گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو» - یادداشت دانشجویی*؛ حتما تا الان به دفعات برای شما هم اتفاق افتاده است؛ مخصوصا وقتی که بچه بودید، کمی فکر کنید یادتان می آید. آن روزها وقتی می خواستیم یک کار خطرناک انجام دهیم، بزرگترها به ما هشدار می دادند که این کار خطرناک است؛ بعضی وقت ها با اخم و دعوا، بعضی وقت ها با محبت و دلسوزی و بعضی وقت ها هم ما را می ترساندند و می گفتند مواظب باش «جیز» نشی!!!
خلاصه اینطوری ما را از کارهای خطرناکی که به ضرر خودمان بود نهی می کردند. این ها که گفتیم خاطرات کودکی بود، اما هنوز هم پدرها و مادرها مراقب هستند و هنوز هم به ما تذکر می دهند...
بعضی وقت ها این تذکر دادن ها محدود به فرد نیست؛ بلکه بعضی تذکرها ناظر به یک گروه و یا یک اجتماع است. نمونه این تذکرهای ناظر به اجتماع ماجرای امام علی (ع) در جنگ صفین است. قبل از اینکه ماجرا را مرور کنیم ذکر این نکته ضروری است که بدانیم امام نقشی مشابه یک پدر را ایفا می کند با این تفاوت که محدوده نقش امام، اجتماع یا امتی است که امامت و زعامت آن را بر عهده دارد؛ اما نقش پدر محدود به محیط خانواده است و حالا اصل ماجرا؛
وقتی که جنگ صفین داشت به نفع امام علی (ع) و یارانش خاتمه پیدا می کرد و نزدیک بود تا مالک اشتر نخعی؛ معاویه را اسیر کند؛ با خدعه عمرو بن عاص؛ مشاور معاویه قرآن ها بر نیزه شد، لشگر معاویه با ادعای اینکه ما همه مسلمانیم و نباید اختلاف کنیم، گفتند معاویه و علی (ع) برای تصاحب قدرت با یکدیگر اختلاف دارند پس چرا باید مسلمین با یکدیگر پیکار کنند و باید دست از جنگ کشید. در سمت مقابل نیز این خدعه اثر کرد، در سپاه امیرالمومنین (ع) اختلاف افتاد و سپاهیان دست از مبارزه کشیدند. حضرت علی (ع)؛ آنچه در توان داشت به کار بست تا سپاهیان خود را نسبت به این نیرنگ دشمن آشکار سازد اما اندرز حضرت در یاران ایشان کارگر نیفتاد تا آن جا که حتی حضرت را تهدید به مرگ نمودند؛ بدین ترتیب کار به حَکَمیّت کشید و طرفین متعهد شدند نتیجه حکمیت هرچه بود آن را بپذیرند. از هر طرف نماینده ای رفت تا سرنوشت جنگ را تعیین کند. در ماجرای حکمیت حضرت علی (ع)، مالک را به عنوان نماینده برگزیدند اما سپاهیان حضرت به بهانه اینکه مالک، خشن و تندخو است با ایشان مخالفت کرده و ابوموسی اشعری را به عنوان نماینده فرستادند و از سپاه دشمن، عمروعاص وارد شورای حکمیت شد.
القصه؛ شد آن چه نباید می شد. همه نتیجه حکمیت را می دانیم. ابوموسی اشعری، بالای منبر رفت و آنکه شایسته زعامت و ولایت بود را از خلافت عزل کرد و عمروعاص نیز خلاف تعهدش، معاویه را به خلافت منصوب کرد.
سپاهیان حضرت علی (ع) در پذیرش نتیجه حکمیت اختلاف کردند، برخی حضرت علی (ع) را به بزدل بودن متهم کردند و گروهی ایشان را تکفیر نمودند و خوارج لقب گرفتند...
تمام این اتفاقات به این خاطر رقم خورد که سپاهیان به تذکر فرمانده خود؛ گوش نکردند...
و تاریخ در حال تکرار است، اما امروز با صفین بسیار متفاوت است. امروز امت سید علی، فرسنگ ها تفاوت با امت علی (ع) دارند؛ امروز نیز ما با دشمنی حیله گر روبروییم. بیش از یکسال از شروع مذاکرات با رویکرد دستیابی به توافق می گذرد. امروز دیگر همه مردمان این سرزمین می دانند که تنها راه سعادت کشور و ملت اتکا به توان درون زا است. امروز مردم این سرزمین بهتر از همیشه با گوشت و خونشان احساس کرده اند که تنها راه برون رفت از مشکلات اقتصادی تحقق شعار اقتصاد مقاومتی است، امروز همه می دانند اعتماد به دشمن بیهوده است و امام امت هر روز و به هر بهانه ای بر این واقعیات تاکید کرده و صحه می گذارند.
اما گویا هنوز بعضی به این باور نرسیده اند که مذاکره با کدخدا، جز ضرر و عقب ماندگی برای این کشور نتیجه ای نخواهد داشت. دشمنی که در طول سی و چند سال گذشته، دشمنی خودش را بارها و بارها اثبات کرده است قابل اعتماد نیست.
بهتر نیست به جای تلف کردن وقت گرانبهای خودمان برای مذاکره با اهالی نیرنگ؛ به آباد کردن کشور از طریق مبارزه با مفاسد اقتصادی و اجتماعی بپردازیم؟ بهتر نیست به جای آنکه موضوعات مورد مذاکره را از مردم کشورمان مخفی نگه داریم، دست همراهی مردم را محکم بگیریم و با اتکا به ظرفیت های عظیم داخلی که غبار فراموشی روی آن نشسته است، ثابت کنیم ایران و ایرانی می تواند حتی اگر تمام دنیا در مقابلش قد علم کند؟
بهتر نیست به جای آنکه این روزها به دنبال چانه زدن بر سر این باشیم که پس از 15 سال، یک چهارم از یک پنجم تحریم ها را بردارند یا پس از 20 سال؛ برنامه ای طولانی مدت برای این ۲۰ سال بچینیم و الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی خودمان را تدوین کنیم؟
بهتر نیست با توجه به تمام واقعیت های موجود سند چشم انداز پیشرفت مان را مردانه و بدون ترس از دشمنان بنویسیم و عملیاتی کنیم؟
بهتر نیست واقعیت های موجود را باور کنیم؟ باور کنیم امروز ایران اسلامی است که تعیین می کند چه کسی در عراق حکومت کند؛ چه کسی در سوریه حکومت کند و بهتر نیست باور کنیم امروز این ایران اسلامی است که حرف اول و آخر را در منطقه غرب آسیا می زند؟
بهتر نیست باور کنیم که آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند؟ امروز همه می دانند که در عرصه نطامی هر کجا ایران در مقابل آمریکا قرار بگیرد، ظفر و پیروزی از آن ایران است. عراق، سوریه، لبنان، فلسطین، افغانستان و...
بهتر نیست امیدهای بچه گانه در عرصه سیاست را با رادمردی و استواری معاوضه کنیم؟
بهتر نیست از تاریخ عبرت بگیریم و به حرف امام امت با تمام وجود گوش فرا دهیم؟؟؟
* محمد ادیب - دانشجوی کشاورزی دانشگاه لرستان
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.
قربون تنهاییات آقاجون چقد غریبی
برادر ادیب اصلا ناراحت نباشین این ره که می روند به ترکستان است
ولی ما حرف دلمونو می زنیم، بسیجی یعنی همین
یا حق