گروه فرهنگی "خبرگزاری دانشجو"؛ علی مرادخانی- مناسبات میان آدم های معروف و هوادارانشان در ایران در سال های اخیر وارد فاز جدیدی شده است. آدم هایی که زمانی باید با کلاه و عینک آفتابی راه می رفتند تا هوادارانشان در جامعه روی سرشان نریزند، بعد به فیس بوک پناه آوردند و آنجا با هوادارانشان گپ زدند. اما یک سال اخیر با افزایش مخاطبین اینستاگرام، خیلی از معروف ها هم به این شبکه اجتماعی کوچ کردند تا هم از خطرات و معایب فیس بوک راحت شوند و هم فضای خصوصی محدود تری را به نسبت سایر شبکه های اجتماعی تجربه کنند. و همه این ها یعنی هنرمند ها مستقیما با هواداران شان در ارتباط بودند. حالا تفاوتی نداشت که آن هوادار از استکهلم سوئد برایشان کامنت بگذارند یا فلان شهرستان مرزی همین مملکت. تفاوتی هم نمی کرد که آن کامنت از طرف یک نانوا آمده باشد یا یک پزشک متخصص. جوان یا پیر. دختر یا پسر. این ها یعنی رو به رو شدن با مقطعی واقعی از مخاطبان. و ارتباط مستقیم و بدون پرده با مردم. حالا مردم هستند که بدون واهمه و تعارف نظرشان را درباره آدم محبوب شان می گویند. اگر از فلان سریال او خوششان نیاید راحت و صریح از او انتقاد می کنند و شاید بعضی ها حتی کمی از مدار هم خارج شوند. یا اگر او را دوست داشته باشند کلی قربان صدقه او می روند. اگر ورزشکار باشد و در مسابقات جهانی خوش بدرخشد دنبال کنندگانش تصاعدی بالا مسی روند و اگر امید قهرمانی باشد و حتی نایب قهرمان شود مردم کلی به او انتقاد می کنند. و هر چه که می شود، و هر چه که از سوی مردم به این صفحات گسیل می شود یک خصوصیت بارز دارد: صراحت.
اساساً نحوه تعامل با شخصیت های معروف در جامعه محل بحث و مداقه جدی است و شاخصه های مختلفی بر آن سایه می افکند و بحث تفصیلی خود را می طلبد ولی مقصود نگارنده از این نوشتار، واکاوی آناتومی حاضر در این جوامع مجازی و بعضا حقیقی است. آیا نسبت شاخصه های فرهنگی و خصوصیات اجتماعی مردمی که از طرق مختلف با این آدم ها در ارتباطند با عامه مردم تناسب دارد؟ مثال می زنم. بهاره رهنما در اقدامی قابل تحسین به ساخت قدسی حضرت سیدالشهدا علیه السلام عرض ادب می کند اما بلافاصله پس از آن با آماج کامنت های توهین آمیز روبرو می شود که ریاکاری! می خواهی سوء استفاده کنی! معلوم است برایت منفعتی دارد این کار! وقس علی هذا...
و هر کس که توی این صفحات نگاه کند می گوید که چقدر مردم از این کار مشمئز شده اند و رهنما چه بد کاری کرده است!
هر جای دیگری هم که پیگیر باشیم به همین نتیجه می رسیم. چه سایر شبکه های اجتماعی. چه فرضا پشت صحنه جشن های مردمی و...
و همین نظرات است که ترس می اندازد توی دل بقیه که نگاه کن "مردم" چه طور با او برخورد کردند و به او تاختند. و همین طور می ترسند از اقداماتی که با این تفسیر، ضد مردمی به حساب می آیند. و شاید از ترس شهرت و محبوبیت شان هیچ گاه اقدامات این چنینی نمی کنند. و همه این ها یعنی این که الان چشم باز کرده ایم و می بینیم اقدامات ارزشی در میان آدم های معروف این مملکت، "تابو" به حساب می آید و کسی جرأت شکستن آن را ندارد. همین ها فلان بازیگر چند قلم اقدام ارزشی و قابل تحسین انجام دهد همین قشر خاص او را با شنیع ترین عبارات مورد حمله قرار می دهند و حتی به توهین وحتی تر به حمله فیزیکی روی می آورند. اگر فلان خواننده برای حضرت حجت صلوات الله علیه آهنگی بخواند به ریاکاری و ادا و اطوار متهم می شود. و اگر رهنما اقدامی این چنین انجام می دهد به سرعت تخریب می شود. همین یعنی اگر فلان ورزشکار معروف مملکت در محفلی، از مردم مظلوم فلسطین حمایت می کند-لابد از ترس همان قشر- به هیچکس اجازه رسانه ای کردن آن را نمی دهد. و...
