به گزارش خبرنگار«خبرگزاری دانشجو» از مشهد، ۱۷ مرداد سالروز شهادت شهید صارمی شهیدی که مظلومانه به شهادت رسید و جاودانه ماند تا سالروز شهادتش یادی باشد از قشری که بی هیچ چشم داشتی سخت کار میکند تا جامعهای را بیدار نگه دارند.
بهتر است در این روز یادی کنیم از شهدایی که مانند شهید صارمی برای انجام وظیفه خود در میدان مبارزه با باطل سربلند بیرون آمدند. شهدایی که در طول هشت سال دفاع مقدس با وجود خطرات میدان جنگ در مطلع کردن مردم از وضعیت جنگ و پیروزیهای رزمندگان اسلام ذرهای کوتاهی نکردند.
شهید سید محمود سید علوی
شهید سید محمود سید علوی در سال ۱۳۳۷در مشهد در خانواده ای متدین و روحانی به دنیا آمد. دوران دبستان و دبیرستان را در کنار پدر بزرگوارش در سنگر مبارزه علیه طاغوت گذراند و بعد از آن به انستیتو تکنولوژی مشهد رفت و تا سال ۵۵ در آنجا حضور داشت. در همین زمان بود که وارد گروه های انقلابی شد و شروع به فعالیتهای انقلابی از جمله پخش کتاب، اعلامیه، نوار کرد. در کار خلاقیت و دقت عمل به خرج میداد و صوت قرآنی زیبایی داشت. شیفته کتابها و افکار معلم شهید دکتر علی شریعتی بود به گونه ای که افکار نوشتههای وی بر ادبیات شهید علوی تاثیر به سزایی داشت. در سال ۵۵ برای ادامه تحصیل به اوکلاهامای آمریکا رفت و در آنجا وارد گروه «دانشجویان اسلامی در آمریکا و کانادا» شد و با تلاش و کار فراوان سعی در شناساندن چهره ی واقعی اسلام و ائمه اطهار(ع) و باز کردن مشت منحرفان استکبار طاغوتی داشت. در طول این مدت محمود، مسئول فرهنگی حوزه و سپس مجله فجر بود و همچنین عضویت در تحریریه نصر ارگان دانشجویان اسلامی کانادا را دارا بود.
وی حتی با وجود خفقان شدید چندین بار در سفر رفت و برگشت به ایران در چمدان خود نوار و کتاب جا به جا کرد. زمانی که مبارزات مردمی علیه رژیم طاغوتی بالا گرفت، علی رغم اشتیاق شدید به کار خود مسئولیتهای انجمن را رها کرده و از طریق فرانسه به لبنان رفت و این در زمانی بود که امام خمینی(ره) در هجرت تاریخی خود در پاریس به سر میبرد. محمود چند روزی پاریس ماند و سپس به لبنان رفت و دوره فشرده مبارزات چریکی را دید و همراه فلسطینیها علیه اسرائیل غاصب مبارزه کرد.
در بهمن ۵۷ از طریق مرز زمینی ترکیه وارد کشور شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی دست به تاسیس «دفتر بررسی و هماهنگی فعالیت های اسلامی» در تهران زد، تا زمینه ای متشکل از کار و فعالیت از دانشجویان در داخل و خارج کشور به وجود آید و فعالیتهای گسترده ای در زمینه توسعه فرهنگ اسلامی –ایرانی و زدودن بقایای فرهنگ استبداد طاغوتی به سرانجام رساند. در اوایل جریان اشغال لانه جاسوسی به مدت دو ماه به صورت گمنام در ترجمه اسناد به دانشجویان پیرو خط امام کمک کرد، سپس مدتی در قسمت روابط بین المللی صدا و سیمای جمهوری اسلامی عهده دار بخش فرهنگی بود.
وی در خرداد ۵۹ در تحریریه کیهان در شورای سردبیری مشغول به کار شد. با شروع جنگ تحمیلی مسئولیت کنترل اخبار جنگی را در روزنامه کیهان به عهده گرفت و سرانجام در ۱۱ آبان به همراه «یوسف نصوحی پور» و به همراه برخی کارکنان کیهان عازم جبهه شد.
علی رغم اصرارهای فراوان بر ماندن، رفت و در تاریخ 16 دی «بعدازظهر روز سه شنبه» در حال نبرد با مزدوران بعثی در «فرسیه» اهواز شهید شد. او دلاورمردانه رفت؛ اما یاد و خاطرش در خاطره ها ماند و خواهد ماند.
