به گزارش خبرنگار " خبرگزاری دانشجو" از ایلام، میرجلال الدین کزازی، چهره ماندگار ادبیات فارسی کشورمان در هزارمین سالگرد شاهنامه که امروز در دانشگاه علوم پزشکی ایلام برپا شد بیان کرد: اگر مردم ایلام، فرهیخته و فرهنگ دوست هستند جای شگفتی نیست، ایلام یکی از قدیمیترین سرزمینهای ایرانی و شوشیانای باستان است، ماسبذان خواستگاه و گهواره سرزمینی ایران محسوب میشود، این استان در تاریخ هم جایگاه ویژهای دارد زیرا کمبوجیه، پدر کورش بزرگ، شهریار هخامنشی چندی بر این سرزمین فرمان میبرد.
وی با تاکید بر این مطلب که در فرهنگ ایرانی، پزشکان کسانی بودند که بیشتر از سایر اقشار با ادب و فرهنگ پیوند داشتند افزود: یکی از گزندهایی که جامعه ایرانی امروز به آن گرفتار شده این است که پزشکان امروز کمتر به ادب گرایش دارند، میتوان گفت این پدیدهایست نوآیین و نوپیشینه که پیش از این در فرهنگ ایرانی دیده نشده است.
استاد بزرگ ادبیات فارسی، شاهنامه را چامه بلند ایرانی و سراینده روان آدمی به زبان شیوا و شکرریز عنوان کرد و ابراز داشت: حتی اگر هر ایرانی با فرهنگ و ادب فارسی خویش بیگانه باشد به ناچار با فردوسی و شاهنامه پیوندی تنگ، ساختاری و بنیادین دارد، بدون آن که خود بخواهد و بداند؛ زیرا همه ما ایرانیان روزگار نو، فرزندان فردوسی هستیم که در دامان شاهنامه پرورده شدهایم اگر فردوسی در یکی از باریکترین و دشوارترین زمان در تاریخ ایران سر برنمیآورد و شاهنامه را نمیسرود بیگمان ما و بسیاری از پارسیان خود را ایرانی نمیدانستیم و به زبان دل آویز فارسی سخن نمیگفتیم.
کزازی ادامه داد: خردمندان میگویند برترین و بیچند و چون ترین ستایش آن است که از زبان دشمن برمیآید؛ زیرا این ستایش از هرگونه آلایش، چرب زبانی و چاپلوسی مبرا است بر همین اساس، سرجستارنویس یا روزنامه نگار مصری در گفتگویی که با یکی از نمایندگان سیاسی ایران در مصر داشت سخن از آن برده است که ایرانیان و مصریان پیشینهای دیرینه در فرهنگ و تاریخ دارند ولی چرا ایرانیان فرهنگ و زبان خویش را پاس داشتهاند اما مصریها نه؟ به راستی که اگر شما ایرانیان زبان و فرهنگ خود را حفظ کردهاید از آن روست که فردوسی را دارید، ما مصریان چنین بختی بلندی نداشتهایم. همانا که این پاسخ، بسیار هوشمندانه است.
وی اذعان داشت: فرزانهای فرانسوی به نامه "رونه ره نون" در یکی از کتابهای پرنغز و ناب خود نوشته است که: برترین ویژگی روزگار ما لرزانی، لغزانی و ناپایداری است، این پدیدهای که در روزگار ما باب شده و هیچ پیشینهای در اندیشه آدمیان ندارد، مد یا پسند روز میباشد، و به معنای شیفتگی به دگرگونی خام و نسنجیدهگی تعبیر میشود، رندان هوشمند که در شهرهای بزرگ از جمله، نیویورک، پاریس، لندن، سائوپولو و میلان نشستهاند پسند مردم جهان را سامان میدهند، آوازه در میافتد که امسال فلان رنگ، رنگ سال است، هزاران تن، بیآنکه بیاندیشند و بدانند آن را در جامههایشان به کار میبندند، سالی دامنها کوتاه میشود و سال دیگر بلند، سالی کراوات پهن میشود و سال دیگر باریک. روزگار ما روزگار ناپایداری است.
این چهره ماندگار کشور گفت: پرسمان بزرگ ما ایرانیان این است: ماندن یا دگرگون شدن؟ به درستی که دگرگونی خواستگاه ماندن است اما دگرگونی درستی که پایههای ماندن را استحکام میبخشد، ما برای این که بمانیم ناچاریم دگرگون شویم اما دگرگونی آگاهانه و سودمند. ما ایرانیان مردمانی فرهیخته و یکی از بنیان گذاران شهرآیینی یا تمدن در جهان، دو راه بیش، فراپیش خویش نداریم؛ بمانیم یا به دنباله فرهنگ سازشگر ستیزهجو رسانهای برویم، چگونه بر فرهنگ خویش بمانیم؟ پاسخی چند ندارم و آن این است که در دامان شاهنامه زیست کنیم، تنها شاهکار ادبی و فرهنگی که فرهنگ ایرانی را، منش ایرانیان و همه چیستی آن را در خود نهفته میدارد شاهنامه است از همین روست که شاهنامه را میتوان منش ایرانی نامید.
کزازی چیستی و بنیاد نوین ایرانی را بر پایههای شاهنامه استوار دانست و افزود: پس شما حتی اگر به ادب فارسی چندان گرایان نباشید ناچارید با شاهنامه آشنا شوید چون شاهنامه، نامه ادب و فرهنگ ایرانیست. ای ایرانی، میخواهی ایرانی بمانی؟ چارهای جز این که با شاهنامه بمانی نداری، در شاهنامه و از شاهنامه باشید، کارکرد شاهنامه در روزگار ناپایدار ما بیش از هر روزگار دیگر است.