آخرین اخبار:
کد خبر:۳۶۷۱۳۷
عطریانفر در گفتگو با "خبرگزاری دانشجو":

حوادث پس از انتخابات ۸۸ محکوم به شکست و غیر قابل دفاع است/ کارگزاران مبتکر نخستین اندیشه‌ اصلاح‌طلبی بودند

عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی گفت: مطمئنا حوادثی که پس از انتخابات 88 منجر به خشونت و آشوب و فوران کینه و نفرت در خانواده فرزندان انقلاب شد، محکوم به شکست بوده و غیر قابل دفاع است و با تعریف و مضمون اصلاح‌طلبی بلاشک همسویی ندارد.

محمد عطریانفر از جمله افرادی است که سپهر سیاسی ایران را با عینک مهندسی می‌نگرد و مسائل را بسیار دسته بندی شده تحلیل کند. این مسئله موجب شد برای مصاحبه سراغ او رفته و نظرش را در خصوص جایگاه جدید خاتمی در جریان اصلاحات و نسبت اصلاحات و کارگزاران جدید جویا شویم. در ادامه مصاحبه‌ی خبرنگار خبرگزاری دانشجو با او را ملاحظه می‌کنید: 

 

اخیراً بحثی مطرح شده که آقای خاتمی پس از وقایع سال 88 اقداماتی را انجام داده که جایگاه او را در جریان اصلاحات از صرفاً یک رئیس جمهور به جایگاه رهبری این جریان ارتقا داده است، اما شما در میان بحث‌هایتان با جناب آقای اصغر زاده در نشریه صدا اشاره می‌کنید که «اساساً در جریان اصلاح‌طلبی رهبر اصلاحات نداریم. ما رهبر انقلاب داریم، ولی رهبر اصلاحات نداریم، رهبر اصلاحات معنا ندارد، ما پرچم‌دار اصلاحات داریم. اساساً رهبر اصلاحات خود مردم و جامعه است». لطفا در خصوص این مسئله توضیح بفرمایید.

 

درک مفاهیم واژگان در حوزه "نظریه پردازی" سیاسی الزاماً واجد بار معنایی یکسان در مقایسه با دریافت مفاهیم حاصل از پردازش واژه ها در ساحت "عرف" سیاست مداران نیست چه بسا مراد گوینده ای از کاربرد الفاظ در وادی گفت و شنود متعارف معنایی را به ذهن مخاطب متبادر سازد که دیگری همان واژه ها را برای انتقال مفهومی متفاوت به کار بندد.

 

تفاوت گفتگوی بنده و آقای اصغرزاده در آن مناظره، ناظر بر این تفاوت هاست. سخن دوست من بیشتر معطوف به گفتارها در عرف سیاسی جامعه بود در حالی که عرض بنده ناظر به مرزبندی مبانی نظری شئون "رهبری" و مفهوم "پرچمداری" در عرصه فعالیت های اجتماعی بوده است.

 

نظریه پردازان اندیشه سیاسی بر این باورند که مشروعیت تصمیمات و اقدامات انقلابیون منوط به رای و نظر "رهبری" آن است. هر آنچه که "رهبران" اراده می کنند همان "اراده" نزد پیروان انقلاب مشروع و مقبول است کما اینکه در انقلاب ایران نیز قبل از آنکه قانون اساسی جدید بخواهد مبدا تصمیمات آتی مسئولان نظام قرار گیرد امام راحل واجد اراده ای نافذ و مشروع بودند و هر آنچه که از او تشخیص می داد هم مقبول نظر ملت بود و هم مشروع برای نخبگان و هم واجد بار حقوقی برای مجریان در حالی که "پرچمداری" خود تابع قوانین کار جمعی است که از پیش وضع شده و پرچمدار مشروعیتش را از "توافق اداره جمعی" دریافت می کند.

 

این توافق همگانی است که به پرچمدار نظام مقام و موقعیت می‌بخشد و اراده او را در چارچوب های از پیش تعریف شده نافذ می‌گرداند. از این منظر اراده معطوف به عمل پرچمداران خارج از مشیت و اراده همفکران فاقد اثر است.

 

به عبارتی اعتبار و عهده دارای منصب پرچمداری جنبه قراردادی دارد و قابل تغییر است در حالی که اقتدار، اختیار و البته مشروعیت رهبران انقلاب جنبه ذاتی داشته و موقعیتی است که آنها در خلال سختی ها و مقاومت ها و مبارزه ها و در فراز و نشیب ها کسب کردند و دیگری را یارای تحمل آن در آن ابعاد نبوده است و به اختصار اینکه آن جایگاه منحصر و متعیین در آن شخص بوده است.

 

"رهبری" علت تامه تحقق انقلاب هاست در حالی که پرچمداری خود از عوامل معدّه در پشبرد اصلاحات به حساب می آید فی الواقع انقلاب محصول اراده و مطالبه رهبری است.