در وصیت نامه این شهید آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم خدایا؛ قلب هایمان لهیده، پاهامان فتاده، دستها مان بریده، لبانمان دوخته، قلم مان شکسته و چشمانمان توسط مستبد ترین افراد بسته شده است. هر گوشه، ندایی، ضجه ای، فریادی، دردی، عشقی، ایمانی و امیدی به گوش میرسد. دل ها همه به سوی توست، امید ها همه برای توست، نگاه ها همه در پی توست و فکرها همگی به دنبال تواند. مددی رسان تا همتی کنیم و کاخ ظلم را بر سر ظالم بکوبیم و کوخ عشق را به خانه فاطمه تبدیل کنیم.
پروردگارا؛ درگیری مان را با دشمن مستقیم تر کن که گلوله سربی بر پیکر منجمدش نشانیم و خلاصه درد و رنج و محرومیتمان را به ارزوی نوید صبح سحر و سلامی بر«مطلع الفجر» به پای عیش و نوش طاغوتی اش فشانیم، تا که لرزان و حیران شود و ما به مانند گلی شاداب و سیراب و شکفته و خالی از کرم و هر مار گزنده، سر بر اریم و رشد نماییم و به قوه کمال رسیم. ایزدا؛ انچه که سد راه ما در رسیدن به این هدف متعالی است، محو نما و امید و آرزو و ایمانمان را در گرفتن انچنان خونی، از کالبد حیات بخش سرور آزادگان و رهیده از بند بندگی تمام مطامع دنیا، قوت بخش؛ ئکه محتاجیم تا چنین خونی را بگیریم و دوباره عرضه بر تمام برادران هم رزم جهاد پیشه خود کنیم.
شهید یوسف نصوحی پور
وی در اول مهر ۱۳۳۵ در مشهد دیده به جهان گشود و پس از ورود به مدرسه و اخذ دیپلم وارد دانشگاه شد جهت ادامه تحصیل به دانشگاه اوکالاهامای امریکا رهسپار شد. همزمان با جوشش انقلابی در کشور امریکا شروع به پخش اعلامیه و نوارهای حضرت امام میکرد و سعی میکرد در غالب تاتر و نمایشنامه جریان قیام و استقامت ملت ایران را به نمایش بگذارد.
پس از مبارزه با اسرائیل در جنوب لبنان ورود به ایران از آن جائیکه حفظ انقلاب اسلامی را مقدم می دانست به پاسداری از انقلاب پرداخت. مامور ویژه امام در تربیت نیروی انقلاب بود و در تحریریه کیهان فعالیت داشت با شروع جنگ تحمیلی پس از شرف یاب شدن به محضر امام سعی در جلب رضایت ایشان کرد که بالاخره از ایشان رضایت گرفت و به جبهه رهسپار شد.
پس از استقامت و نبرد بی امان علیه متجاوزان بعثی در ۱۴ آبان ۵۹در دب حردان اهواز به درجه رفیع شهادت نائل شد.
در وصیت نامه این شهید آمده است:
من برای حفظ اسلام و دفاع از مرز و حدود اسلام و برای سرکوبی کفر به جبهه عازم هستم میروم تا خون ناقابل خود را تقدیم اسلام کنم تا جانی که خداوند به من ودیعه داده است را در راهش فدا کنم من یوسف نصوحی با کسب اجزاه از رهبر جهان اسلام امام خمینی و ملت ایران و همچنین پدر و مادر عزیزم به این سفر می روم باشد که ان شاءالله با شهادت رسالتی که بردوشم است به آخر برسانم. قرض های خود را داده ام و مبلغ ۳۰۰۰۰ ریال نقد از مال دنیا دارم که آن را به دست دوست عزیزم و برادر بهاء الدین داده ام که در صورت امکان خرج دفن و کفنم نماید. در ضمن اگر امکان داشت بدن اینجانب را به مشهد حمل کنید از خداوند بزرگ برای مسلمین طلب پیروزی می کنم از پدر و مادر و خواهر و برادرانم میخواهم که دعای خیر نمایند، باشد که ان شاءالله شهید شوم اگر کسی طلبی داشت آن را میتوانند از همین ۳۰۰۰۰ریال دریافت کنند.