گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ این روزها نمایش فیلم هالیوودی «نوح» در سطح جهان حاشیههای بسیاری به دنبال داشته و حتی اعتراضات زیادی از جانب مردم و کلیسا نسبت به این فیلم صورت گرفته است. با توجه به اتفاقات فیلم نوح این سوال مطرح میشود که اساساً نگرش هالیوود نسبت به پیامبران چگونه بوده و صنعت سینمای امریکا در طول حیات خود چگونه به بازنمایی پیامبران پرداخته است. به همین منظور گفتوگویی داشتیم با دکتر سیده راضیه یاسینی مدیر گروه مطالعات هنر و ادبیات پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات که کتاب وی با عنوان «سیمای پیامبران در سینمای هالیوود و ایران» در نمایشگاه کتاب امسال رونمایی خواهد شد و از او درباره بازنمایی سینمای هالیوود و سینمای ایران از پیامبران پرسیدیم. بخش دوم و پایانی این گفتوگو را پیش رو دارید.
«خبرگزاری دانشجو» - تصویر پیامبران در سینمای ایران چگونه بازنمایی شده است؟
یاسینی: این نوع آثار به سینمای پس از انقلاب بازمیگردد. قبل از انقلاب یک فیلم درباره حضرت یوسف ساخته شده بود که آن هم اثری سخیف و یک فیلمفارسی به تمام معنا بود. اما بعد از انقلاب تحول عظیمی در کل جامعه ایجاد شد و به تبع آن سینماگران نیز در حال و هوای جامعه بعد از انقلاب به این موضوعات گرایش پیدا کردند. باید به این نکته توجه داشت که تفاوت جدی تولیدات هنری دنیای غرب با ایران در ساختارشکنیهایی است که در غرب مجاز است اما در ایران و عالم اسلام این مساله وجود ندارد. زیرا در غرب، اصالت با فرد و هنرمند است و اراده او حاکم است نه اعتقادات و باورها و چارچوبهای دینی یا مذهبی. بنابراین، هنرمند به عنوان یک فرد مجاز است هر کاری انجام دهد. در شمایلنگاری معاصر غرب، این اتفاق به کرات در حیطه هنرهای تجسمی و نیز سینما افتاده و تصاویر موهن و هجوآلودی از مقدسین ایجاد شده است.
در فیلمهای ایرانی که درباره پیامبران ساخته شده ساختارشکنی اتفاق نیفتاده
این امر اساساً در ایران اسلامی وجود نداشته و به تبع در سینما نیز این اتفاق نیفتاده است. اما از آن جایی که فرهنگ و هنر امروز ایران، خواسته یا ناخواسته، ذیل هنر و فرهنگ غرب تعریف شده است، چه بخواهیم و چه نخواهیم از رویکردهای تشبیهگرایانه در تولید آثار هنری با مضمون پیامبران و مقدسین الهی نیز تاثیر میپذیریم. در ایران فیلمها و سریالهای معدودی راجع به پیامبران ساخته شده که در هیچ یک از آنها ساختارشکنی اتفاق نیفتاده و سیمای پیامبران در آنها همچنان آسمانی است. این موضوع شدت و ضعف دارد که به قدرت کارگردان و فیلمنامه و همچنین نگاه کلی حاکم بر عرصه فیلمسازی ما برمیگردد. مطالعه این آثار از ابتدا تاکنون نیز موید روندی رو به تشبیه، در بازنمایی سیمای مقدسین و اولیای الهی در سینمای ایران است.
به خاطر داریم که در سریال امام علی، تنها بخشی از پیکر و یا لباس حضرت به نمایش در میآمد اما این روند به جایی رسید که در سریال ولایت عشق صدای امام رضا را هم داشتیم. علاوه بر این، کل پیکر ایشان نیز نمایش داده میشد و تنها نوری صورتشان را پوشانده بود. در مورد بازنمایی معصومین(ع) در سینمای ایران، به این دلیل که علما بسیار جدیتر برخورد میکنند و حکم صریحی در این باب وجود دارد همچنان چهره آنها مخفی است ولی چهره پیامبران راحتتر به تصویر در میآید. به زعم من، متناسب با روحیات فیلمساز و قدرت و درک او از موضوع، برخی از این چهرهها به یک چهره آسمانی از یک پیامبر نزدیکتر و برخی دورتر بودهاند. مثلا فیلم ایوب پیامبر به سختی توانسته بود چهره متناسب با یک پیامبر را بازنمایی کند و انتخاب بازیگر نقش حضرت ایوب هم به گونهای بود که رأفتی که از پیامبران انتظار میرود در چهره او بازنمایی نمیشد.