 

پیامد توضیحات فوق، معتقدم اصلاحات چون روندی تدریجی و آرام دارد و تابع رویکرد قوانین و قاعده هاست همگان در تحقق آن سهیم اند و کسانی بیش و کم علی قدر مراتبهم واجد نقش و اثرند. طلایه دار حرکت اصلاحات پرچمداری است که سخنگوئی اراده ی جمع همفکران را عهده دار می‌شود، اندیشمند بزرگوار ما آقای سید محمد خاتمی در اوج تحول خواهی و مطالبات نوین ملت از حاکمان، نقش محوری پیشبرد منویات آن ها را عهده دار شدند.

 

عزیز ارجمند آقای خاتمی خود برانگیخته و فرزند تحول خواهی و اصلاح طلبی است. اصلاحات تابع اراده حضرت ایشان نبود، اصلاحات در سیمای اندیشه و عمل سیاسی ایشان به کمال " نمود". او "نماد" اصلاحات بود و اصلاحات "بود" و "بنیاد" خاتمی.

 

شما در بخشی از مطلبتان در نشریه صدا به رفتار امام در جلوگیری از تندروی‌ها اشاره کردید و فرمودید امام با جلوگیری از رفتارهای رادیکال افراد را به رفتارهای اصلاحی سوق می‌داد؛ آیا آقای خاتمی در سال 88 این رفتار را داشت یا اینکه با رفتن به دیدار خانواده زندانی‌های سیاسی فضای تند شکل گرفته را تقویت می‌کرد؟ چطور می‌شود به ایشان با عملکردی که در آن برهه داشته است لقب رهبر اصلاحات را داد؟

 

زندگی سیاسی امام راحل (س) دارای مراحل تکوینی و تکاملی بوده است. در اجابت سوال شما حداقل 2 مرحله آن را باید به تفکیک معنا کرد. امام از مرحله آغاز نهضت تا پیروزی و در ادامه آن تا استقرار ساختارهای قدرت نظام، رهبر انقلاب است و همگان تابع اراده او، مشق انقلاب می‌کنند و همه ی چشم ها به سر انگشت تدابیر او دوخته شده است. اما مرحله دوم زمانی آغاز می‌شود که میثاق مردم با انقلاب و رهبری آن در منظومه پایدار قانون اساسی {منشور ملی} تجلی می‌یابد و همگان موظف به رعایت تراز قانون در تدابیر و اقدامات خویش می‌شوند.

 

امام ضمن آنکه واجد کاریزمای انقلابی پیشین است، خود و پیروان خویش را موظف و مقید به تمکین از قواعد و قوانین می‌سازد. از این مرحله به بعد رهبر انقلاب اراده خویش را از طریق قانون جاری می‌سازد و در کسوت هادی امت، جامعه را بسوی حرک تدریجی اصلاح ساختارهای  قدیم در چارچوب قوانین مدیریت و راهبری می‌نماید. در این جایگاه امام خود اولین عامل به قوانین و الزامات حقوقی می‌شود و تا زمانی که "نظم نوبنیاد" از مسیر اصلی آن منحرف نشود، از ظرفیت‌های فراقانونی خود در عرض قوانین استفاده نمی‌نماید.

 

در پاسخ به اینکه " آیا رفتار سیاسی جناب آقای خاتمی در سال 88 منطبق بر سیاق و روند اصلاحات بود" بنده باوری جز این ندارم. و در میان اصلاح‌طلبان کسی را ملزم تر از ایشان به مبانی تنفکر اصلاح‌طلبی نمی‌شناسم. اگر حرف دیدار ایشان از چند خانواده زندانی سیاسی را حمل بر تندروی می‌نماید مطمئنا انصاف را مراعات نکرده اید چرا که اقدام اخلاقی، انسانی و ادای تکلیف شرعی ایشان را در حق خانواده های ستم دیده نباید بر تندروی حمل کرد.

 

چهره های شاخصی که قبل از 25 خرداد 88 در جریان سوء تفاهمی در بند شدند و اینجانب خود احدی از آنان بودم مسلما هیچیک نه قصد براندازی داشتند و نه قایل به انقلاب نرم علیه نظام بودند و نه هرگز در جریانات خشونت بار نقش و دخالتی داشتند بلکه خود از پیشتازان و دلبستگان و مدافعان نظام جمهوری اسلامی بودند و نظام را به همه ارکان ولائی و قانونی و موازین و اعتبار معنوی و حقوقی اش چه در عصر ولایت حضرت امام و چه در دوره ی زعامت رهبر انقلاب، خاضع و تابع و همراه بوده اند.

 

حال به فرض اینکه احدی هم در آن جریان دچار قصور یا تقصیر بوده باشد چه بار گناهی بر خانواده‌های آنهاست که دلجویی آقای خاتمی از آن‌ها و دعوت به صبر و آرامش آسیب دیدگان، مایه تندروی و خروج از روند اصلاحی بحساب آید.

