کد خبر:۳۱۲۶۲۵
باد مخالف من - 7

دکتر «صادق زیباکلام» به تاریخ پیوست!

از آنجا که ما خیلی علاقه به پیاده شدن نظریات دکتر زیبا کلام داریم، آقای دکتر زیباکلام را سوار ماشینِ زمانِ مدل بالای خود کردیم و...!
دکتر «صادق زیباکلام» به تاریخ پیوست!
گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ نخود آش - هر چند وقت یکبار می‌ترسیم و با خود می‌گوییم دیگر کسی را نداریم که برای ما سوژه‌ی طنز بسازد و آن مردی که برای ما سوژه می‌ساخت رفته ‌است(!) اما در همین گیر و دار مطلبی از آقای دکتر صادق زیبا کلام به صراحت تمام برای ما یادآوری می‌کند که: «چرا نداریم؟ همین آقای زیباکلام خودمان؛ در این باد مخالف سراغ این جمله‌ی آقای دکتر زیبا کلام می‌رویم که فرموده‌اند: «ما بازاء هزینه‌های کمرشکن فناوری هسته‌ای برای پیشرفت و رشد و توسعه اقتصادی کشور چیست؟»
 
بر مبنای این استدلال همه کَس ‌کُشِ باید به هزینه‌های اولیه‌ هر موضوعی نگاه کرد و سود طولانی مدت آن را بی خیال شد. از آنجا که ما خیلی علاقه به پیاده شدن نظریات دکتر زیبا کلام داریم، آقای دکتر زیباکلام را سوار ماشینِ زمانِ مدل بالای خود کردیم و با ایشان یک سفر تاریخی را آغاز کردیم تا بلکه بتوانیم «هزینه‌های تاریخی» را با استفاده از نظریات این استاد بکاهیم و هم در خدمتی ویژه به هم‌عصران خود، تاریخ معاصر را از ایشان محروم کنیم. در ادامه مشاهدات ما از سفر به تاریخ به همراه دکتر صادق زیباکلام را می‌خوانید.
 
1-   سفر به سال‌های 1355 تا 1357
 
دکتر زیباکلام البته این دوران را قبلا هم از نزدیک درک کرده‌ و از خود فعل و انفعالاتی هم نشان داده ‌بودند. از همین رو هر کس به ایشان می‌گفتند «صادق چطوری؟»ایشان در جواب می‌گفتند «آقا کار به چطور بودن من نداشته باشید، برادران من نکنید، آقاجان، یک چیزی می‌دانم که می‌گویم، نکنید. آخر انقلاب کردن هزینه دارد، درست است که می‌خواهید یک دیکتاتور را بردارید و این شاهِ فلان‌فلان شده، پدرتان را در آورده اما خب انقلاب هزینه دارد و هزینه اش زیاد است پس اخوی بی خیال» دیدیم اینطور نمی‌شود گفتیم بریم از کمی قبل‌تر تاریخ را کم‌هزینه کنیم و از همین رو استاد را سوار ماشین زمان کردیم و باز هم راه افتادیم.
 
2-   سفر به سال 1331
 
همین که به دوران ملی کردن صنعت نفت رسیدیم، دکتر زیباکلام با نگرانی هرچه تمام، همان شبانه منزل دکتر مصدق را پیدا کرد، دکتر مصدق در رختخواب بود که زیبا کلام «یاالله یالله» کنان وارد اتاق ایشان شد و بعد از کلی احوال‌پرسی به دکتر مصدق گفت: «آقای دکتر، به خدا من نگرانم، شما می‌دانید ملی کردن صنعت نفت چه هزینه‌های بلندمدت و کوتاه‌مدتی برای کشور دارد؟ می‌دانید مستقیم و غیرمستقیم، پدر مردم در می‌آید؟ اصلا به فکر هزینه‌های آن هستید؟ خب بگذارید همین طور تا سال 1370 نفت ما دست انگلیسی‌ها باشد!!!» البته آقای دکتر مصدق پس از این استدلال‌های همه کَس‌‌کُشِ دکتر زیباکلام به شدت متحول شد، اشک در چشمانش حلقه زد و با عصا به جان زیبا کلام افتاد تا حدی که به زحمت توانستیم زیباکلام را سوار ماشین زمان کنیم و به زمانی قبل‌تر ببریم.
 