در سینمای ایران پیامبران غالبا موعظهگر هستند
اما گذشته از سیما و شمایل ظاهری پیامبران در فیلمهای ایرانی، این شخصیتها بیشتر در قالب موعظهگرانی بازنمایی شدهاند که مردم را نصیحت میکنند. در حالی که پیامبران از قدرتی برخوردار بودند که میتوانستند در دلها نفوذ کنند و فرق آنها با یک آموزگار یا سخنران در همین نکته است. علاوه بر آن، پیامبران با کنش و رفتار و زندگیشان بود که توانستند مبلغان واقعی کلام الهی باشند نه صرفا با کلام و گفتار. اما در سینمای ما پیامبران بیشتر گوینده و مخاطبان بیشتر شنونده هستند و به همین دلیل است که در بسیاری از سکانسها پیامبران صرفا در حال حرف زدن هستند.
پیامبران فرستادگان الهی بودند و شرایط عصر خود را با بهرهمندی از قدرت آسمانی خود که در دلها نفوذ مییافت تغییر داده بودند؛ اتفاقی که به صرف موعظهگری رخ نمیداد. هر اندازه از این وجه بکاهیم و قدرت فرازمینی که پیامبران را از اشخاص دیگر متمایز میکند نشان دهیم میتوانیم موفق باشیم. اگر در شخصیت و قدرت معنوی پیامبران غور کنیم آن وقت میتوانیم به تصویری که باید از این پیامبران به مخاطب عرضه کنیم نزدیکتر شویم. چنین بازنمایی است که تاثیرگذار است چون مخاطب امروز از هر نوع نصیحت و گوشدادن صرف، بیزار است.
در فیلم ابراهیم خلیلالله مقام معنوی پیامبر به خوبی تصویر نشده
در نمونهای دیگر - فیلم ابراهیم خلیلالله- نیز از عنایت شایسته به مقام معنوی پیامبر در فیلم غفلت شده است. در این فیلم سکانسهایی وجود دارد که شأن آسمانی پیامبر را تنزل می دهد. مثلا وقتی حضرت ساره از رودخانه آب برمیدارد، حضرت ابراهیم نگاههایی به او میکند که از جنس نگاههای امروزی بین دختران و پسران است و بدیهی است که نمایش این رفتار در خصوص یک پیامبر، از شأن معنوی او کم میکند. در این فیلم تصویری که از هاجر به عنوان همسر و مادر یک پیامبر به نمایش گذاشته میشود نیز از همین جنس است.
همچنین در سکانسی که برای اولین بار به ابراهیم وحی نازل میشود فیلمساز نمیتواند تصویر خوبی از این اتفاق مهم ارائه دهد. در این سکانس، حضرت ابراهیم به صحرا رفته و با خدا راز و نیاز میکند. زمانی که گفتگویش با خدا تمام میشود و در حال برگشتن از صحرا است، صدای وحی آسمانی میآید، چنانکه گویی حضرت ابراهیم به این ندای آسمانی پشت میکند و میرود. البته ممکن است مخاطب به این ظرایف توجه نکند و سواد بصری او در حدی نباشد که اینها را ببیند اما هر یک از این ظرایف، به طور ناخودآگاه بر مخاطبان تاثیرگذار است. در سکانس دیگری نیز حضرت ابراهیم در ابتدای جوانی مشغول بتتراشی در کارگاه عمویش است. این تاکید روی بتتراشی حتی اگر به لحاظ تاریخی هم موضوعیت داشته باشد، نافی تصویری است که قرار است از آن پیامبر ارائه شود، آن هم پیامبری که سردمدار توحید و یکتاپرستی است.
