گروه دانشگاه "خبرگزاری دانشجو"،سخنم را با جملهای از امیرمومنان حضرت علی (ع) آغاز میکنم که فرمودند: اکبر الاعداء اخفاهم مکیده (بزرگترین دشمنان کسانی هستند که نقشهها و توطئههای آنان پنهانی است).
جریان نفاق عرصههای گسترده و ترفندهای مختلفی را برای نفوذ برمی گزیند که اینها با واکاوی تاریخ قابل دریافت میباشد که نوشتار حاضر درپی این است که به بررسی نفاق درتاریخ اسلام و زمان معاصر بپردازد.
نفاق بیماری دل و جان است که پس از پیروزی هر انقلاب بزرگترین خطری است که آن را تهدید میکند و به این ترتیب است که عناصر غیرخودی به درون جبهه انقلابیون نفوذ کرده و بدنبال ایجاد زمینه مناسب برای استحاله میباشند در واقع بزرگترین مشکل نفاق همین مخفی و پنهان بودن انگیزهها وشیوههای نفاق است.
گاهی جامعه آنقدر ازمسیر اصلی خود منحرف میگردد که برخی بدعتها و خرافات آنچنان با دین آمیخته میشود که هر چه فریاد برآورده میشود، جامعه خفته بیدار نمیگردد مگر با یک کار بسیار عمیق و یا یک قیام خونین که بتواند مردم را ازخواب غفلت بیدار کند. در واقع امام حسین با گذشتن از خون خود و۷۲ تن از یاران با وفایش درصدد این برآمد تا افکار جامعه را نسبت به جریان نفاق و کفر روشن کند.
اما آنچه که برای ما کاربرد دارد وضروری است که از آن اطلاع داشته باشیم جریان نفاق در دوران حاضر است که وظیفه نخبگان دانشگاهی و دانشجویان مومن متعهد انقلابی است که این مهم را برای سایرین تبیین کنند.
در انقلاب اسلامی نفاق از زمان مجاهدین خلق آغاز گشت. این سازمان که اساسا برای مبارزه با امپریالیزم و شاه تاسیس شده بود از دل نهضت آزادی بیرون آمد. شناخت بنیانگذاران این سازمان با مذهب از طریق مهندس بازرگان اتفاق افتاد ولی به علت ضعف فکری وایدئولوژیکی دچار فراز ونشیبهایی در اصلی- فرعی کردن مسائل خود شد.
در اینجا میتوان به نامه شهید مطهری به امام اشاره کرد که فرمودند: این جریان از فعالیت سیاسی خارج شده و رو به فعالیتهای مذهبی وانشعاب مذهب پرداختند درست مثل خوارج، درواقع اینها به یک نوع خود کفایی رسیده و حرف هیچ روحانی ومرجعی را قبول ندارند و آن را نفی میکنند. اینان ابتدا سعی کردند با نیرنگ و فریب خود را حامی اسلام و تحت فرمان امام معرفی کنند درحالی که در بسیاری از چیزها از امام پیروی نمیکردند در همین زمینه آقای حسین روحانی میگوید: «اعضای سازمان مجاهدین به تکامل داروینی اعتقاد داشتند درحالی که امام آن را مخالف احکام قرآنی میدانست، آنها قائل به مبارزه مسلحانه بودند درحالی که امام صریحا میگفتند با جنگ مسلحانه مخالفند و...» بتدریج اختلافات بیشترشد تا جایی که اولین زمینههای مبارزه با نظام به خاطر رد صلاحیت مسعود رجوی در انتخابات ریاست جمهوری به دستور امام کلید خورد که دلیلش هم عدم رای دادن مسعود رجوی به قانون اساسی و همچنین مخالفت با ولایت فقیه بوده است. اما امام که به خدعه منافقان آگاه بودند، میدانستند که منافقان دروغگویانند و درواقع اینها میخواهند انقلاب را به نفع خود مصادره کنند و از آن سهم میخواستند که البته اینگونه رقم نخورد و مشاهده کردیم سرانجام این گروه با صدام هم کاسه شدند و درصدد براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران برآمدند.
