کد خبر:۳۳۲۵۷۰
حاشیه نگاری بر پشت صحنه برنامه افطار شبکه یک سیما؛

از تأثیر مذاکرات هسته ای بر خبرنگاران فرهنگی تا تأخیر مهمان «شهر باران»

همه این نکات در کنار تدارک دیدن مصاحبه‌ای با داریوش کاردان عواملی بودند که باعث شدند برای پذیرفتن این دعوت انگیزه داشته‌باشیم
از تأثیر مذاکرات هسته ای بر خبرنگاران فرهنگی تا  تأخیر مهمان «شهر باران»
گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»- روز اول ماه مبارک رمضان بود که دعوتنامه‌ای از روابط عمومی شبکه اول سیما به دستمان رسید. دعوتنامه‌ای که ما را برای حضور در پشت صحنه برنامه «شهر باران» دعوت می‌کرد. «شهر باران» ویژه‌برنامه‌ای است که شبکه اول سیما به مناسبت ماه مبارک رمضان تدارک دیده‌است. برنامه‌ای مهمان محور که هر روز با موضوعی خاص به استقبال یک مهمان سرشناس می رود. صدالبته بازگشت دوباره داریوش کاردان در قاموس یک مجری به صدا و سیما آن هم پس از دوری پنج ساله این مجری توانمند از حوزه اجرا، یکی از عواملی بود که در پررنگ کردن این برنامه تأثیر بسزایی داشته است. همه این نکات در کنار تدارک دیدن مصاحبه‌ای با داریوش کاردان عواملی بودند که باعث شدند برای پذیرفتن این دعوت انگیزه داشته‌باشیم. از همین رو هماهنگی‌های لازم را انجام دادیم و گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، روز سه شنبه هفته گذشته افطار را مهمان پشت صحنه برنامه «شهر باران» بود. آنچه در زیر می‌بینید گزارشی از این دیدار است.
 
ساعت 18:03- کم کم آماده حرکت از سمت خبرگزاری به سمت «سیما فیلم» می‌شدیم، شاید برای حرکت قدری زود به نظر برسد، اما زندگی خبرنگاری آن چنان پرزرق و برق نیست که بخواهیم حتی تصور آژانس گرفتن را هم بکنیم و از همین رو باید خود را با مترو به استودیوی «شهر باران» می‌رساندیم. تازه متوجه شده بودیم که «سیما فیلم» جایی است که استودیوی «شهر باران» در آن قرار دارد و «شهر باران» را آنجا تهیه می‌کنند.
 
ساعت 18:17- وقتی از دفتر بیرون آمدیم و سوار مترو شدیم، به همکارم گفتم مهمان امروز برنامه «شهر باران»، «معصومه ابتکار»، معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست است. به شوخی گفت «این هم از شانس ما! اگر گروه سیاسی بودیم سوال‌های زیادی برای پرسیدن داشتیم. کاش می‌شد در مورد مسأله واردات بنزین که این روزها نقل محافل است سوال بپرسیم!» در هر صورت همان جا با هم قرار گذاشتیم که هیچ کاری با خانم ابتکار نداشته باشیم و صرفاً به تهیه گزارش فرهنگی از این برنامه بپردازیم، اما همکارم مدام می‌گفت «کاش از قبل می‌دانستیم و چند روز پیش که «علیرضا زاکانی» مهمان برنامه بودند برای تهیه گزارش عازم می‌شدیم!»
 
ساعت 18:53- وقتی بلندگوی مترو رسیدن به ایستگاه «قلهک» را اعلام کرد، به معنای آن بود که به ایستگاه اصلی رسیدیم و باید از قطار پیاده شویم. از ایستگاه که بیرون آمدیم از چند نفری پرسیدیم چطور باید خود را به خیابان یخچال برسانیم. چند قدمی که پیاده روی کردیم همان طور که دیگران به ما آموختند سوار تاکسی شدیم.
 
 
ساعت 19:11- قرار بود ساعت هفت و ربع به «سیما فیلم» برسیم. باید خدا رو شاکر باشیم که چند دقیقه‌ای هم زودتر رسیدیم. پس از معرفی خود به حراست، به اتاق میهمانان هدایت شدیم. آنجا بودیم که مهمان دیگری نیز به جمع ما پیوست، همان جا بود که فهمیدیم ایشان معاون خانم «ابتکار» هستند.
 
 
ساعت 19:17- وقتی با آقای «نظمی» مدیر تولید برنامه تلفنی صحبت کردیم، هماهنگی‌های لازم انجام شد تا پیش از شروع برنامه سری به پشت صحنه بزنیم تا هم با فضا آشنا شویم و هم عوامل پشت صحنه را ببینیم و هم چند عکسی از استودیو بگیریم.
 
 
ساعت 19:21- عوامل صحنه درگیر فراهم نمودن مقدمات برنامه بودند. حساسیت روی آنتن بردن یک برنامه زنده را به راحتی می‌توانستیم از چهره آن‌ها ببینیم. هر یک از عوامل با جدیت و سرعت و قدری استرس سرگرم انجام کارهای خود بودند.
 
 
ساعت 19:30- در این مدت به دنبال برقراری ارتباط و نهایتاً انجام مصاحبه‌ای با «داریوش کاردان» بودیم. به یکی از دوستان گفتم مذاکرات هسته‌ای روی ما هم تاثیر گذاشته است و ما نیز به دنبال دیدارهای کوریدوری هستیم! این هم روش دیپلماسی فرهنگی ما خبرنگاران است! البته هنوز دیدارهای کوریدوری ما به نتیجه مطلوبی نرسیده بود؛ چراکه هنوز داریوش کاردان در اتاق گریم بود و مقدمات ضروری اجرای یک برنامه زنده را انجام می‌داد.
 
