معادله کاملا شفاف است. فیلمی که روایتگر قصه زندگی آدم های معمولی جامعه باشد میان آدم های معمولی کشور هم طرفدار پیدا می کند. برای مردم عادی جامعه مهم می شود و همین هاست که پایتخت3 را نه به سراشیبی سقوط، بلکه به اوج می فرستد...
گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ تجربه سریال سازی چند قسمتی در رسانه ملی نشان داده که این نوع سریال سازی همواره روندی نزولی را تجربه کرده و هر چه از آغاز آن می گذرد شیب این روند بیشتر می شود. تا آن جا که مثلاً زیر آسمان شهر3 قابل قیاس با زیر آسمان شهر 1 نبوده و مرد دو هزار چهره هم چند قدم عقب تر از مرد هزار چهره گام بر می داشت.
در این آشفته بازار سریال های چند قسمتی اما به ناگاه شاهد سنت شکنی بودیم که نه تنها ادامه آن به ضعف نیانجامید، بلکه هر چه جلوتر رفت بالنده تر شد، با مخاطبینش صمیمی تر شد، مخاطب را همراه خود کرد و کاری کرد که از الان کمپین های حمایت از ساخت قسمت چهارمش در شبکه های اجتماعی کلی سر و صدا کند.
پایتخت3 داستان زندگی خانواده ای را روایت می کند که "معمولی" است؛ یک خانواده ساده شهرستانی، با آداب و رسوم محلی خود، با اعتقادات مذهبی محکم خود، با لهجه خاص خود، با مشکلات ریز و درشتی که در زندگی دچارش هستند و تمام سادگی و بی آلایشی خود.
نقی وخانواده اش وقتی در پایتخت یک به تهران امدند همه چیز را فراموش نکردند. مثل قاطبه سریال های رسانه ملی ساکن تهران نشدند، اصالت شان را از دست ندادند، لهجه شان را فراموش نکردند و به علی آباد بازگشتند تا "معمولی" بمانند. و همین سادگی شان کاری کرد که پر مخاطب ترین باشند، آن هم با اختلاف بالا.
معادله کاملا شفاف است. فیلمی که روایتگر قصه زندگی آدم های معمولی جامعه باشد میان آدم های معمولی کشور هم طرفدار پیدا می کند. برای مردم عادی جامعه مهم می شود و همین هاست که پایتخت3 را نه به سراشیبی سقوط، بلکه به اوج می فرستد.
پایتخت دارد خلاف جریان سریال های رسانه ملی مان حرکت می کند! چون لهجه را به استهزا نمی کشد، کاراکتر های شمالی و مشهدی فیلم وسیله لودگی و مسخره بازی های زبانی نیستند و کسانی داستان را پیش می برند که تماماً لهجه دارند. اتفاقا همان ها مردم را هم می خندانند، اما با طنزی که دلنشین است و شوخی های که می شود آن ها را در کنار خانواده دید!
پایتخت دارد فریاد می زند که می شود مردم را خنداند و مستهجن نبود. می شود طنازی کرد و فحش نداد! می شود انتقاد کرد و توی ذوق مخاطب نزد و می شود...
پایتخت مومن به آرمانش است. حتی وقتی که کت و شلوار مدرنیته را به تن نقی و ارسطو می کند، خیلی زود به آن ها می فهماند که این لباس، وصله تن آن ها نیست. و باید لباس سنتی خودشان را بر تن داشته باشند، حتی در بالاترین نقطه برج میلاد!
پایتخت به خوبی از موضوعاتی می گوید که سریال های تلویزیونی باید از آن ها بگویند و همگی غافلند. از آتش افروزی های چهارشنبه سوری عمیقاً انتقاد می کند، از بی مهری های مرسوم در خانواده های پایتخت نشین انتقاد می کند، از تعصب های کورکورانه و بی منطق خانوادگی ابراز انزجار می کند و از دروغ و تهمت و حسادت متنفر است. انتقاد می کند اما توی ذوق نمی زند!
پایتخت می فهمد که به جای بیلیارد و اسکی باید از کشتی سخن بگوید، چون ورزش ملی مملکت است، چون ورزش اول مملکت است، چون افتخار مملکت است. پایتخت می داند که نگهداری از یک بیمار یا پدر پیر خانواده هنوز هم در مردم معمولی مملکت جاری است. و همدلی مهم ترین رابطه بین بهبود و نقی است؛ هر چند که در ظاهر با هم مشکل داشته باشند.
