به گزارش «خبرگزاری دانشجو»، محمدعلی کول؛ «بهای آزادی» تازه ترین حمله به رهبر کبیر انقلاب اسلامی توسط سینمای هالیوود است. این که دشمن ما برای بزرگترین شخصیت تاریخ انقلابمان فیلم موهن و حاوی تحریف های زیاد بسازد محل اشکال نیست؛ چرا که او دشمن است و از دشمن جز دشمنی و از دشمن بی دین جز دشمنی خارج از اصول دین را نمی توان انتظار داشت؛ اما سئوال و نکته اساسی در نوع حرکت جریان سینمایی پس انقلاب نهفته است!
در طی سال های پس از انقلاب همواره یکی از بزرگترین آن قلت هایی که به جریان سینمایی انقلاب- به معنای عام آن- یعنی عمده کسانی که در سینمای ایران پس از انقلاب فیلم سازی می کرده اند وارد می شده است داشتن رویه شبه روشنفکری است.
اینکه جریانی در فضای شبه روشن فکر مابانه غوطه ور باشد اولین ثمره اش می شود، نداشتن دید واقع بینانه از فضای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی جامعه چرا که صرف گذاشتن عینک شبه روشنفکری توانایی دیدن سالم و صحیح را از شخص خواهد گرفت. چقدر جالب مرحوم «نادر ابراهیمی» در «ابوالمشاغل» از این دوستانِ دشمن برائت می جوید. در آن جا که می گوید: «ما برای آنکه فرصت ناب و نهایی خودسازی را داشته باشیم و در یک انقلاب فرهنگی عظیم، نقش دشوار و خلاقه ی خود را به درستی بر عهده بگیریم و به انجام برسانیم، قظعا باید که در صفوف طولانی خود، اسنوب، اخته ی دانا، شبه روشنفکر، لمپن پر مدعا، باج بگیر فکری و دن کیشوت طرفدار ستمدیدگان نداشته باشیم. همین و همین.»
داشتن رویه شبه روشنفکری یک از بارزترین ثمراتش می شود مخالفت با هر حکومت روی کاری در ظاهر و بستن، در پشت پرده با آن طرف دعوا که حاضر است سر کیسه اش را برای متفکر نماها شل کند. حال می خواهد آن طرف دعوا که با او بسته است در راس حکومت باشد یا نباشد.
«امام» را تصور کنید که در کشور آمریکا می بود و در آنجا یک جریان راه انداخته بود در پازل قدرت های بزرگ. نه! «امام» را که نمی شود در این قاموس متصور شد. اما بر فرض محال-!- همچین شخصیتی را اگر متصور شویم در آنجا با این حوزه تاثیر، قظعا نمی توان تصور کرد که چه مقدار فیلم و داستان در باب شخصیت او بیرون می آمد و ساخته می شد.
ما خودمان شخصیت های خودمان را در بایکوت خبری و بایکوت رسانه ای محفوظ می کنیم. چریان شبه روشن فکرِ بیمارِ مریض فکرِ خودخواهِ بزدلِ دو رویی که در سینمای ما خودش را با فلان مدل ریش و مو و هزار یک چیز دیگر جا زده است و هماره خود را منتقد جناح حاکم نشان می دهد حتی حاضر نیست بر اساس اصول سکولاریسمیک خود به هر شخصیت در حد خودش بپردازد.
و می بینیم که بزرگترین سانسور رسانه ای جهان از یک رهبر فکری اسلامی تمام عیار توسط سینمای کشور خود آن رهبر انجام می شود. بله! «امام» و «انقلاب» را که سینمای انقلاب معرفی نکند باید دشمن آن «امام» و «انقلاب» معرفی کند. مرض شبه روشنفکری احتمالا از سرطان نیز خطرناک تر است؛ چرا که عمده کسانی که بدان گرفتارند پس از مدتی خودشان نیز نمی دانند که به چه گرفتارند و در یک هزار توی بی نتیجه به دور خود می چرخند و عده ایشان هم البته از همین راه ارتزاق می کنند.
سالها از انقلاب اسلامی ما گذشته است و دریغ از تعداد اندکی حتی انگشت شمار که فیلمی در باب زندگی حضرت امام و یا دیگر قهرمانان این انقلاب که هر کدامشان صدها درام را در دل خود پنهان کرده اند ساخته شود و اصلا جای تعجب نیست که امامی که توسط فرزندانش سانسور شود توسط دشمنانش به نحو دلخواه به جهان نمایانده شود.
یک درخواست جدی: یکی از شاید بهانه هایی که برخی فیلم سازان دغدغه مند انقلابی هم حتی از روندهای حاکم در سیستم تولید فیلم هایی با مضمون و محتوای انقلاب و شخصیت های آن می آورند نوعی ترس است از اینکه هر فیلمی که ساخته شود به نوعی مورد انتقاد عده ای قرار خواهد گرفت. به نظر می رسد امروز خطر معرفی نکردن انقلاب و شخصیت های آن توسط سینماگران خودی به قدری جدی است که می توان اندکی اشکالات محتوایی یا ساختی را به قیمت اینکه به طور کامل شخصیت هایمان و اتفاقات انقلابمان توسط دشمن به حتی فرزندانمان معرفی نشود به جان خرید و اندکی سینما گر جوان و انقلابی را به این سمت بیشتر متمایل کرد، حتی با پذیرفتن درصدی خطا!
محمد علی کول- فعال دانشجویی دانشگاه سیستان و بلوچستان
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.