 
ساعت 19:44- بالاخره داریوش کاردان را دیدم که حاضر شده بود و با عجله به سمت استودیو می‌رفت. بدون معرفی اولیه و آشنایی قبلی چنان گرم و صمیمی سلام من را پاسخ داد و از من استقبال کرد که گویا سال‌هاست ما را می‌شناسد. می‌دانستم که دیگر فرصتی برای مصاحبه گرفتن وجود ندارد، چون برنامه تا چند دقیقه دیگر روی آنتن بود، اما باز هم مسأله مصاحبه را مطرح کردم تا برای بعد از برنامه قول مصاحبه را بگیرم.
 
ساعت 19:50- برنامه آغاز شد، اما هنوز خبری از حضور خانم ابتکار نبود. گویا قرار بود دقایق اولیه را با حضور معاون ایشان آغاز کنند. داریوش کاردان روی صحنه آمد و با آرامش برنامه را پیش برد. عکاس خبرگزاری هم در حال عکس گرفتن بود. ما هم البته اگر کسی از عوامل تولید را می‌یافتیم اطلاعاتی از او می‌گرفتیم.
 
 
ساعت 20:00- برنامه روال عادی خود را طی می‌کرد و ما هم از گرسنگی و تشنگی کاملاً بی حال شده‌بودیم.
 
 
ساعت 20:09- بالاخره معصومه ابتکار آمد.
 
 
ساعت 20:34- بخش اول آنتن زنده شهر باران تا پیش از اذان به پایان رسید و آنتن صحبت‌های حجت‌الاسلام انصاری را پخش کرد.
 
ساعت 20:45- اذان مغرب به افق تهران پخش شد. من مجبور بودم برای نوشتن این گزارش فکر افطار نباشم، اما همکارانم سری به بیرون و سوپر مارکت نزدیک به «سیما فیلم» زدند و من را هم از خریدهایشان بی بهره نگذاشتند و یک شربت آبلیمو شد افطار من. یکی از عوامل صحنه در همین بین پیش آمد و گفت افطار را در خدمتتان خواهیم بود و متوجه شدیم افطار امشب را مهمان «شهر باران» هستیم. با این حال نکته‌ای که بیش از هر چیز نظر ما را جلب کرد، این بود که اکثریت قریب به اتفاق عوامل برنامه روزه بودند. حال اینکه داریوش کاردان چگونه روزه خود را باز کرد، بین ما و ایشان بماند!
 
 
ساعت 20:57- بالاخره برنامه تمام شد و همه نفس راحتی کشیدند. پس از برنامه وقتی داریوش کاردان لوح یادبودی به معصومه ابتکار داد. باز هم حرفی زد که عذرخواهی چند روز پیش خود را در ذهن ما تداعی می‌کرد. گفت: بابت ناچیز بودن این هدیه عذر می‌خواهم. اگر اسپانسر داشتیم مطمئن باشید هدیه بهتری تقدیم می کردیم.
 
 
ساعت 21:04- وارد اتاق پذیرایی شده و با استقبال گرم عوامل «شهر باران» مواجه شدیم. آنقدر صمیمیت وجود داشت که افطار را به راحتی صرف کنیم و در همان حین اخبار شبکه یک را هم ببینیم.
 
ساعت 21:28- تقریباً جز ما همه رفتند و ما هم منتظر آقای کاردان نشسته بودیم و گرم تماشای اخبار. در همین حین داریوش کاردان آمد و پرسید «اگر عکس‌هایتان را انداختید لباس‌هایم را عوض کنم؟» ما هم گفتیم عکس‌های ویژه برای مصاحبه می‌خواهیم اما اگر می‌شود لباس‌هایتان را عوض کنید و لباس‌های خودتان را بپوشید. می‌خواهیم مخاطبان تمام صمیمیت را ببینند.
 
ساعت 21:32- داریوش کاردان همین که آمد شوخی را با این جمله شروع کرد که: «از خبرگزاری آمدید و این طور اخبار گوش می‌کنید!» و همین شد آغاز مصاحبه‌ای که سرتاسر آن شوخی‌های کاردان در آن موج می‌زد.
 
 

ساعت 22:01- بالاخره مصاحبه تمام شد و ما هم از سیمافیلم با چند نفر باقی مانده از عوامل «شهر باران» بیرون آمدیم. توصیه می‌کنم که این مصاحبه را که فردا منتشر خواهد شد از دست ندهید، حرف‌های جالبی در این مصاحبه زده شد...

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
نظرات بینندگان
بدون نام
-
۲۳ تير ۱۳۹۳ - ۱۳:۱۵
چقدر جالب گزارش نوشته بوديد. خيلي لذت بردم
2
0
بدون نام
-
۲۳ تير ۱۳۹۳ - ۱۳:۱۶
واقعا قلمتون خيلي خوبه، انگار خود من هم، همراه شما بودم. مصاحبه رو هم با کمال ميل خوندم و لذت بردم. خيلي کارتون درسته
2
0
افروز
-
۲۳ تير ۱۳۹۳ - ۱۳:۱۸
کارتون خيلي خووووووووووووووووووووووووبه
2
0
پربازدیدترین آخرین اخبار