به گزارش خبرنگار اجتماعی «خبرگزاری دانشجو»، چند وقتي ميشود كه صفحه منتسب به بچه پولدارهاي تهران سر و صداي زيادي بپا كرده است و اگرچه با اعتراضات منفي مردم و زوم شدن خبرگزاري ها بر آن، اين صفحه داوطلبانه در اينستاگرام تعطيل شد اما بايد توجه داشت كه اين رويه رو نيمتوان پاياني بر ايجاد يك تفكر جديد طبقاتي در سطح جامعه و بخصوص قشر مذكور دانست، چرا كه تا تفكري منطقي اصلاح نشود هميشه خطر انتشار آن و آسيب رساندن به اقشار ديگر جامعه حس خواهد شد و نبودش ناشي از عدم ان نيست و بايد ان را به مثابه آتشي زير خاكستر فرض كرد كه هرآن با دميدن اندك بادي موافق، فرصت رشد و انتشار را بخود خواهد داد.
برداشت اول: بازديد كنندگان اين صفحه چه كساني هستند؟
نه تنها با خواندن پست هاي ايجاد شده در صفحه مذكور بلكه با خواندن نظرات وارد شده بر آنها نيز ميتوان تا حد زيادي نوع تفكر دو گروه موافق و مخالف اين تفكر را بررسي كرد. موافقان اغلب كساني هستند كه با طرفداري از سبك زندگي مدرن و اشرافي، انتشار زواياي روشن و نهان زندگي خصوصي خود را نه تنها امري منفي نميبينند بلكه آن را بخشي از ملزومات يك زندگي اشرافي بيان ميكنند.
حال اين كه اين گروه خود دو دسته اند. دسته اول كساني كه واقعا در اين نوع از زندگي، روزمرگي ميكنند و دسته ديگر كساني كه در زمره اين گروه نيستند ولي علاقه يسيازي به اين نوع سبك از زندگي دارند و حتي گاها در شبكه ها اجتماعي خود را فردي ميلياردر معرفي ميكنند.
مخالفان نيز همگي بر يك عقيده نيستند. عده اي به زندگي اشرافي اين افراد كاري ندارند و چيزي كه برايشان مهم است، ضرورت عدم انتشار عكس هاي اشراف مابانه در سطح جامعه است. جامعه اي كه بيش از 90 درصد آن در طبقات پايينتر زندگي ميكنند.
عده اي ديگر نه تنها انتشار عكس هاي خصوصي و عمومي با كيفيتي ميلياردي را امري مذموم ميدانند بلكه مستقيما و يا تلويحا سعي دارند تا به گروه بچه هاي پولدار بفمهمانند كه سرمايه آن ها از راه هاي غير حلال و غيرقانوني كسب شده است و اين كه اين افراد براحتي سرمايه هاي غير مشروع خود را با افتخار علني كرده اند را زنگ خطري در ترويج اين سبك از زندگي و تفكر ميدانند.
اين كه چه كسي درآمدش حلال است و چه كسي حرام چيزي نيست كه بتوان براحتي ان را بزبان آورد و اثبات آن گاها در مراجع ذيصلاح نيز امري سخت و پيچيده است. پس بدانيم كه انتشار فرهنگ تهمت زني به مراتب خطرناك تر از ترويج فرهنگ اشرافيگري است.
اما در انطرف هم انتشار عكس هايي از ماشين هايي ميلياردي و ساعت هاي ميليوني و خانه هاي چند ده ميلياردي، نه تنها در وهله اول زخم عميق اختلاف شديد طبقاتي را مرتبا در نظر قريب به 90 درصد افراد جامعه تازه و تازه تر ميكند بلكه فكر اينكه هركدام از اين اقلام، زندگي و جان چند نفر را ميتواند نجات دهد، سوزني ميشود كه مرتبا ذهن آدم را خراش ميدهد. صحبت اين نيست كه چرا اين افراد از سرمايه خود در راه هاي خير استفاده نميكنند بلكه تمام حرف در اين مثل معروف خلاصه ميشود كه " اگر كمك نميكني، نمك نپاش" .
دوستي در خلال نظرات موجود در اين صفحه، گفته بود:
" تقریبا یک ساعته محو عکسا،مطالب و کامنتای این پیج شدم .....
وقتی به آخر پیج رسیدم میدونید یاد چی افتادم؟ یاده دستای بابام.... نه بحث حسادت نه بحث گربه دستش به گوشت نمیرسه و..... باشه، خداش شاهده ضمختیِ دستای آقام و ترک کف پای مادرم و همین نون حلالی که آقام سر سفره میاره و همین جوِ گرم و صمیمی و دوست داشتی رو،این پاکی و بی شیله پیله بودن رو با هیچ کدوم از این ویلا ها و ساعت های میلیونی ماشینای میلیاردی و..... عوض نمیکنم.