3-   سفر به سال 1285
 
زیبا کلام قبلا یک کلام زیبایی در دوران حال گفته بود مبنی بر اینکه «معتقد نیستم انقلاب مشروطه شکست خورد.» اما همین که رسیدیم به دوران مشروطه، شروع کرد به غر زدن که «ایها الناس نکنید.آقا جان مگر همین مظفرالدین شاه چه ایرادی دارد؟ بعدش هم محمدعلی شاه پسرش می‌آید و دوران شیرین ناصرالدین شاه را ادامه می‌دهیم، انقلاب مشروطه هزینه دارد، نمایندگان مجلس حقوق می‌گیرند و آن‌ها هم هزینه دارند، مجلس ساختن هزینه دارد، اصلا می دانید هزینه چیست؟» همین حرف‌ها باعث شد این بار همه‌ مشروطه‌خواهان با عصا دنبال زیباکلام کنند. البته زیباکلام هم بدش نمی‌آمد بپرد در اردوگاه مشروعه‌خواهان و سلطنت‌طلبان اما به خاطر اصرار ما پذیرفت که باز هم سوار ماشین زمان بشود.
 
4-   سفر به ما قبل تاریخ
 
وقتی در دوره مشروطه سوار ماشین زمان شدیم، دیدم اگر همین‌طور بخواهم همه دوره‌های تاریخی را امتحان کنم، هم مطلب من طولانی می‌شود و سردبیر منتشرش نمی‌کند و هم دکتر زیبا کلام، از بس کتک می‌خورند که چیزی از ایشان باقی نمی‌ماند! به خاطر همین با یک رندی خاصی پیچ زمان را خیلی پیچاندم و برای ماقبل تاریخ تنظیم کردم. به دکتر زیباکلام هم گفتم اصلا بیایید تاریخ را از همان اول درست کنیم و دکتر هم خیلی مشتاقانه پذیرفت. 
 
ماشین زمانمان درست کنار یک انسان اولیه‌ی فرود آمد که با زحمت داشت یک سنگ را تراش می‌داد. مثل همیشه من دور ایستادم اما زیباکلام صادقانه گفت بیش‌تر از این نمی‌تواند تحمل کند و رفت پیش آن انسان اولیه و با تسلط عجیبی که به زبانش داشت مشغول صحبت با او شد:
 
-زیباکلام: «هاکونگا»   ترجمه: «سلام»
 
-بشر اولیه: «هاکونگا»   ترجمه: «همون قبلی است دیگه!»
 
-زیباکلام: «چه گلرانا زگهی زرا خوردیانا عایا»    ترجمه: «داری چه کاری انجام می‌دهی؟»
 
-بشر اولیه: «اخترانگا گردالونگا»   ترجمه: «می‌خواهم چرخ اختراع کنم.»
 
-زیباکلام: «دانگا دونگا، شاسکولونگا، نه کونگا نکون بابا، هزییییینه اونگا، یوگا میدیمون اونگا، وانگا اون گا توقعوووونگا، بع خطونگا بع روالونگا گانگاگونگا ادامونگا تا برقینگا و بخار بیلینگا و آخرینلو هسته‌اینگا»   ترجمه: «نادانِ بی خرد، این کار را نکن، هزینه‌های زیاد ایجاد نکن، همه‌ ما را بیچاره می‌کنی، چرا برای مردم توقع ایجاد می‌کنی که دیگران را اذیت کنند؟ الان چرخ اختراع می‌کنی بعد باید خط اختراع بشود و بعد باید همین‌جوری ادامه پیدا کند تا ماشین بخار و در انتها هم حتما انرژی هسته‌ای با کلی هزینه»
 
-بشر اولیه: «بیگلی بیگلی، نکون بابا، جووقم گلالما اونگات، خفتنینگو، بیگلیگا، گم بینگا میدمنگا، عین منگا، ایشیم بالا»   ترجمه:  «آی نفس کش،انقدر آزارم نده.....» ببخشید دیگر بیش‌تر از این قابل ترجمه نیست و فقط بدانید حرفای رکیکی زد.
 
در هر صورت ما که این دیالوگ به شدت دوستانه را می‌دیدیم، برای جلوگیری از به فنا رفتن تاریخ، دکتر را سوار ماشین کردیم و به زمان حال برگرداندیم. البته دکتر شخصا، مقاومت می‌کردند و نمی‌پذیرفت، می‌خواست بماند و تاریخ بشر را از همان ابتدا تصحیح بکند اما دست آخر با کمک همان بشر اولیه، زیباکلام را به زور داخل ماشین زمان کردیم.
 
در هر صورت نتیجه‌ اخلاقی این باد مخالف، این است که کلا بشر اگر از روز اول فقط به به هزینه‌ها فکر کنه، به این همه تکنولوژی‌های بد و بدردنخور(؟!) امروز نمی‌رسید و امروز امثال زیباکلام‌ها باید هنوز هم «برگ بامبو» به خودشون می‌بستند و داخل غاز زندگی می‌کردند ....
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
نظرات شما
ت
-
۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۰۲:۱۱
امشب توي برنامه راز سرهنگ آمريکايي داره ميگه من توي فاو و شلمچه بودم و به صدام کمک مي کرديم و اگر کمک هاي ما نبود ايران بصره را مي گرفت . خوشم اومد اساسي . همين آقاي زبيا کلام ، يادمه چند سال پيش توي شبکه خبر مناظره بود . همين صادق ميزد توي سر خودش که آمريکا از صدام حمايت نميکرده و دخالتي نداشته . حتما اگه با اين سرهنگ آمريکايي حرف يزنه ، بهش ميگي آقا شما توهم زدي ، من يادمه تو اصلا توي فاو نبودي .
87
2
ندا22
۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۰۱:۲۷
اي بابا
خوب شايد ايشون خودشون پيش صدام بودن و ديدن که امريکا اونجا نبوده...
شايدم ايشون پيش امريکا بودن و ديدن که جايي نرفته
اما مطمئنا اينجا نبوده....
javad
-
۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۰۴:۱۶
هاکونگا

خدا هدايتونگاش کنه (؟!)
27
2
بدون نام
-
۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۰۷:۲۹
ممنون جالب بود، بخصوص اون «برگ بامبو»!
50
2
حميد م.
۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۳:۳۷
آره.
وقتي تصور مي کنم ايشون رو برگ بامبو ايستاده کنار غار، خيلي خنده داره ميشه.
p
-
۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۱:۵۳
جالب بود، اما کو عزيز گوش شنوا....
38
1
ايستاده
-
۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۴:۰۹
جالب بود اما چرا راجع به بيرون امدن زنان زيبا از نظراو اشاره اي نکرديد
34
1
نرگس
-
۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۴:۵۳
واي نخود آش عاشقت شدم آفرين واقعا خيلي پر مغز بود خيلي قشنگ بود واقعا/ولي خوشم مياد اين زيباکلام صادقانه با اين حرفاش داره قبول مي کنه که اين دولت هسته اي رو داد رفت، ولي بعضياشون هنوز دارن انکار مي کنن!
36
4
sana
۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۴:۲۹
خب اسمش صادقه ديگه راستشو ميگه نخودمون.....دي
دلقک
۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۵
البته ممکنه آقاي نخود آش نامزد داشته باشن، بايد توجه داشت منظور خانم «نرگس» از واي نخود آش عاشقت شدم ترجمه اي است از عبارت:«قلم خوب شما را بسيار پسنديدم»
حسن
-
۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۸:۰۹
راس ميگه خو...
اونوقت اين همه هزينه واسه واردات بنزين واسه چي؟
اين همه هزينه براي دانشگاه واسه چي؟
اينهمه هزينه براي واردات موبايل و تبلت و کامپيوتر واسه چي؟
شمام بگين خو...
اين همه هزينه ... واسه چي؟
اينهمه هزينه براي اينترنت براي چي؟
27
6
...
-
۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۱:۳۷
1331 خط پنجم يه کلمه هست که هرکسي رو به فکر چيز ديگه اي ميبرد.کلمه رو ميتونستين عوض کنين
0
5
sajjad
-
۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۵:۰۲
مجور بودين عبارت "همه کَس‌‌کُشِ" رو استفاده کنين؟!!!!!!!!!!!!!!!!!
0
3
محسن
-
۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۵:۱۱
دقيقا منظورتان از همه کَس ‌کُشِ چيه ؟؟؟؟
اصلاح طلب ها الان يه انرزي دارن که عرصه رو باز ديدن دارن جولان ميدن از پدرشون گرفته تا همين کوچيک کوچيکه صادق ولي من به عنوان يه انقلابي بهشون ميگو
سير داغ بابا
4
2
من
-
۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۰۸:۰۹
يه ذره ام ميبرديد عقب تر به زمان شكل كرفتن زمين كلا با زمين صحبت ميكرد به وجود نياد D:
17
0
پربازدیدترین آخرین اخبار