در هر یک از انواع هنرها، بینش و روش هنری، مکمل یکدیگر هستند و هر کدام که ضعف داشته باشند بر دیگری تاثیر میگذارند. البته، این فیلمها تجربههای اول سینمای ایران هستند و در بسیاری از حوزههای هنر ما هنوز به اتفاق نظر نرسیدهایم و چالشهای بسیاری داریم. در حوزه تولیدات سینمایی مذهبی، مسایل مهمی وجود دارد که تبیین آنها بر عهده علمای دینی است. مسائلی که بلاتکلیف ماندن آنها مشکلات بیشتری ایجاد میکند. بنابراین، اگر اتقان نظری در این موارد به وجود آید، هم مردمی که دینمدار هستند و هم هنرمندان، تکلیف خود را بهتر میدانند. از سوی دیگر این چالشها نیز به فعالیت پژوهشگران برمیگردد که باید موادی را فراهم کنند و در اختیار تولید کنندگان و هنرمندان قرار دهند. اگر قرار است یک شخصیت آسمانی را تصویر کنیم باید ببینیم به لحاظ بصری چه مبانیای موثر هستند اما این که در این فیلمها به چه چیز نزدیک و از چه چیز دور شویم هنوز تعریف نشده است.
در سریال یوسف پیامبر نمایش حضرت یعقوب و زلیخا با اشکالاتی همراه بود
من به تصویری که از زلیخا در سریال حضرت یوسف ارائه شد نقدی دارم و آن این که زلیخا در این سریال خیلی پلید به تصویر کشیده شد اما ما میدانیم که حسن حضرت یوسف بینظیر بوده و این حسن فقط در صورت ظاهر جلوه نداشته است. این زیبایی فوقالعاده پاک بوده و هر کسی نمیتوانسته جذب این جمال و زیبایی پاک شود. زلیخا هم عاشق خوبیهای یوسف شده البته بنده ضعیف خداوند بوده و این عشق را در تمنیات جسمانی دنبال کرده است. اما چیزی که زلیخا را به دنبال یوسف کشانده جمال باطنی و حقیقی حضرت یوسف بوده است که با جمال ظاهری ممزوج شده و نتوانسته در برابر آن مقاومت کند. بنابر این میبینیم که وقتی مبانی نظری در فهم یک موضوع ضعیف باشد نتایج کاملی دست نخواهد داد و حقیقت موضوع مغفول خواهد ماند.
در تفسیر شخصیت پیامبران در این فیلمها نیز، چنین است. یکی از آیات عظام دیداری با عوامل سریال یوسف پیامبر داشتند و این ایراد در آن جلسه مطرح شد که حضرت یعقوب به شدت بخشنده بودند و با وجود ظلم پسرانشان آنها را بخشیدند و فقط در مقابل درخواست فرزندانشان گفتند من کار شما را تا سحر به تأخیر میاندازم چون میترسیدند که پیش از آن زمان، خدا توبه آنها نپذیرد، چون وقت سحر بهترین زمان پذیرش دعاست و دعا مقبول خداوند قرار میگیرد. اما در این سریال حضرت یعقوب با خشم و غضب با فرزندانش رفتار میکند و با سختی بسیار آنها را میبخشد.
«خبرگزاری دانشجو» - در ایران چه هدفی از ساخت فیلمهایی درباره پیامبران وجود دارد؟
یاسینی: این یک مطالبه جدی از طرف جامعه است. جامعه ما دینی است و حتی زندگی کسانی که به نظر ما چندان دیندار نیستند نیز با این باورها گره خورده و شما کمتر بخشی از اجتماع را میبینید که در آیینهای مذهبی مانند محرم شرکت نکنند. هنرمندی هم که در این فضا زندگی میکند متناسب با تقاضاهای جامعه خود باید کار کند. فیلمسازان ما هم مسلمان و معتقد هستند و دوست دارند در این حوزه فعالیت کنند و براساس باور و اعتقاد خود احساس مسئولیت میکنند. ممکن است متهم شوند که این کارها سفارشی است اما به نظر من فیلمسازانی که در این عرصه کار میکنند از دل جامعه در آمدهاند و در یک تلقی ناصواب، منسوبین به نظام نیستند که در برابر جامعه قرار گرفته باشند.
نمایش چهره پیامبران از طریق بازیگران ممکن است چالشهایی ایجاد کند
باید دید بازنمایی از سیمای پیامبران الهی بر پرده سینما، با کدامیک از دو رویکرد تشبیهگرایانه و یا تنزیهگرایانه مدنظر است؟ و اساساً تبعات این دو نوع بازنمایی چیست؟ اگر نتوانیم به درستی از پس این مهم برآییم در جهت مخالف آن عمل کردهایم چون بازیگرانی که در قالب شخصیتهای مقدس ایفای نقش میکنند، واجد سیما و خصوصیات فردی شناخته شدهای در جامعه هستند که ممکن است در مواردی به ایجاد چالش نیز بینجامد. آنها میتوانند در فیلمهای دیگری، حتی نقشهای متضادی بازی کنند و به این ترتیب اساس تصویر خیالی مخاطب از یک شخصیت الهی را مغشوش نمایند.