نقطه عطف ماجرا اما جای دیگریست. قرائت قشر محبوب جامعه از معنای "مردم". بدین معنا که آن بخشی از مردم را که هنرمندان و ورزشکاران و بعضا حتی سیاستمداران ممکلت آن را "مردم" می دانند نه تنها برشی از متن واقعی مردم نیستند بلکه قشری خاص، محدود و حتی متفاوت هستند از عامه مردم. با علایقی متفاوت، فرهنگی متفاوت، سبک زندگی متفاوت و یک جورهایی ماهیت متفاوت. کسانی که نسبت جمعیتی شان با جمعیت قریب به هشتاد میلیونی کشور، قطره در برابر دریاست. اما با تخصصی که در "نمایش دادن" دارند خود را نماینده تمام مردم جلوه می دهند و به دنبال ان هستند که به اندازه تمام ما مردم، تاثیرگزاری اجتماعی داشته باشند. به وقایع اجتماعی که در ماه های اخیر پیش آمده است نگاه کنید. ایجاد صفحات بچه پولدارهای تهران و تبریز و امثالهم با رویکرد نمایش سبک زندگی مرفهانه و فوق تجملاتی جوانان. حمله های متنوع به چرخنده به خاطر اقدامات ارزشی. فحاشی و ناسزا به ابراهیم حاتمی کیا به خاطر مواضع صریح و انقلابی. تلاش های مذبوحانه برای منصرف کردن بازیگران از بازی در فیلمی که مربوط به موضوع هسته ای است. حمله به صفحه بهاره رهنما و تخریب و هجمه علیه او و...
این ها یعنی همان قشر حداقلی به کمک ذائقه سازی رسانه های بیگانه، خود را دارند جای تمام مردم جا می زنند. این ها یعنی قطره دارد به اندازه دریای ملت و حتی بعضا بیش از عامه مردم تاثیر گزاری می کنند. این ها یعنی عدم تشخیص آدم های محبوب جامعه از معنای واژه "مردم" و تاثیرپذیری از آن قشر خاصی که هیچ تناسبی با مردم عادی ندارند. این ها یعنی فرضا هیچ گاه به مقوله بدحجابی و بی عفتی که بعضا در میان هنرمندان دیده می شود، هیچ اِن قلتی وارد نمی شود اما بلافاصله پس از یک حرکت عادی با رنگ و بوی ارزش ها، بسیاری در برابر او می ایستند. شکی نیست که مردم عادی ممکلت نه تنها از اقدامات این چنینی ناراحت نمی شوند بلکه خوشحال هم می شوند ولی چون سر و صدا نمی کنند و مقیم شبکه های اجتماعی نیستند و اهل کارناوال راه انداختن نیستند، بعضی ها از سلیقه آنها - که سلیقه ملت است- غافل شده اند. اما به جهت جدا شدن اهالی شهرت از متن مردم، تعریف انها از توده عوض شده و چه بسا تحلیل درستی از واکنش های مردمی نخواهند کرد. و همه این ها یعنی آن که بعضی از حضرات به ظاهر مردمی از جامعه جدا شده اند اما خیال می کنند مردمی اند. و شاید همین ها باشد که موجب شده حالا چشم وا کنیم و ببینیم بخش اعظمی از هنر، از "جامعه" دور شده و منحصر به ونک به بالای تهران شده. باید گفت مردمِ هنرمندان با مردم واقعی فرق می کنند...
هم به این عزیز هنرمند وهم به سایر عزیزانی که بدلیل ابراز عقیده خود مورد تمسخر توهین و یا هر گونه برخورد ناشایست افرادی قرار می گردند می خواستم عرض کنم که اولا خواهشآ حساب این افراد رو از ملت شریف ایران جدا بدانند و بدانند که اینگونه نظرات به هیچ عنوان نظر کل ملت ایران نیست و ثانیآ مشخص است که کسی یا کسانی که تاب تحمل عقیده دیگران را ندارند به هیچ عنوان ارزش آن را ندارند که اصلآ به آنها فکر کرد