کد خبر:۴۱۹۰۴۷
دلنوشته‌ای برای دستان بسته‌ای که تاریخ را به لرزه درآوردند:

دست‌های بسته‌ای که اگر بسته نبودند، تاریخ به انحراف نمی‌رفت

دستان بسته‌ای که تاریخ را به لرزه درآوردند و با چشمانی باز و دست‌هایی دربند راه سعادت را تنها و تنها با خط سرخ ایثار و شهادت رقم زدند. تاریخ به احترام این پهلوانان تمام‌قد ایستاده است.

به گزارش گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، دستان بسته‌ای که تاریخ را به لرزه درآوردند و با چشمانی باز و دست‌هایی دربند، راه سعادت را تنها و تنها با خط سرخ ایثار و شهادت رقم زدند. تاریخ به احترام این پهلوانان تمام‌قد ایستاده است.

داستان عجیبی است حکایت بودن‌ها و ماندن‌ها. بودن‌های بی حاشیه و ماندن‌های جاودانی. دوستی می‌گفت، من مانده‌ام که چرا هر جا که تاریخ شکل می‌گیرد، آنجا جای پای و دست‌ها، خودنمایی می‌کند. موسای کلیم الله که به ملاقات حضرت حق نائل گشت را دستی درخشان و ید بیضاء، بخشیدند و عیسای مسیح را دستی شفابخش که مردگان را به اذن قادر متعال، زنده می‌نمود دادند و آنجا که دستور اکمال دین بر پیامبر رحمت و مهربانی، صادر گشت، در صحرای غدیر، دست در دست وصی رسول الله گذاردند تا این دو دست در کنار هم، راه سعادت بشری را به جهانیان نشان دهد.

 

آنجا که برگ‌های تاریخ گواه تلخی بر عهدشکنی داشت، دست‌های ولی خدا را بستند و زمانی که عرصه، عرصه جانفشانی و وفاداری بود، دست‌های امیر لشکر حسین بن علی را از پیکر جدا کردند تا برای تمام بشریت، واژه‌ی «دست‌های بسته و جدا شده» پرمعنا باقی بماند.


به راستی این سنت دست بستن چیست که صفحات تاریخ را اینگونه شعله‌ور می‌سازد؟

 

دست‌های بسته‌ای که اگر بسته نبودند، تاریخ به انحراف نمی‌رفت و اگر از پیکرها جدا نمی‌افتاد، عرش خداوند را در صحرای بلا به لرزه وا نمی‌داشت.


اما این سوی تاریخ نیز خواندنی است. آنجا که فرزندان علی و فاطمه، در راه دفاع از ارزش‌های ولایی، جان‌های تشنه شهادت را به شط ایثار زده و در موج‌های تولا و تبرا، امتحان وفا و عشق به ولایت را گذرانیدند، با دست‌های بسته، مشقی را به تحریر درآوردند که قلم‌ها از توصیفشان درمانده‌اند.

 

شهدای غواص را می‌گویم. دستان بسته‌ای که تاریخ را به لرزه درآوردند و با چشمانی باز و دست‌هایی دربند، راه سعادت را تنها و تنها با خط سرخ ایثار و شهادت رقم زدند. تاریخ به تمام قد ایستاده است و به احترام پهلوانانی که حتی در بند اسارات دشمن، لرزه بر اندام متجاوزان انداختند و خصم زبون را تنها چاره آن بود که در اسارت نیز دستانشان را در بند کشند و جانشان را برگیرند.


خفاشان شب پرستی که به گمان خامشان با بستن دست‌ها، دست‌ها را می‌توان از رسیدن به معشوق برید، مگر به یاد نداشتند که مکتب محمد (ص) و علی (ع) و فاطمه (س) و حسین (ع) را با دست‌های بسته و جدا شده ماجراهاست!


غواصان عاشق پیشه‌ای که با اقتدا به مولایشان علی، با دست‌های بسته نیز، دل به دلدار بستند و از پویش راه وصال، روی برنتافند و عاشقانه سرودند:


ای کاش جان بخواهد آن یار جانی ما تا مدعی بمیرد زین جانفشانی ما


را درود می‌فرستم و توفیقمان را در پیمودن مسیر اسلام ناب محمدی (ص) و شفاعتمان را نزد مولایشان حسین(ع) می‌طلبم.

 

دلنوشته سیدمحمدعلی حسینی مشاور وزیر امور خارجه
 

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
نظرات شما
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۶ خرداد ۱۳۹۴ - ۲۱:۱۵
مطلب زیبایی بود. مقداری از این مشاوره ها به وزیر امور خارجه بدید. راستی ایشون تونستند توی تشییع شهدا شرکت کنن؟
0
0
پربازدیدترین آخرین اخبار