کد خبر:۴۱۸۲۴۲
معرفی شهدای دانشجوی خراسان رضوی-۱۰؛

مرگان ازغدی؛ شهیدی که رفتن به جبهه را واجب‌تر از تحصیل برای خدمت به جامعه می‌دانست

مرگان ازغدی در بیان خاطره‌ای از پسر شهیدش می‌گوید: هاشم دانشجوی رشته پزشکی بود و استعداد فوق‌العاده زیادی داشت، زماني‌ كه مي‌خواست به جبهه برود، به او گفتم: الان كه برادرت در جبهه است، شما به جبهه نرو، چون استعداد بالايي داري و مي‌تواني با تحصيل علم، به جامعه خدمت كني...

به گزارش خبرنگار «خبرگزاری دانشجو» از مشهد، خراسان رضوی دارای بیش از ۴۰۰ شهید دانشجو می‌باشد که تا کنون حدود ۶۰ شهید از شهدای دانشگاه فردوسی، ۸۱ شهید از شهدای دانشگاه فرهنگیان، ۴۳ شهید از شهدای دانشگاه منتظری و ۴۳ شهید نیز از شهدای دانشگاه علوم پزشکی مشهد شناسایی شده‌اند.

 

برای آشنا شدن با این شهدای دانشجو که از محیط علم و دانش به جبهه نبرد حق علیه باطل رفتند به معرفی آنان می‌پردازیم.

 

شهید هاشم مرگان ازغدی در سال ۱۳۴۶ در خانواده اي اصيل و مذهبي متولد شد. از همان ابتداي كودكي، استعداد فراواني داشت و به جلسات و محافل مذهبي علاقمند بود. سال‌هاي تحصيل را با بهترين معدل گذراند. در دوران دبيرستان، همواره در جبهة مبارزه با حركت‌هاي التقاطي و انحرافي منافقين، حضوري موثر داشت. او فردي متواضع و محجوب، مستعد و با توان علمي، مذهبي و بسيار مقيد به فرامين اسلام، صميمي، خونسرد بود.

 

در سال ۱۳۴۶در رشته رياضي فيزيك از دبيرستان حاج آقا مصطفي خميني مشهد ديپلم گرفت و همان سال با رتبه ۲۴۹ در كنكور سراسري در رشته ﭘزشكي دانشگاه مشهد ﭘذيرفته شد. در ۱۳ رجب همان سال در پي فرمان حضرت امام(ره)، تصميم گرفت به جبهه برود؛ اما چون آموزش نظامي نديده بود، موافقت نكردند و بالاخره با اصرار فراوان به عنوان نيروي امدادي در بهداري، به جبهه اعزام شد. در منطقه به دليل علاقه شديد، يك دوره فشردة آموزشي را گذراند و به واحد اطلاعات عمليات منتقل شد و در عمليات آزادسازي ارتفاعات حاج عمران شركت فعال داشت.

 

در منطقة حاج عمران، عراقي‌ها با پاتك‌زدن، چند ارتفاع منطقه را به تصرفشان درآوردند؛ جهت بازﭘس‌گيري ارتفاعات مهم منطقه، نيروهاي اسلام و ﭘيشاﭘيش آنها نيروهاي اطلاعات عمليات از جمله هاشم، آهنگ حمله نمودند. در يكي از اين نبردها، هاشم با اصابت چهار گلوله به نقاط مختلف بدنش به درجه رفيع شهادت نائل آمد و جنازه مطهرش در منطقه باقي‌ماند و چند شب بعد، برادرش به همراه يكي از دوستان واحد عمليات، جنازه‌اش را به ﭘشت خط انتقال دادند و قبر این شهید هم اکنون در صحن آزادی حرم مطهر رضوی می‌باشد.

 

پاسخ شهید مرگان ازغدی به پدرش برای نرفتن به جبهه

 

پدر هاشم در بیان خاطره‌ای از پسر شهیدش می‌گوید: هاشم دانشجوی رشته پزشکی بود و استعداد فوق العاده زیادی داشت. او علاقه زیادی به علوم دینی داشت و می‌گفت: فارغ التحصیل که شدم، مي‌خواهم به حوزه علمیه بروم و دروس حوزوی را بخوانم. زماني‌كه مي‌خواست به جبهه برود، به او گفتم: الان كه برادرت در جبهه است، شما به جبهه نرو، چون استعداد بالايي داري و مي‌تواني با تحصيل علم، به جامعه خدمت كني. ولي او گفت: رفتن به جبهه، واجب است و اين حرف شما، مثل اين است كه بگویيد نماز نخوان و روزه نگير.

 

همچنین مادر شهید در نقل خاطره‌ای از وی می‌گوید: نكات علمي و تمام مطالبي را كه برايش مهم بود را در دفترچه‌اش يادداشت كرده بود. او خيلي منظم بود و همة مطالب را كدگذاري كرده بود و از روي كدها، مطالب را پيدا مي‌كرد. آن زمان نفت كم بود؛ ما در يك اتاق، كرسي گذاشته بوديم و در آنجا مي خوابيديم. شبها كه همه خواب بودند، هاشم بيدار مي‌ماند و با نور كرسي درس مي‌خواند و خيلي مراقب بود كه كسي بيدار نشود.

