کد خبر:۳۲۷۷۰۶
نامه عاشقانه ثریا به استاد شهریار و پاسخ استاد شهریار به او
پیر اگر باشم چه غم، عشقم جوان است ای پری
یاد ایامی که دل ها بود لبریز امید / آن اوان هم عمر بود این هم اوان است ای پری

گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ روزی استاد شهریار نامهای دریافت میکند بی آنکه روی پاکت آن آدرسی از فرستنده آن باشد. متن نامه اما به روشنی نشان میداد که این نامه از سوی ثریا معشوق دوران جوانی شهریار است. معشوقی که شهریار هرگز نتوانست وصال او را بچشد. مضمون نامه بدین قرار بود:
شهریار عکست را در مجله ای دیدم خیلی شکسته شده ای، سخت متاثر شدم. گفتم: خدای من این چهره ی دلداده من است؟ این همان شهریار است؟ این قیافه ی نجیب و دوست داشتنی دانشجوی چهل سال پیش مدرسه دار الفنون است؟ نه من خواب میبینم. سخت اشک ریختم. طوری که دختر کوچکم سهیلا علت دگرگونیم را پرسید. به او گفتم: عزیزم، برای جوانی از دست رفته و خاطرات فراموش نشدنی آن دوران گریه میکنم. به یاد آن شبی افتادم که می خواستی مرا به خانه مان برسانی، همان که به در خانه رسیدیم گفتم نمی گذارم تنها برگردی. وقتی تو را به نزدیک منزلت رساندم تو گفتی صحیح نیست یک دختر در این دل شب تنها برود و دوباره برگشتیم و آنقدر رفتیم و آمدیم که سپیده دمیده بود... یادت هست که والدینم چه نگران شده بودند؟ آیا یادت هست به ییلاقمان پیاده آمده بودی و من در اتاق به تمرین سه تاری که بمن یاد داده بودی مشغول بودم؟ اکنون نیز گهگاه سه تار را بدست می گیرم و غزل زیر ترا زمزمه می کنم:
گذشته من و جانان به سینما ماند
خدا ستاره ی این سینما نگه دارد
و روز بعد استاد پاسخ نامه دوست جوانیش را که پری خطاب می کرد چنین سرود:
پیر اگر باشم چه غم، عشقم جوان است ای پری
وین جوانی هم هنوزش عنفوان است ای پری
هر چه عاشق پیر تر عشقش جوانتر ای عجب
دل دهد تاوان اگر تن ناتوان است ای پری
پیل مــاه و سال را پهلو نمی کردم تهی
با غمت پهلو زدم، غم پهلوان است ای پری
هر کتاب تازه ای کز ناز داری خود بخوان
من حریفی کهنه ام درسم روان است ای پری
یاد ایامی که دل ها بود لبریز امید
آن اوان هم عمر بود این هم اوان است ای پری
روح سهراب جوان از آسمان ها هم گذشت
نوشدارویش، هنوز از پی دوان است ای پری
با نواهــای جـــرس گاهی به فریادم برس
کین ز راه افــتاده هم از کاروان است ای پری
کام درویشان نداده خـدمت پیران چه سود
پیر را گو شهریار از شبروان است ای پری
لینک کپی شد
گزارش خطا
۷۳
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
واقعاً عاشق بود و مثل امروزي ها فقط ادعا نداشت. ياد بيت ترکي معروفش افتادم که ميگه:
سن يارمن قاصديسن ايلش سنه چاي دئميشم خياليني گوندريپ دير بس کي من آخ واي دئميشم
.......
ايندي يايا قش دئيرم سابق قشا ياي دئميشم
افسوس قرا يئل اسدي خزان اولدي بهاري
خدايش بيامرزد
این سفر راهی قیامت میروی تنها چرا
عوره ییم بوشالدی اقد آغلادم
گاهی یه عده نباید به عشق برسن تا یکی مث شهریار در بیاد که بشه شهریار دلها.
شهریار به عشقش نرسید اما شد عشق یک ملت تورک که او را به عنوان سنبل عشق یاد میکنند.
اما حرف عشق که میاد منم ناخود آگاه گریه میکنم.
نه شهریار بودم و نه شهریار شدم
منم عاشق مردی شدم که 16 سال ازم بزرگتر و متاهل بود.
خدایش رحمت کند این استاد گران مایه راا
میراث این اب و خاک هستن..
عشق درد بدی هستش. استاد شهریاا و استاد مسعود بختیاری بر اثر عشق رو به شعر و ترانه آورده اند
کام درویشان نداده خدمت پیران چه سود؟ چه معنیمیده با تشکر
بیلمم کی تاری نیه گویموش بو قراری
در رسم عاشقی که وفاداری نخواهدبود
نمیدونم چرا خداوند این قرار( عشق )را گذاشته است
فاصله...فراموشی آورد حال یکسال پیش پیداش کردم
ازش خاستم مال من باشه ولی بحث به ایجاد جدل کشید ولی با چشم انتظارشم همواره پیش روی چشمم است میخام به این لیلی بگم آدمها با منتظر موندن عوض میشن این کارش درست نیست شاید عشق منم مثل شهریار یکطرفه است وخود نمیدانم ؟