 

شما در همان بحث نشریه صدا در توضیح تعریف اصلاح‌طلبی می‌فرمایید: «شاید تعاریف مختلفی درباره اصلاح‌طلبی وجود داشته باشد، ولی چیزی که اتفاق آرا روی آن است این که اصلاح‌طلب عبارت است از یک نوع تغییر که این تغییر علی القاعده نمی‌تواند خیلی تند و انقلابی و خشن باشد بلکه باید تدریجی، قانونمند و با پذیرش عرف و مطالبات جامعه باشد». آیا وقایع سال 88 با این تعریفی که شما ارائه کردید قابل جمع است؟ با تعریفی که شما ارائه کردید آیا عملکرد جریان اصلاحات در سال 88 عملکرد درست و در چارچوب تعریف خودش بوده یا از آن خارج شده؟

 

مطمئنا حوادثی که پس از انتخابات 88 منجر به خشونت و آشوب و فوران کینه و نفرت در خانواده فرزندان انقلاب شد، محکوم به شکست بوده و غیر قابل دفاع است و با تعریف و مضمون اصلاح‌طلبی بلاشک همسویی ندارد.

 

بنده در آن دوران حداقل 6 ماه از کسب هرگونه اطلاع از تصمیمات، عملکردها و وقایع محروم بودم اما مطمئن ام چهره های شاخص و موثر جریان اصلاح‌طلب هیچیک از اقدامات ساختار شکنانه و خشونت آمیز را نه تنها تایید نکرده و نمی‌کنند که در نفطه مقابل آنند. درباره بستر نظریه اصلاحات هر گونه نقد و مخالفت در پرهیز کامل از خشونت قابل استماع است و صرفاً از مسیر قانونی و مقتضای شرایط و موازین می‌تواند به رسمیت شناخته شود و احیاناً منشاء اثر واقع گردد و جز این معنایی بر اصلاح‌طلبی بار نمی‌شود. پرچمداران اصلاحات نه تنها رفتارهای خشن و بی منطق را لباس اصلاحات نمی‌پوشانند که خود در خط مقدم مقاومت با هر گونه خشونت طلبی و آشوب مخالفت می‌نماید.

 

در خصوص نسبت جریان کارگزاران و اصلاحات این روزها بحث‌های زیاده شده است. مخصوصاً پس از انتخابات ریاست جمهوری اخیر که نوعی ائتلاف میان این دو جریان شکل گرفت. حال در خصوص نسبت این دو جریان توضیح بفرمایید. اخیراً مطرح شده که کارگزاران زیرمجموعه اصلاحات تعریف می‌شود، آیا این را قبول دارید؟

 

اصلاحات "نظریه" است، "ساختار" نیست. "مفهوم" است، "حزب" نیست، "رویکرد" است. "گروه" نیست، "منظومه فکری و اندیشه سیاسی" غالب در جمهوری اسلامی است. گروه‌ها و احزاب متمایل به روند اصلاحات، ‌در بستر فعالیت‌های خود و نه فقط در شعار واجد مسمای اصلاح‌طلبی می‌شوند.

 

ساختار تشکیلاتی کارگزاران که به  بهرحال‌ "حزب" بر آن بار شده است، خود از پیشقراولان و مبتکران نخستین اندیشه‌ی اصلاح‌طلبی در ساختار سیاسی کشور بوده است. و از این حیث بر بسیاری از گروه‌های اصلاح‌طلب "فضل تقدم" دارد. بناء علیهذا سوال شما از بنیاد ناموجه و صدر و ذیل آن ناساز است. کسی با اندیشه خویش ائتلاف نمی‌کند هر کس با اندیشه اش تعریف می‌شود.

 

هر جریانی ملتزم به ترویج مبانی فکری و اندیشه سیاسی خویش است. اینکه در سوال "اصلاحات" را حزب تصور کرده‌اید تلقی‌تان خطاست. کارگزاران ظرف 20 سال حضور آرام در اندیشه و عمل سیاسی خود، در حد بضاعت و طاقت توانسته‌اند فکر اصلاحی را در جامعه ترویج نمایند و لباس عمل بپوشانند و در مسیر حکمرانی، شفافیت‌ها و موفقیت‌هایی را به نفع مردم و نظام رقم زنند. امیدوارم در آینده نیز این نقش و تکلیف را به بهترین روش در مسیر عزت نظام و منافع مشروع و قانونی مردم به کار برند و واجد کارآمدی و تاثر باشند.

 

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
نظرات شما
......
Iran (Islamic Republic of)
۲۹ بهمن ۱۳۹۳ - ۲۳:۳۵
آخي اصلاح طلب ها نبودن عمه من بود آشوب ميكرد ي غلطي كرديد عين مرد‍‍‍‍ بگيد ما بوديم.
1
0
پربازدیدترین آخرین اخبار