ما اینجا یه پارک ساحلی داریم وقتی هوا خوبه با خانوادمون میریم کباب میزنیم. شب هم با خیال راحت میخوابیم. نمیریم دور دور جلو اونایی که ندارن کلاس بذاریم و پیج بسازيم و آخرش نفهمیم کی خوابمون برد.
شما که میگین این پولا حلالند، من نمیگم حرومند ولی فقط1%از همه این آدما پولاشون حلالند وگرنه الان همه ما باید میلیاردر بودیم.... ما با یه چیزای ساده خیلی از شما خوش تریم.
براي ما با خانوادهمون یه بستنی رو در كنارهم خوردن یعنی یه خاطره تا آخر عمر یعنی خوشی.... حتما نیاز نیست پولامونو به رخ هم بکشیم"
برداشت دوم: اظهار نظرهاي احساسي
اما چيزي كه در اين ميان بيش از پست هاي موجود، تاسف آدم را بر ميانگيزد، نوع تعامل و برخورد برخي از موافقان و مخالفان در بيان تفكراتشان است.
برخوردهايي كه در ابتدا با تيكه و كنايه و تهمت هاي تلويحي به يكديگر شروع ميشود و در صورت ادامه، متاسفانه دو طرف در جواب يكديگر چيزي كم نميگذارند و تا آبا و اجداد يكديگر نيز پيش ميروند.
برخوردهايي كه نه تنها در اين صفحه بلكه در تمامي صفحاتي كه موافق و مخالف وجود دارد، حتي در طرفداري از يك فوتباليست معروف، با شدت هاي كم و زياد بچشم ميخورد.
*برخي از قسمت ها كه حاوي كلمات ركيك بود، حذف شده است
موافق و مخالف در هر مسئله اي وجود دارد و موضوعي است كه از همان اول خلقت انسان وجود داشته است. پس قاعدتا امري جديد و يا عجيب و غريب نيست. اما اينكه در صفحات اجتماعي گاها موافقان و مخالفان آنقدر از يكديگر تنفر دارند و اين را ميتوان از نوع جواب هايي كه بهم ميدهند متوجه شد، جاي تعجب و بيش از آن جاي ترس دارد. بگو مگوهايي كه كه پس از چند تكرار ديگر رنگ و لعابي از بحث اصلي را ندارند و صرفا حامل پيام هاي توهين اميز به يكديگر هستند. به نحوي كه با خودت فكر ميكني كه اگر اين دونفر رودر روي همديگر قرارگيرند، به چه شيوهاي با يكديگر برخورد خواهند كرد.
جالب اينجاست كه در طول تاريخ هيچ كسي با توهين و درشت گويي نتوانسته است شخصي را به امري قانع كند، پس چرا برخي از دوستان وقتي كه جوابي را براي ادامه بحث پيدا نميكنند، زبان به ناسزا باز ميكنند كه نتيجه اين كار نه تنها قانع شدن فرد روبرو نيست بلكه زياد شدن تنفر وي از طرز تفكر گروه مقابل است.
برداشت سوم: نظرات منطقي كاربران
ارمين در زير عكسي از يك ويلاي مجلل و در جواب دوستي كه بي پولي را بهتر ميداند ميگويد:
دوست ديگري بود و نبود چنين صفحه اي را در وضع فعلي طبقه پايين دست جامعه بي تاثير ميداند و مي گويد:
مهدي هم علت تفاوت طبقاتي خود و بچه هاي ميلياردر را از خودشان سوال كرده است و معين، مسعود و امين اين گونه جواب او را دادهاند:
و در نهايت حديث، انتقاد هاي وارد شده را بي مورد دانسته و پولدار شدن را براي همه آرزو ميكند كه با جواب تند پيروز روبرو ميشود:
در نهایت زندگی جریان خود را با وجود تمام پستی ها و بلندی هایش ادامه میدهد و کیفیت زندگی ما و نوع تعاملمان بخصوص با عقاید مخالف، وزن آن را رقم خواهد زد.
یادمان باشد هیچوقت یکطرفه به قاضی نرویم و برای مسائلی که حتی چشمانمان آن را تائید میکند، حکم اعدام صادر نکنیم. یادمان باشد زندگی و آدم هایش پیچیده تر از آن هستند که بخواهیم با چند عکس آن ها را بی محاکمه، سوء ظنوار تخریب کنیم.
و از آن طرف...
یادمان بماند قلمی از وسایل زندگیمان، میتواند قدمی بزرگ در زندگی اشخاص دیگر باشد. یادمان بماند که " تن آدمی شریف است به جان آدمیت، نه همین لباس زیباست نشان آدمیت" .
بنظرم مابایدانقدربفهمیم که کارهای افرادجاهل روحداقل انجام ندهیم.یاعلیl
در عوض عاشق چوب آلاسکا و کاغذ رنگی و پوسته شکلات و اینام
میگم من مشکل دارم یا بقیه ؟!