به گزارش «خبرگزاری دانشجو» - یادداشت دانشجویی*؛ نمایشگاه را اگر از دیدگاه لغت شناسی بنگریم، طبیعتا می شود مکان نمایش. یعنی جایی که در آن باید چیزهایی به نمایش در بیایند. حال ممکن است گاهی در نمایش گاه فروشی هم صورت بگیرد که البته اگر این فروش بر نمایش غالب شود باز طبیعتا نام آن مکان می شود فروشگاه نه نمایشگاه! طی روزهای گذشته نمایشگاه بین المللی کتاب تهران – موکدا بخوانید فروشگاه بین المللی کتاب تهران- برگزار شد. مقوله ای که به راحتی و با معادله ای یک مجهولی نمی توان با آن برخورد کرد. آمیزه ای از مخاطرات و تهدیدات و فرصت ها برای فرهنگ عمومی کشور.
شاید مهمترین نقد بزرگ و دقیقی که به این شیوه نمایشگاهی برای کتاب وارد می شود، همان است که نویسنده «منِ او» می گوید. یعنی اینکه نمایشگاه کتاب اگر چه در بازه ای ۱۰ روزه می تواند کتب زیادی را بفروشد و شاید تاثیری مثبت در میانگین ساعت مطالعه داشته باشد؛ اما! اما یک ضرر بسیار بزرگ دارد که غیر قابل چشم پوشی است و آن نابود کردن حلقه توزیع که همان کتاب فروشی ها باشند است.
این نقد را بسیار شنیده ایم در بسیاری از محافل کتابخوان – و کتاب نخوان!- ولی خب راه چاره چیست؟ تعطیل کردن نمایشگاه کتاب تهران در یک اقدام ضربتی؟ این اقدام هر چند هم که به فرض محال ممکن باشد اما خود محل سوال است که آیا در مجموع اثر مثبتی بر فرهنگ عمومی و به طور خاص بر رشد میانگین ساعت مطالعه ی کشور دارد یا خیر؟ چرا که نمی توان به راحتی از این گزاره ها گذشت: «بسیاری از مخاطبان نمایشگاه کتاب ممکن است اگر در اینجور مکانی فلان کتاب را نبینند و نخرند و به تبع آن بخوانند – که البته دانشمندان ثابت کرده اند میان این دو، مسیر بس درازیست!- در هیچ جای دیگری هم این اتفاق نخواهد افتاد.» یا مثلا اینکه «بسیاری از اتفاقات خوب فرهنگی و گعده های مفید در کنار همین نمایشگاه کتاب بوجود می آیند.» یا این جمله که «نمایشگاه کتاب شور و شوق کتابخوانی را در جامعه بوجود می آورد که این خود سبب افزایش میانگین ساعت مطالعه خواهدشد.»
راه حلی که برای مشکل بند «ب» به نظر نگارنده می رسد جمعی است بین نظر هر دو طرف دعوا! اصولا نمایشگاه محل نمایش است و می دانیم فروش بیش از حد کتاب در نمایشگاه کتاب می تواند ضررهای جبران ناپذیری به صنعت چاپ و نشر بزند.
و از طرفی نفس نمایشگاه هم محاسن زیادی دارد که نمی توان به راحتی از آن ها گذشت. حال راه حلی که جمع بین این ها باشد، می شود اینکه نمایشگاه با حضور ناشران برپا شود؛ اما به شرطها و شروطها! و آن شرط این باشد که ناشر حق ندارد کتاب بفروشد. یا اینکه بسته به ظرفیت نشر تنها حق دارد یک تا سه عنوان کتاب را به فروش برساند. حال چه می شود؟
اولا آن مشکل عمده نمایشگاه که نابود کردن حلقه توزیع باشد بر طرف می شود. دوم اینکه ناشرین باید یک عنوان یا دو یا سه عنوان از کتبشان را برای فروش آماده کنند و این بدین معناست که ما از یکی از بزرگترین معضلات مخاطبان حاضر در نمایشگاه که همان سردرگمی در خرید باشد تا حد مطلوبی جلوگیری کرده ایم. و سوم اینکه، رقابتی بس مطلوب بین ناشران شکل می گیرد. و آن رقابت حول این محور انجام می شود که هر ناشری سعی می کند کیفیت کتابش را به مخاطب نشان دهد و اینجاست که مجبور می شود گعده های مختلف و ارائه ی کتب برای خواندن در محل را بیش از پیش پیگیری کند. و این یعنی کیفیت خود نمایشگاه بسیار بالاتر می رود و از طرفی سیل مخاطبان به سمت کتابفروشی ها برای تهیه لیست های انتخاب شده در نمایشگاه اتفاق می افتد. یعنی یک تیر و چند نشان!
یک استثناء: طی سال های اخیر رشد بیش از حد ناشران و شمارگان کتب کنکوری یکی از معضلات جدی چارچوب ها و روش های آموزشی ما شده است. سفره ای که به نظر می رسد تعداد زیادی از دور آن ارتزاق می کنند. به نظر می رسد اگر یک جا و فقط یک جا حرمتی در حضور ناشران در نماشگاه لازم به نظر برسد دقیقا همین بخش است.
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.