جریان بعدی نفاق زمان بنی صدر اتفاق افتاد. او که با شعار مبارزه با منافقین به ریاست جمهوری رسیده بود وخود را حامی انقلاب ونظام میخواند بعد از انتخابش نه تنها به مخالفت با آنان نپرداخت بلکه از منافقان حمایت علنی هم میکرد. ریاست جمهوری وی تنها ۱۷ ماه به طول انجامید که در این مدت از یکسو با میدان دادن به گروهکهای ضدانقلاب سبب تقویت آنان شد و از سوی دیگر دربرابر اکثر مصوبات مجلس شورای اسلامی، قوه قضائیه، شورای نگهبان و برخی دیگر از نهادهای برخاسته از انقلاب ایستادگی میکرد. بنیصدر در دفتر ریاست جمهوری خود طیفی از تحصیلکردگانی را گردهم آورد که اغلب وابسته به گروههای مخالف انقلاب بودند. البته امام چندین بار به او تذکر دادند ولی بنی صدر که درواقع مجری سیاستهای آمریکا بود به این سخنان گوش نمیداد، سرانجام امام گفتند: «خدا میداند که من مکرر به این آقا (بنی صدر) گفتم که آقا! اینها تو را تباه میکنند، این گرگهایی که دور تو جمع شدهاند و به هیچ چیز عقیده ندارند تو را از بین میبرند، گوش نکرد. هی قسم خورد که اینها فداکار هستند! اینها مردم هستند؛ یعنی آنهایی که دور و بر او هستند. خوب من میدانستم که این جور نیستند. یک دستهای که میروند توی وزارتخانه دزدی میکنند این را تأییدش میکنند.»
با رو شدن دست بنی صدر که در ایران مجری سیاستهای آمریکا بود مجلس رای به عدم کفایتش داد و امام خمینی نیز او را عزل کردند و سرانجام او با چهرهای زنانه از ایران گریخت و رهسپار فرانسه شد.
اما جریان دیگرنفاق بعد ازشکل گیری دوم خرداد شکل گرفت. جریانی که بعد از هشدارهای مکرر امام (ره) و ملت بیدارشده به انزوا کشیده شده بود با روی کار آمدن اصلاح طلبان جان تازهای گرفت که این نفاق به صورتهای گوناگونی نمایان شد.
۱. روشنفکری دینی: این جریان نوظهور درواقع ادامه دهنده نهضت آزادی بود که دارای ویژگیهای خاصی میباشد ازجمله اینکه اینان به لحاظ معرفتشناسی به شدت مروج افکار پوزیتویستی کارل پوپر بودند، به لحاظ سیاسی مخالف آرمان گرایی و انقلابیگری و همچنین مروج لیبرالیسم بودند و به طرح مباحثی مانند پلورالیسم دینی، نسبیت معرفت دینی وهمچنین به تئوریزه کردن دین میپرداختند. درهمین دوره هست که افرادی با تفسیرهای اشتباه از دین حتی ولایت فقیه را نیز زیر سئوال میبردند.
۲. جریان بعدی نفاق دراین دوره جریان منتظری بود. علی رغم توصیهای که حضرت امام در سالهای جنگ به آقای منتظری مبنی برعدم ورود درمسائل سیاسی کردند ولی ایشان با بیتوجهی به سخنان امام، برخلاف آن عمل کرد بخصوص بعد ازرحلت حضرت امام که همین یکی ازنشانههای عدم ولایت پذیری این فرد میباشد. منافقین ازسادگی آقای منتظری حداکثر استفاده را کردند و ایشان را گزینه مناسبی برای رسیدن به مقاصد شوم خودقرار دادند.
همچنین ملی مذهبیها هم ازآقای منتظری حمایت میکردند چون دیدگاههای جدید ایشان را ابزار مناسبی برای سست کردن مبانی استدلالی نظام دینی میدانستند. در همین زمینه مرحوم سید احمد خمینی رنجنامهای به آقای منتظری نوشتند که درقسمتی ازآن عنوان شده است که حضرت آیت الله! اگر از منافقین و لیبرالها و طیف مهدی هاشمی جدا نشوید، مطمئن باشید تمامی حزباللهیها در آخرت در مقابل پیامبر اکرم (ص) جلوی شما را خواهند
گرفت! به این ترتیب میبینیم که دشمنان از جریان آقای منتظری بیشترین بهره را بردند و به برجسته سازی شخصیت ایشان پرداختندکه این بیانگر آن است که درآن سالها خوراک تبلیغاتی خوبی برای دشمنان فراهم کرده بود. در همین زمینه رادیو دولتی انگلیس در تاریخ ۳/۱۰/۷۹درباره منتظری میگوید: «نقش مهم آقای منتظری، بسیج کردن نیروهای خفته وبیکار سنت گرایان برای فاصله گرفتن از حکومت دینی به نیت حفظ دین است.» درباره اشتباهات آقای منتظری همین بس که هر وقت دشمنان از کسی حمایت و تعریف میکند به این معناست که ما در جهت مقاصد دشمن حرکت میکنیم.
