گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»، به نقل از نشریه صبح قریب، دانشگاه اراک: دانشگاه مرده است. چرا که دانشجویان آن اسیر روزمرهگی، و مدام در مثلث لعنتی سلف، دانشکده و خوابگاه در رفت و آمد هستند. کمتر کسی از دانشجویان، از این روزمرهگی و تکرار، احساس خسران میکند و به صرف اینکه در طول یک ترم بتواند هفده یا هجده واحد درس را پاس کنند، از خودشان راضی هستند. یعنی هر کدام از ما وقتی به دور و بر خود نگاه میکنیم، انبوهی از آدمهایی را میبینیم که مانند خود ما هستند و ما هم طبق ضرب المثل مسخرهی "خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو" ، همرنگ جامعه و همورودیهای خودمان میشویم. و به خود جرئت متفاوت بودن را نمیدهیم. بدتر از آن اینکه حتی اگر هم بخواهیم متفاوت باشیم و اسیر روزمرهگی خوابگاه و دانشگاه نشویم؛ دقیقا نمیدانیم که چه باید بکنیم! چرا که راهی را پیش روی خود نمیبینیم تا بخواهیم آن را انتخاب کنیم. زمانی تشکلها بستر خوبی برای فرار از روزمرهگی بودند؛ اما الان...دانشگاه، مرده است. چرا که صدای تشکلها هم روز به روز ضعیفتر میشود. روزمرهگی حاکم بر دانشجویان و فضای کلی دانشگاهها، تشکلها را هم در بر گرفته است. سیاست زده بودن آنها، هم ناشی از همین روزمرگی آنها است. و البته این امر اختصاصی به دانشگاه ما ندارد.
دیگر خبری از تشکلهای دهه هفتاد و هشتاد هم نیست. گویا وسعت بیابان، روز به روز دارد بزرگتر میشود و از همین الان میتوان مرگ تشکلها را در آیندهای نه چندان دور پیشبینی کرد. هرچند که اگر حیات یک تشکل را به تاثیرگذاری آن بر دانشگاه و بر جامعه بدانیم، باید گفت که آنها چند سال است که مردهاند. چرا که نه آنها حرف جدیدی بر جامعه و مخاطبان خود دارند و نه مخاطبان و عامه دانشجویان، حوصله شنیدن حرفهای آنان را دارند. پس این حیات نباتی تشکلها را نمیتوان دلیلی بر زنده بودن آنها دانست. دانشگاه مرده است چرا که دیگر در سلف هر چه که جلویت بگذارند را با آغوش باز میپذیری و میل میکنی و از تکریم مقامت (یعنی دانشجو) ، لذتی بس فراوان میبری. حیاتی در این دانشگاه مشاهده نمیشود چرا که مراسم شاد روز مهندس مانند استادیوم آزادی مملو از جمعیت است و جلسه فرهنگی مربوط به نهاد رهبری خالی از سکنه است و دانشجو منتظر است تا یک مراسم شاد و جذاب در دانشگاه برگزار گردد، حداقل برای میلاد ائمه اطهار (ع) و اهل بیت پیامبر (ص)، حال آنکه یا مجوز نمیدهند یا بودجه نیست و یا تنگ نظری عدهای... .
خون جاری در رگهای این دانشگاه تنها یک عدد تراکتور و یک دستگاه غلتک است که همواره در حال صاف کردن مسیر جلوی ساختمانهای جدید برای پیشرفت دانشگاه میباشد. خداییش پیشرفت کردهایم دیگر، تابلوهای راهنمایی رانندگی در پردیس و جذب هیئات علمی فوق نخبه در دانشگاه و کیفیت غذا و خدمات خوابگاهی و پرداخت بسیار سریع وامها و اینترنت نسل آخر با سرعت خیره کننده و سرویسهای منظم و اخلاق مناسب کارکنان و... . معلوم است که با این همه پیشرفت دیگر کسی دغدغهای نه تنها در مورد مشکلات خود و دانشگاه خود ندارد بلکه از کنار مشکلات و مسائل جامعه خود نیز بی دغدغه و بدون روحیه مطالبهگری میگذرد و دغدغه او میشود، پاس کردن تعداد واحدی در ترم به هر نحوی که شده است.
دانشگاه مرده است که دیگر کسی دغدغه فرهنگی ندارد و فرهنگ تنها سمبلی شده برای برگزاری همایش و سرفصلی در دروس برای پاس شدن و اگر کسی قصد انجام حرکت فرهنگی در دانشگاه را داشته باشد نه تنها با حمایتهای مالی و معنوی ارگانهای مسئول نظیر معاونت فرهنگی ، نهاد رهبری و ... همراه نمیشود؛ بلکه کسب مجوز، نامهنگاریهای اداری و ... تمام انرژی و روحیه فرد را گرفته و او را از انجام حرکت فرهنگی منصرف میکند.
دانشگاه مرده است، چرا که اگر دانشگاه را از جامعه حذف کنیم، نه تنها در فرهنگ و سیاست و تفکر که حتی در صنعت ما هم فاجعهای رخ نخواهد داد! دانشگاه مرده است، چرا که اگر دانشگاه را از جامعه حذف کنیم، نه تنها در فرهنگ و سیاست و تفکر که حتی در صنعت ما هم فاجعهای رخ نخواهد داد! دانشگاه مرده است، چرا که کرسی آزاداندیشی میشود شهر صنعتي، فرصت يا تهديد. دانشگاه مرده است، به همین دلیل هنوز مناظرات دهه هفتاد و نهایتا دهه هشتادی در آن برگزار میشود ولی با این حال، حتی سالن پر نمیشود. دانشگاه مرده است و از این به بعد میتوان به ورودیهای سالهای بعد دانشگاه، این طور خوش آمد گفت: به دبیرستان بزرگ صنعتی خوش آمدید. لطفا هرچه سریعتر خود را آماده کوئیز ریاضی1 بکنید!
شما میتوانید جهت بازدید و دریافت نشریات دانشجویی به سایت پاتوق آزاداندیشی نشریات دانشجویی مراجعه کنید.