 

شهادت شهید مرگان ازغدی از زبان برادر

 

برادر شهید در مورد شهادت برادرش می‌گوید: من در واحد اطلاعات-عمليات بودم و كارمان اين بود كه به مناطق مختلف برويم و سركشي كنيم. دوستانم خبر داشتند كه هاشم مجروح شده بود؛ ولي نتوانسته‌بودند او را به عقب بياورند. براي همين، من را به بهانه سركشي، به همان جا فرستادند. وقتي به آنجا رفتم، يكي از دوستانم را ديدم و او به من گفت: براي چه آمده‌اي؟ گفتم: براي سركشي آمده‌ام. او هم گفت كه من دفعه‌‌ اولي كه رفتم، نتوانستم او را بياورم چون آنجا داخل دره‌اي با شيب زياد بود و بالا آمدن از آن خيلي سخت بوده و نتوانسته بودند مجروحين را بياروند و از بالا هم، عراقي‌ها تيراندازي مي‌كردند و تا ۲۰۰ - ۳۰۰ متر هاشم را آوردم ولي شهيد قسم داد كه من را بگذاريد و فردا به دنبالم بياييد؛ عراقي‌ها تيراندازي مي‌كردند و همان جا هم، دوباره به هاشم تير ‌خورد.

 

همراه با دوستم به آنجا رفتم. وقتي به جنازة هاشم رسيدم، تمام زانوانم سست شد و اصلاً ناي حركت نداشتم و خوب حسّ امام حسين را درك مي‌كردم؛ رفتم تا او را بغل كنم كه دوستم مانع شد و گفت: ممكن است كه عراقی‌ها، نارنجك به جنازه بسته باشند و چند نفر ديگر هم تلفات بدهيم. او را بازرسي كردم، ديدم هنوز بدنش گرم بود، او را روي برانكارد گذاشتيم و به عقب آورديم.

 

در وصیت نامه این شهید آمده است: خالصانه بجنگيد، اگر چنين كردید پيروز و سربلند از امتحان بيرون آمده‌ايد. برادران به خاطر داشته باشيد كه بهشت را به بها مي‌دهند نه به بهانه و شما سعي كنيد در قبال بها، بهشت را بگيريد. مادرم، مادر مهربان و دلسوزم! خدا خواست و شهادت نصيبم شود. خدا را شكر و سپاسگزاري كنيد و دعا و ثناي هميشگي را از ياد نبريد و سعي كنيد ناراحتي به خودتان راه ندهيد تا دشمنان داخلي، خوشحال نشوند. مادرم براي من گريه نكنيد، براي بچه‌هاي فاطمه زهرا (س) گريه كنيد. براي امام حسين (ع) كه بي ياور و تنها بود و غريب، و با لب تشنه، در كربلا شهيد شد گريه كنيد.

 

مادر عزيزم! خوشحال باش كه چنين فرزندي را بزرگ كرده‌اي و در راه اسلام و امام هديه كرده‌اي. خدايا! تو شاهد باش كه من چيزي عزيزتر از جانم ندارم كه در راه اسلام و قرآن اهدا كنم. پدر رئوف من! اميدوارم كه اگر كوه‌ها بلرزند و درياها موج بزنند و آسمان برق بزند، تو استوار باشي.

 

اميدوارم كه براي من ناراحت نباشي و اميدوارم كه در آخرت، بتوانم خوبي‌هاي شما را جبران كنم. پدرم! براي من گريه نكن و هميشه استوار و پا برجا باش و مبادا لحظه‌اي از خدا و آخرت، فراموش نمايي. الحق كه فرزند خوبي نبوده‌ام. پدر و مادر عزيزم! شما ناراحت نباشيد از اينكه من حقير و عاصي را در راه خدا هديه داده‌ايد و نثار اسلام و فداي حسين (ع) كرده‌ايد و اگر بغض گلويتان را گرفت براي حسين (ع) گريه كنيد و براي مظلوميت ائمه. برادرانم اميدوارم از دست من راضي باشيد و مرا حلال نماييد و از تمام اقوام و خويشان و دوستان، طلب بخشش و عفو مي‌کنیم و از همگي شما برادران و خواهرانم مي‌خواهم كه به خانواده‌ام به جاي تسليت، تبريك بگوييد و اگر مي‌خواهيد روح مرا شاد نماييد، تمنا دارم هيچ‌كس لباس سياه نپوشد و در هر مجلسي كه براي من گرفته مي‌شود در آن شيريني و چراغاني و شادي باشد.

 

خواهرانم!‌ مثل زينب (س) صبر كنيد و مثل فاطمه (س) صبر و طاقت داشته باشيد و حجاب خود را حفظ كنيد كه حفظ حجاب، بالاتر از خون‌هاي شهيدان است. خواهرانم در زندگي سعي كنيد كه فردا فرزندانتان ادامه دهندگان راه شهيدان باشند. من از همه دوستان و آشنايان و خواهران و برادران مي‌خواهم كه براي فرج حضرت مهدي (عج) و سلامتي امام و پيرزوي رزمندگان اسلام دعا كنند كه ما هر چه داريم از همين دعاها داريم كه مي‌توان به سعادت و رستگاري رسيد.

 

ياران و دوستان هميشه جاي خالي‌ام را در مساجد و پايگاه‌هاي مردمي با شركت در مراسم مذهبي، دعاي كميل و نماز دشمن‌شكن جمعه، تظاهرات و راهپيمايي‌ها پر كنيد و نگذاريد خالي نمايد، و امام عزيرمان را ياري كنيد و نداي هل من ناصرش را لبيك گوئيد و جبهه‌‌ها را به هيچ وجه، خالي نگذاريد كه خدا با لشكريان اسلام است. در آن موقع كه دين خدا احتياج به جهاد و شهادت داشته باشد انسان بايد براي رضاي خدا در اين جهاد مقدس شركت كند.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار