل کند. وقتی خود آمریکاییها میگویند: غنیسازی را در این توافق به رسمیت نشناختهاند و تحریمها را هم جز اندکی (که اعداد و ارقامش را هم متتشر کردهاند) تعدیل نخواهند کرد، اتفاقا باید این حرفها را جدی گرفت. این همه هزینه نشده است که ما خودمان برنامه غنیسازی را برای خودمان به رسمیت بشناسیم. اگر دستاوردی هم وجود داشته باشد، آنجاست که امریکا موضع رسمی خود را چه درباره غنیسازی و چه درباره تحریمها تغییر بدهد و این بسیار مهمتر از آن است که در متن چه نوشته شده است. با وضع فعلی در بهترین حالت این متن توافقی است که آمریکاییها به آن عمل نمیکنند و در بدترین حالت این متن، توافقی است که اساسا حقوق ایران را به رسمیت نشناخته است.
اشکال دوم: این توافق این است که دست ایران را برای مذاکرات جامع خالی میکند. یک شمارش سرانگشتی از امتیازهای واگذار شده نشان میدهد که وقتی نوبت به مذاکره درباره توافق جامع برسد دست ایران به لحاظ فنی تقریبا خالی است و بدبینی به آمریکاییها کاملا این ادعا را موجه میکند که فرض کنیم در توافق جامع طرف امریکایی امتیازهایی بسیار بزرگ از ایران مطالبه خواهد کرد و حتی ممکن است پای بحثهای دیگر از جمله بحثهای منطقهای و حقوق بشری را هم به میان بکشد. سوال اصلی این است: وقتی ما میدانیم مذاکره مهمتری در راه است، وقتی میدانیم طرف مقابل برگهای اصلیاش را که همان تحریمهای نفتی و بانکی است برای آن مذاکرات نگه داشته، چرا باید در گام اول تقریبا همه داشته های خود را روی میز بگذاریم؟
اشکال سوم: نخستین نکته این است که در بخشی از متن به صراحت گفته شده است که ایران باید در مرحله مابین گام اول و گام نهایی، نگرانیهای شورای امنیت سازمان ملل درباره برنامه هستهای ایران را از طریق پرداختن (Addressing) به قطعنامههای شورای امنیت برطرف کند. معنی این جمله چیست؟ اگر قرار باشد ایران قطعنامههای شورای امنیت را اجرا کند چرا اصلا با 1+5 توافق کرده است؟ و آیا مطابق همین بند 1+5 نمیتواند کلیه درخواستهای شورای امنیت از ایران از جمله تعلیق غنیسازی 5 درصد را هم روی میز بگذارد؟
نکته دوم مربوط به بند چهارم از توصیف شرایط توافق نهایی در توافق ژنو است. در این بند گفته شده است که ایران میتواند نهایتا یک برنامه غنیسازی داشته باشد به شرط
الف. انطباق بر نیازهای عملی (Consistent with practical-needs)
ب. توافق بر سر محدودیتهایی درباره اندازه (Level)، ظرفیت (Capacity)، حجم (Stocks of enriched urannium)، گستره (Scope) و مکان آن.
مشروط شدن غنیسازی در گام آخر به نیازهای عملی ایران آیا معنایی جز این دارد که 1+5 میتواند در مذاکره بر سر توافق نهایی ادعا کند ایران به دلیل نداشتن راکتوری که تامین سوخت نشده باشد عملا هیچ نیاز عملی به غنیسازی ندارد و باید آن را برچیند؟ و آیا این جمله اساسا با این هدف در توافق گنجانده نشده است؟ و تازه، حتی اگر غرب نیاز عملی ایران را هم بپذیرد، پذیرفتن این همه محدودیت درباره اندازه، سطح، گستره، ذخایر و … غنیسازی، آیا چیزی هم از برنامه غنیسازی باقی میگذارد؟
نکات زیر مهمترین مواردی است که به نظر میرسد در توافق ژنو قابل انتقاد جدی می باشد:
الف. نکته ابتدایی این است که در هیچ کجای متن جملهای مبنی بر به رسمیت شناخته شدن حق غنیسازی درون خاک ایران طبق ماده 4 NPT نیامده است. در هیچ منطق حقوقی نمیتوان ادامه یافتن را به معنای به رسمیت شناختن در نظر گرفت.
ب. در بخشی که مشخصات گام نهایی فهرست شده است، طرف غربی گفته است که غنیسازی میتواند بخشی از یک برنامه هستهای در ایران باشد منتها به سه شرط: 1. این حق محدود شود؛ 2. بشدت تحت بازرسی قرار گیرد؛ و 3. این حق به اثبات نیازهای عملی (practical needs) ایران مشروط شود. این بند در واقع بسیار نگران کننده است. اگر اعمال حق غنیسازی در ایران مشروط به نیازهای عملی ایران شود، در واقع اتفاقی که افتاده این است که طرف غربی میتواند به استناد همین بند ادعا کند ایران نیازی به انجام عملیات غنیسازی در داخل خاک خود ندارد؛ چرا که راکتوری ندارد که نیازمند سوخت باشد و باید زیر ساخت غنیسازی خود را برچیند.
پ. نکته سوم این است که در توافق ژنو به صراحت گفته شده است که ایران باید قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل را مدنظر قرار بدهد. این بند هیچ معنایی جز این ندارد که 1+5 حتی میتواند خواستار تعلیق غنیسازی 5 درصد در ایران هم بشود.
ت. مسئله بعدی این است که بخش قابل توجهی از تحریمهای تعلیق شده در این موافقتنامه، «تحریمهای آینده» است به این معنا که 1+5 گفته است کاری را که میخواسته زمانی در آینده انجام بدهد، انجام نمیدهد و در ازای آن از ایران مطالبه امتیاز کرده است. تعدیل تحریمهایی که تا به حال اعمال شده در این متن کمرنگ است و میزان عوایدی هم که ایران از این ناحیه کسب خواهد کرد مطابق آنچه آمریکاییها گفتهاند، بسیار ناچیز خواهد بود.
ث. نظارتهایی که در این توافقنامه پذیرفته شده حقیقتا سخاوتمندانه و در مواردی توأم با بیاحتیاطی محض است. به عنوان نمونه دسترسی آژانس به کارگاههای تولید قطعات و مونتاژ ماشینهای سانتریفیوژ یا دسترسی به نقشه کامل تاسیسات هستهای ایران و همچنین دسترسی به شرکتهای درگیر نورد اورانیوم مشکلات امنیتی بسیار سنگینی برای ایران ایجاد خواهد کرد؛ در حالی که ایران تعهد قانونی هم به هیچ یک از این موارد ندارد. جالب است که در هنگام مذاکره با آژانس، این سازمان میگوید که مباحث جاری میان ایران و 1+5 به آن ربطی ندارد؛ ولی در توافقی که با 1+5 منعقد شده، بخش بزرگی از درخواستهای بسیار مشکوک آژانس گنجانده شده است.
در پایان این نامه خطاب به رئیس جمهور آمده است: جناب آقای روحانی! شما که در هر سخنرانی پس از رای آوردنتان به مردم می گفتید: «مثل اینکه بعضی ها هنوز پیام ملت در انتخابات را دریافت نکرده اند» و کرارا براین جمله پافشاری می کردید؛ آیا شما پیام مردم در راهپیمایی 22 بهمن امسال را دریافت کردید که اگر دریافت نکرده اید به شما می گوییم مطالبه مردم در احقاق، حق مسلم شان یعنی انرژی هسته ای است….. در به کارگیری و اعتماد به توان داخلی است…..در حفظ کرامت و عزتشان است…..در محاکمه فتنه گران و خائنین به کشور اسلامی است…..اینها پیام مردم است اگر این پیام را شنیدید.
سياست عقلانيت مي باشد ظرفيت تان را بالاببريد برادر عزيز!!لطفاً
ان شاالله.