جلوه دیگر نفاق خودش را درانتخابات سال ۸۸ نشان داد که درآن چند عمل نفاق گونه از قبل تعیین شده در دستور کار قرار گرفت. اول، بحرانی نشان دادن کشور. دوم، تشکیک درسلامت انتخابات و دادن طرح ضرورت نظارت بین المللی برانتخابات ایران وکار سوم بستن اتهام دروغین تقلب به نظام که با بستر سازی قبلی ایجاد شده بود و بعد از انتخابات اسم رمز آشوب شد.
جریان نفاق در دوران آقای احمدینژاد هم توسط یکی از نزدیکان ایشان دنبال میشد که سعیش بر این بود تا با برخی موضوعات انحرافی و فرعی مانند مکتب ایرانی، زیرسئوال بردن مدیریت حضرت نوح... و همچنین برخی خرافات، رئیس جمهور را تحت تاثیر خود قرار دهد و باز بدعتهایی ایجاد کند تا به وظیفه نفاق گونهاش که همان تخریب باورها و اعتقادات مردم است جامه عمل بپوشاند.
جریان دیگر نفاق به گونه جدید و خزندهای پس از انتخابات ۹۲ ایجاد شد. این شکل نفاق با رویکردی به مراتب پیچیدهتر پا به عرصه میدان فرهنگ و دین گذاشت بدین ترتیب که دیگر آشکارا تفکرات ضددینی خود را مطرح نمیکند که این سبب میشود روحانیت دربرابر آنها موضع نگیرند. جریان نفاق امروز به جایگزینی اخلاق به جای دین میپردازد و با طرح برخی مسائل به ظاهر اخلاقی به دنبال کمرنگ کردن دین میباشند که در این رابطه لازم است دانشجویان مومن انقلابی و بخصوص روحانیت معظم نسبت به این موضوعات حساسیت خود را ابراز کنند.
بطور کلی شاخصهای نفاق در دوران معاصر را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد۱- تظاهر اعتقاد به قانون اساسی ولی تلاش برای تفکیک دین از سیاست۲- مخالفت با اصل ولایت فقیه و تلاش برای محدود ساختن حیطه اختیارات ولی فقیه۳- ترویج تساهل و تسامح و اباحیگری به جای تکیه بر اصول و ارزشهای نظام۴- ارتباط با محافل بیگانه و تشدید اختلافات در درون نظام ۵- القای ناامیدی درجامعه و...
از مسائل طرح شده اینگونه میتوان نتیجه گرفت که درهمه زمانها جریان نفاق دو راهبرد اصلی داشته است. اول، جدا کردن امت از رهبری و دوم تخریب باورها و اعتقادات مردم که نتیجه اینها ترویج فرهنگ لاابالیگری و لیبرالی میشود که در نهایت سبب میشود دشمن به مقاصد شوم خود برسد.
در انتها لازم است بیان کنم که این جریان ازصدر اسلام تا کنون ادامه داشته و البته خواهد داشت که در هرزمان متناسب با آن عمل کرده است، درزمان امام حسین وظیفه نفاق برگرداندن مدیریت دینی به حکومت جاهلی بود اما درزمان معاصر شکلی نوین و ظریف درجهت جنگ نرم دشمن به خود گرفته و بدنبال ایجاد اصلاحات آمریکایی در جهت رسیدن به مقاصد دشمنان اسلام و ایران قرارگرفته است.
به قلم مرتضی محمدپور مقدم دانشگاه فردوسی/علوم سیاسی۹۰
این یادداشت در پایگاه تحلیلهای دانشجویی (تحلیل پرس) نیز منتشر شده است.
انتشار یادداشت دانشجویان به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط "خبرگزاری دانشجو" نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.