این خطری جدی است که در بازنمایی از سیمای پیامبران، شمایل و تصویر خیالی که از معصومین داریم - و ما به ازای بیرونی برای آنها وجود ندارد- را از دست بدهیم و آنها را در قالب چهرههای شناخته شده اطرافمان ببینیم. من بعضی از راهکارهای پیشنهادی برای رفع این مشکل را در کتاب «سیمای پیامبران در سینمای ایران و هالیوود» ارائه دادهام. اکنون ترفندهای به کار رفته برای پرهیز از تطبیق شمایل معصومین با چهره بازیگران این نقشها در این فیلمها به نتیجه نمیرسد. برای مثال ممکن است صورت بعضی شخصیتها را با نور بپوشانند اما پس از اکران فیلم، بازیگر نقش مذکور مصاحبه میکند و اذعان میکند که بازیگر نقش معصوم بوده است و به این ترتیب از شخصیتی ناشناخته در فیلم رمزگشایی میشود. یا در تیتراژ نام او آورده میشود که این عملا نقض غرض است و باید راهکاری برای حل این مساله اندیشیده شود.
تکنولوژیهای جدید میتوانند به ترسیم چهره آسمانی از پیامبران کمک کنند
این موضوع بسیار مهم است و نقاشان قدیم ما به شدت متوجه این قضیه بودند. در مکتب «خیالی نگاری» که بیشترین شمایلها را از امامان و معصومین دارد قواعدی رعایت میشود که طبق آنها یک چهره آسمانی ترسیم میشود نه یک چهره قابل انطباق بر چهرههای زمینی. در سینما شاید جلوههای بصری و تکنولوژی بتوانند راهگشا باشند. مثلا به لحاظ بصری ممکن است بتوان یک فیلترینگ روی چهره بازیگر انجام داد که همان مشخصههایی که در شمایلها داریم در چهره این فرد داشته باشیم. اگر بتوانیم فیلترینگی روی صدا و تصویر هنرپیشگان قرار دهیم و آنها را همانقدر آرمانی که در نقاشیها وجود داشتند تصویر کنیم به نتایجی خواهیم رسید که رویکرد تنزیهگرایانه به بازنمایی سیمای اولیای الهی را قوت میبخشد. البته این یک ایده اولیه است و نیاز به تعمیق دارد اما تحقق آن غیر ممکن نیست.
وقتی هالیوود از واژه «خدا» استفاده نمیکند
«خبرگزاری دانشجو» - این روزها فیلمی هالیوودی به نام «نوح» روی پرده سینماها رفته است. این فیلم را چگونه ارزیابی میکنید؟
یاسینی: تصویری که این فیلم از حضرت نوح ارائه کرده به قدری تامل برانگیز است که بسیاری از رهبران کلیسا نسبت به آن نقد جدی دارند. در این فیلم از لفظ «خالق» یا «آفریننده» به جای «خدا» استفاده شده و هیچ کجای فیلم از لفظ «God» به معنای خدا استفاده نمیشود. در فیلمهای قبلی این اتفاق نیفتاده بود و خدا به عنوان آفریننده وجود داشت. خدا در فیلم نوح ویژگیهای غریبی دارد گویی به دلیل عصبانیت از انسان و برای انتقام گرفتن از بشر سیل را در جهان جاری میکند و جهان را از بین میبرد. پیامبر نیز که فرستادهای از جانب خداست و هر تصویری که از پیامبر ارائه شود تصویری است که از خداوند ارائه میشود؛ در این فیلم تبدیل به جنگنده خشنی شده است که پایبندی چندانی هم به کتاب مقدس ندارد.
از سوی دیگر، فیلم نوح از نظر کلیسا با متون مقدس انطباق ندارد و به تحریف تاریخی این واقعه پرداخته است. به عبارتی داستان حضرت نوح چیزی نبوده که در فیلم نمایش داده میشود و موسسه پارامونت که در تبلیغات فیلم از عبارت «یک روایت عینی از داستان حضرت نوح» استفاده کرده بود، در برابر اعتراضات اجتماعی، مجبور شد این جمله را از تبلیغاتش حذف کند. گرچه هالیوود هیچ ابایی از مخالفتهایی که از جانب کلیسا و مردم انجام میشود ندارد و این حرمتشکنی را ادامه میدهد و قدم به قدم در قداستزدایی از شخصیتهای آسمانی و دینزدایی از جوامع جلو میرود.
نوحی که هالیوود ترسیم میکند گیاهخوار است و در جامعه توسعه نیافته زندگی میکند
در این فیلم حضرت نوح از نوادگان هابیل و کسانی که مقابل او قرار میگیرند از نوادگان هابیل هستند و نکته عجیب این است که حضرت نوح گیاهخوار و دشمنانش گوشتخوار معرفی شدهاند. گرچه ادعا میشود که این مساله بهانهای است تا طرفداران محیط زیست به جلب این اثر شوند اما از نظر من ماجرا دقیقاً این گونه نیست چرا که حضرت نوح و همراهانش به صورت عشایری در چادرها زندگی میکنند و گیاهخوار هستند و دشمنانشان در یک عصر مدرن ماشینی زندگی میکنند و گوشت خوار هستند که در اینجا تقابل توسعهنیافتگی و مدرنیته هم در دو جناح خیر و شر مطرح میشود. چطور یک پیامبر الهی در یک جامعه توسعه نیافته تصویر میشود به بهانه این که میخواهند بگویند محیط زیست چه نقشی در زندگی بشر دارد و بعد دشمنانش را مجهز به تکنولوژیهای روز تصویر کنند؟
ما باید بتوانیم در سینمای خودمان مبانی فکری لازم برای ساخت این نوع فیلمها را تبیین کنیم. ما به دلیل برخورداری از فرهنگ غنی و بنمایههایی که در زمینه هنرهای تجسمی و بخصوص هنر شمایلنگاری داریم در این زمینه توانمند هستیم اما بر عهده پژوهشگران عرصه هنر و هنرمندان است که مبانی نظری مربوط به این موضوع را استخراج کنند و این مبانی را به نحوی که برای سینماگران قابل استفاده باشد بازتعریف نمایند. ما باید به جایی برسیم که بتوانیم سینمای دینی خاص خود را داشته باشیم. همانطور که سینماگران مؤلفی مثل مجیدی و حاتمیکیا توانستند به چیزی در فیلمهای خود برسند که ویژه سینمای ایران بعد از انقلاب بود.
بايد گفت متاسفانه خيل کثيري از ما انسانها و مخصوصا ايرانيها تنبل تشريف داريم... اقتصاد شده اينکه پول بزاري بانک و سودشو بخوري، فرهنگ که سخته! ولش کن، زبان رو سپرديم به فرهنگستاني که هر روز يک کلمه ضايع درست ميکنه! (اين رو آخر توضيح تر ميدم) سينماي ما هم شده سينماي تنبل!! کارگردان که فيلم ميسازه همش چند نفر نشستن روي مبل و صندلي و با هم حرف ميزنن!!
فرهنگ کلمات... اسم من رضا است و معني آن راضي است... فرض کنيد يک انگليسي بخواد اسم منو صدا بزنه بايد چي بگه؟؟ بايد اسمم رو معني کنه؟ آقاي اُهم قانوني ساخته که به نام خودش ثبت شده، آقاي رازي الکل رو ساخته که همه جا بهش ميگن الکل، آقاي کلاشينکف سلاحي ساخته که... حالا چرا مثلا اسم "آمبولانس" رو بايدبزارن "کِسِل بَر" آخه اين کاره!...ادامه دارد...
زبان رو گفتن حفظ کنيد، نگفتن فاتحه زبان رو بخونيد... بجاي ok بايد از باشه و موارد مشابه استفاده کرد، بجاي Bye از خداحافظ و... چيزهايي که داريم... نه اينکه مثلا "علي اصغر اکبري" رو عوض کنند به "برتر کوچک بزرگي"...!! ميخوان بزارن هم چرا مثلا پيتزا رو ميارن "کش لقمه"...!! اون پيتزا يه اسمه، ميخواهيد عوض کنيد حداقل يه چيز متناسب بزاريد... الآن مثلا بيمارستان ميشه "کِسِلِستان"؟؟
حالا به وضع فرهنگ اين فيلمها (سخنرانيها) ي بي سر و ته رو هم اضافه کنيد... مگه ميزارن فرهنگ زنده بمونه...
موفق باشيد
در پناه حق