به گزارش گروه دانشگاههای کشور-علیرضا وریج کاظمی ؛ «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» آنچه که دلها را به هم پیوند میدهد، عقیده و ایمان است (این گفتهی شهید مطهری است).
خداوند شهید مطهریها را برای ما نگه دارد، طبق گفتهی شهید نتیجه میگیریم عقیده و ایمان دو گوهری بود که رمز پیروزی امام و امت شد. همان دو گوهری که ولی امر مسلمین جهان و ملت بزرگ ایران اسلامی فی الحال زیر سایه قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) و عنایات امام زمان(عج) همه و همه درپرتو ذات اقدس الهی در برابر تمامی ظالمان عالم ایستاده است و نگذاشته که حتی لحظهای فکر پایین ماندن عَلَم اسلام به ذهن متوهم دشمنان دین حق خطور کند.دشمن از اواخر جنگ استراتژی اش را عوض کرد و تمام نیروی خود را متمرکز به این دو عنصر کمیاب کرد.
دشمن سعی دارد که با حذف این دو عنصر و به تبع آن قرآن و اهل بیت (ع)، همدلی، ولایت و شهادت، امام عصر(عج) و ارتباط منشا همه چیز با خداوند باری تعالی را از این ملت گرفته و به خیال خام خود ایران اسلامی طبق آیات قرآن همان قوم سرنوشت سازنباشد، از نسل سلمان به گفتهی پیغمبر نباشد.
به همین خاطر است که جنگ تمام نشده، اما متاسفم بخاطر عدهای که خودشان را استاد دانشگاه میدانند و میگوییند یک جنگی بود تمام شد!
اما: «ما رهسپاریم با ولایت تا شهادت»، تنها نگرانی ما افرادی هستند که سرنوشت شاه خائن بخاطر چشم امید به بی تدبیریهای آمریکا داشت را از یاد برده اند و جلوتر از ولایت حرکت کردهاند و در جنگ نرم فرسنگها وچه بسا سالها از ولی فقیه زمان عقب هستند. ما نگران خود آنها هستیم!
برای مثال آن شخصی که دم از کار فرهنگی میزند و میگوید «من به دنبال زنده کردن رپ فارسی هستم» این یک نمونه کوچک از یک تفکر بود! ما چه میگوییم و او در پی چیست! «والله مع الصابرین»
نکته جالب از لحاظ عددی، پس از 26 دي درست 26 روز تاريخي بر ملت ايران گذشت تا در 22 بهمن ماه 1357 انقلاب شكوهمند اسلامي كه ثمره خون پاك شهداي انقلاب بود به پيروزي رسد.
26دي روز تاريخي براي ملت ايران بود،از آنجا كه امام همواره بازگشت به ايران را منوط به خروج شاه از كشور اعلام كرده بود، فرار شاه براي ملت ايران يك گام روبه جلو بشمار ميرفت.
خروج و بهعبارت ديگر، فرار محمدرضا شاه در 26 ديماه 1357، دومين فرار او از ايران بود؛ چرا که در فرار اول، شاه با کودتاي 28 مرداد 1332، به سلطنت بازگشت اما درفرار دوم اين اتفاق رخ نداد و شاه از حمايت کشورها و دولتهاي حامي خود (که همگی از دیکتاتورهای زمان هستند و آمربکا حامی آنها) محروم ماند.
در سال 57 ديگر نه جامعه پذيراي سلطنت بود و نه شاه توان رويارويي با موج خروشان انقلابيوني را داشت که به رهبري حضرت امام خميني (ره) خواستار برپايي نظام سياسي نويني بر مبناي احکام و قوانين اسلامي بودند.
پس از فرار شاه، ملت با آمدن به خيابانها و اظهار شادماني و پخش گل و شيريني، اين پيروزي بزرگ را جشن گرفتند و اين زماني بود که رژيم پهلوي پس از 50 سال حکومت استبدادي، روزهاي پاياني عمر خود را سپري ميکرد؛ چنانکه در کمتر از يک ماه پس از فرار شاه، طومار عمر 2500 ساله شاهنشاهي ايران در هم پيچيده شد.(مرکز اسناد انقلاب اسلامی)
درست است که سلسله حوادث و رخدادهایی آن هم به اذن خداوند با یاری امام زمان(عج) و یک سابقهی طولانی از ولایت فقیه بود که منجر به انقلاب چون نور جمهوری اسلامی ایران شد اما آن نیروی محرکهای که در آن برهه با دست خالی تنها با اتکا به الله باری تعالی و به رهبری امام خمینی(ره) انقلابی شکل داد که در ادامه ولایت مطلقه فقیه تشکیل شد، درآن 26 روز عقیده و ایمان بود که بیش ازپیش در طول تاریخ باهم یکی و متحد شده بود.
چند سخن از آوارگی شاه که در صحبتهایش پیداست:
محمد رضا پهلوی: ای کاش بعداز کودتای 28 مرداد به ایران بازنگشته بودم و در آمریکا به بازرگانی میپرداختم.
شاه بنا به تجربه فرار پیشین خود در مرداد 1332که خود را بی پول یافته بود با حرص و ولع سیری ناپذیری سعی در جمع آوری ثروت کرده بود و توانست ثروت زیادی را هنگام خروج از ایران از کشور خارج کند. این ثروت بنا به اظهارات برخی مقامات رسمی تا 56 میلیارد دلار گزارش شده است.
پاسخ شاه به ثریا اسفندیاری همسر دوم خود در مورد حرص به جمع آوری ثروت نیز بسیار جالب است:
من نمیخواهم پس از رفتن از ایران مانند ملک فاروق (شاه سابق مصر) در لاس وگاس مدیر قمار خانه و یا مانند کارول پادشاه سابق رومانی در آمریکا دلال اتومبیل شوم.( منبع : rasekhoon.net)
پاسخ به یک سوال از سوی موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران:
آيا ميتوان گفت آمريکا و غرب به دليل آنکه تاريخ مصرف شاه گذشته بود و به عنوان يک مهره در ايران و خاورميانه برايشان کارآيي نداشت از وي حمايت نکردند؟ خير،
آمريکا و غرب، همچنان که در پاسخ پرسش قبلي هم عرض کردم، هيچگاه حمايت خود را از رژيم پهلوي و شخص محمدرضا شاه پهلوي دريغ نکردند و حتي، تا مدتها بعد از سقوط نهايي شاه و پيروزي انقلاب اسلامي هم به توطئههاي خود عليه انقلاب ملت ايران ادامه دادند؛ شاه تا پايان دوران سلطنت همواره از با ارزشترين و کارآمدترين متحدان و همپيمانان آمريکا و غرب در منطقه باقي بود و در تأمين منافع و خواستههاي سياسي، نظامي، اقتصادي، اطلاعاتي و امنيتي آنها در ايران و منطقه خاورميانه نقش برجسته و کمنظيري ايفا ميکرد و بنابراين، غرب و آمريکا، که آشکارا درک ميکردند سقوط اين متحد بدون بديل و پرارزش آنها، براي منافع و علايق فراوان آنها در ايران و منطقه مصيبتبار خواهد شد، از هيچ کوشش خلاف قاعده و مداخلهجويانهاي براي پيشگيري از پيروزي انقلاب اسلامي ايران فروگذار نکردند.
بدينترتيب، شاه تا پايان دوران سلطنت هيچگاه تاريخ مصرفش را براي آمريکا و غرب از دست نداد و بهتبع آن حمايت اين کشورها از اين متحد وفادارشان بدون وقفه به گونهاي فزاينده ادامه يافت.
حال دیکتاتورهای منطقه اگر سرنوشت همچون محمدرضا نداشته باشند، قطعا سرنوشت شومتری خواهند داشت مخصوصا دیکتاتور بحرین برای زندانی کردن رهبری دینی در بحرین که با آزاد نکردن ایشان سلسله اشتباهاتی که منجر به سقوط سریعتر حکومت ظالمانه و دیکتاتوری خود تحت حمایت آمریکا ورژیم اشغالگر قدس خواهد شد.
آمریکا همچون اشتباهاتی که درزمان انقلاب ایران مرتکب شد به حول وقوه الهی به دست خود طومار این دیکتاتورها را ناخواسته در هم خواهد پیچید.
حرف اول وآخر «عاقبت شوم و وضعیت آن روزهای شاه خائن بخاطر خودفروشی و به تبع آن وطنفروشی است که پیشرفت و حل تمامی مشکلات کشور را در گرو ارتباط با آمریکای جنایتکار و خونخوار ملت شریف و بزرگ ایران اسلامی میدانست وچشم یه چراغ سبزهای غرب برای چپاول این دیار کهن خداشناس داشته و دلگرم به دستهای آهنبن سرد و مردهی اسکلتِ روزبه روز به زوال نزدیک شده زباله دان تاریخ جهان بود. سرنوشتی که مایهی عبرت افرادی است همان افکار پوسیده شاه ملعون را در سر داشته و دشمنان را محرم و محرمان را نامحرم پنداشته و به عاقبت خیانت خود نمیاندیشند»
انتشار یادداشت دانشجویان به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط "خبرگزاری دانشجو" نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالان دانشجویی است.