بازیگران پایتخت هم کارشان را بلدند و چنان نقش را در می آوردند که کاراکتر هایشان حالا حالاها از ذهن ملت پاک نشود. آن قدر پر لوکیشن است که بیننده را از چند موقعیت ثابت و محدود خسته نمی کند. فیلمنامه قابل احترامی دارد که حتی تبلیغات پر رنگ اطلس مال را در خود حل کرده؛ تبلیغاتی که سوغات بی پولی صدا و سیماست برای نقی و ارسطو!
البته نگارنده بنای آن ندارد که بر ضعف های این مجموعه چشم بپوشد. اما در این آشفته بازار صدا و سیما که غریبه شده با مخاطب، پایتخت یک معجزه به حساب می آید، معجزه ای که مخاطب را پای تلویزیون میخکوب می کند، مخاطبینی که اتفاقا بیشتر شهرستانی هستند تا سانتی مانتال...
پایتخت کام مان را شیرین کرد، با تمام صمیمیتش. اصلا به قول ارسطو: طلا مال پایتخت است، تو مشتش است...!
فقط خدا کنه اگه اين سريال مي خواد ادامه داشته باشه افت نکنه و دچار روزمره زدگي نشه و دچار الامد بازي و ثروتمند شدن نشه
مريم
۲۰:۲۵ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۰
موافقم.
به نظرم توي همين قسمتشم کمي افت بود.
ارسطو انرژي نميذاشت براي بازيش و انگار خودشو گرفته بود. نقي هم که به بهونه ي افسردگي کلا حسود شده بود و بدجنس. هيچي قسمت يکش نميشه.
به قول |آقاي يامين پور پايتخت نمونه اي از فيلم ديني است.حتي اگر کارگردان ان اين نيت رو نداشته اما نمونه اي از خانواده ي اسلامي است.
واقعا دستمريزاد آقاي مقدم
سلام
واقعاً بايد به عوامل سريال خسته نباشيد گفت.(البته با وجود بعضي اشکالات)
ولي با اين وجود از خيلي سريال هايي که جز لودگي کار ديگه بلد نيستن به نظر بهتر مياد.
خدا خيرشون بده...
کاش سري چهارم اش هم بسازن چون روي يک ريل و با قاعده داره ميره جلو و هنوز مردم رو تشنه نگه داشته چون ته قصه بسته نشده و داستان هنوز منعطفه و جاداره با يک نگاه دقيق تر براي سال ديگه باز مهمون خونه هامون بشن . يک طنز اجتماعي معنا گراي همراه با درام . به روز و قابل حس در کل شاهکار سريال سازي بعد از انقلاب بود بلاشک اين شکوفايي و توجه مديون تيم قوي مجموعه و دو نخبه اين عرصه سيروس مقدم و محسن طنابنده است که جا داره خسته نباشيد بهشون بگيم .......
پايتخت 3 خيلي قشنگ بود حداقل به نسبت بقيه شبکه ها ولي رقيب قسمت هاي قبلي خودش نبود...
به نظرم اونقدر ادامه ندن که دلو بزنه يه وقت....
سريال ها و داستان هاي جديد از همين تيم نويسندگي و کارگرداني بيشتر ميچسبه تا ادامه ي همين...
ارسال نظرات
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
ايول
فقط خدا کنه اگه اين سريال مي خواد ادامه داشته باشه افت نکنه و دچار روزمره زدگي نشه و دچار الامد بازي و ثروتمند شدن نشه
به نظرم توي همين قسمتشم کمي افت بود.
ارسطو انرژي نميذاشت براي بازيش و انگار خودشو گرفته بود. نقي هم که به بهونه ي افسردگي کلا حسود شده بود و بدجنس. هيچي قسمت يکش نميشه.
واقعا دستمريزاد آقاي مقدم
هر قسمتشبهتر از قبلي !
واقعاً بايد به عوامل سريال خسته نباشيد گفت.(البته با وجود بعضي اشکالات)
ولي با اين وجود از خيلي سريال هايي که جز لودگي کار ديگه بلد نيستن به نظر بهتر مياد.
خدا خيرشون بده...
به نظرم اونقدر ادامه ندن که دلو بزنه يه وقت....
سريال ها و داستان هاي جديد از همين تيم نويسندگي و کارگرداني بيشتر ميچسبه تا ادامه ي همين...