گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو _رحیم سخنلطیف، «نظام جمهوری اسلامی ایران» تجسد و تجسم انقلاب اسلامی است. در حقیقت انقلاب اسلامی به عنوان وجهی سیال و فرهنگی، هنگامی که بخواهد ماهیتی تمدنی پیدا کند تبدیل به "جمهوری اسلامی" می شود. از زمانی که این انقلاب تحقق ساختاری پیدا کرد (یعنی بهمن 57)، هر واقعهای را از منظر جمهوری اسلامی نیز نظاره می کرده است؛ و همیشه کوشیده تا نسبتی بین نظام و انقلاب _واقعه و پدیدار_ برقرار کند، بلکه بتواند هر واقعهای را با مکانیزم جمهوری اسلامی؛ به نفع انقلاب اسلامی جهتدهی و یا مصادره به مطلوب کند. پس از این، دیگر مراقبت از «انقلاب اسلامی» مراقبت از نظام «جمهوری اسلامی» هم شد. به این ترتیب و با این نگاه مبنایی؛ نظام خواهد توانست تا نسبت به سختترین تکانهها حالتی فعال داشته؛ و حداکثر استفاده را از وقایعی که برای کشور اتفاق می افتد داشته باشد. انقلاب اسلامی این را به ما آموخت که از هر واقعه ای، هرچند سخت و غیر باور، می شود گذر کرد؛ درحالیکه اندوخته ای به نفع جمهوریت و اسلامیت از آن با خود به یادگار نگه داشت.
با این اوصاف، شاید بتوان محور و چرخ آسیاب انقلاب اسلامی را ( که اکنون در ساختار جمهوری اسلامی قرار گرفته است)، بحث "کارآمدی" نظام جمهوری اسلامی ایران دانست.
کار آمدی را اگر بخواهیم در مادیترین نوع آن بررسی کنیم، قطعاً یکی از مؤلفه های آن توانایی ایجاد امنیت جانی و روانی می باشد. بنابراین اگر با عینک کارآمدی به واقعه ی جان سوز منا نظاره کرد، علاوه بر تمام تألمهای روحی که بر کشورهای اسلامی وارد شده است، می توانیم در مقابل خود منظره ای از به خدشه افتادن «عدم کارآمدی» رقیب اصلی ایران در امت واحده اسلامی را ببینیم. جمهوری اسلامی می تواند کارآمدی را، اینبار در قالب کنار زدن رقیب اصلی اسلام ناب یعنی دولت سعودی دنبال کند.
اکنون «کارآمدی»، مولفه اصلی هویتبخش جهان اسلام است. و به این ترتیب جمهوری اسلامی میتواند با برداشتن علَم کارآمدی؛ روند الگو شدن خود را برای دنیای اسلام تسریع کند. الگو شدن از دو راه ایجابی و سلبی قابل پیگیری است. واقعه منا از آن حیث که کارآمدی دولت سعودی را مورد خدشه قرار می دهد، میتواند از طریق سلبی به الگو شدن ایران کمک کند (یعنی از راه مخدوش کردن رقیب اصلی خود در حوزه کارآمدی). و این خدشه وارد کردن به کارآمدی دولت سعودی، شاید اصلیترین کارویژهی دولت، ملت و رسانههای جمهوری اسلامی در عرصه داخلی و خارجی است، زیرا همانگونه که برای اثبات کارآمدی معمولاً نشان دادن یک کارآمدی واقعی کفایت می کند؛ (مانند هسته ای شدن کشور)، برای سلب ناکارآمدی نیز، بولد کردن یک حادثهی واقعی کافی است. اما از وقتی این حادثه جانسوز اتفاق افتاد، در کمال تعجب هنگامی که رسانههای مجازی و مکتوب این چند روزه را از دید میگذرانیم، با هر تأکیدی، غیر از تأکید بر این نکته مواجه می شویم. تاکید هایی که نه تنها منشأ عمل مشترک نمی شود و در رسانه ها ضریب پیدا نمیکند، بلکه هرکدام بهنحوی می تواند لباسی شود بر اندام جناحهای خاص سیاسی. اخباری از این دست: از انتشار عمدی گاز در محل حادثه گرفته تا دنبال سرنخ گشتن برای مفقود شدن مشکوک چندین سفیر و مسئول.
به این ها اضافه کنید تمام لعن و نفرین هایی که مرتباً نثار وهابیت و آل سعود و البته در اشکال نژادپرستانه ی آن؛ نثار تمام اعراب میشد و مع الاسف توسط برخی افراد ناآگاه و برخی جریانات مشکوک به طرز گسترده ای در رسانه های مجازی در حال انتشار بود.
فارق و فارغ از درستی یا نادرستی گزاره های فوق؛ و با تأکید بر اینکه احتمالاً بیشتر کسانی که این گزارهها را بازنشر میکردند نوعاً نیت خیری داشتند، باید این نکته را متذکر شد که در نهایت مسأله ای که مغفول مانده بود این بود که اساساً ما می باید بر کدامیک از وجوه حادثهی منا تأکید میکردیم تا بشود از آن دردی از دردهای جهان اسلام را حل کرد و البته اینکه دردی دیگر بر پیکر مجروح امت اسلامی نمی افزود؟ کدام خط خبری را می باید پیگیری میکردیم تا منشأ عملی مشترک شود در تقابل با مسببین این حادثه؟
به نظر می رسد برخورد هوشمندانه رسانه های داخلی، بنحوی که صدای واحدی را به سراسر امت اسلامی مخابره کند؛ این است که ما دست بر مسألهای بگذاریم که کمترین تنشها حول آن شکل می گیرد؛ و ظنِ آن می رود که بیشترین منفعتها را در پی داشته باشد. «عدم توانایی مدیریت حج توسط دولتمردان سعودی»، میتواند خطی باشد که بتوان حول آن وحدتی جهانی ایجاد کرد. این خط غرض و مرض را مفروض نمیگیرد و صرفاً عملکرد را نقد میکند. و در ادامه لازمههای آن عملکرد را دنبال کرده تا آنجا که بتواند ضمانتی اجرایی برای عدم بازگشتپذیری این نوع حوادث که شوربختانه مسبوق به سابقه نیز می باشد؛ ایجاد کند.
این خط، نه تنها زبان مشترک همه مسلمانان، بلکه زبان مشترک همه انسانها است. این خط خبری قابلیت پیگیری جهانی دارد، چرا که مسألهی «نیاز به امنیت» از فطریات بشر است و همه خواهان آناناند. دنبال کردن صریح این خط؛ دیگر نیازی به دیپلماسی با مسببین آن نیز ندارد، زیرا پذیرفتن مسئولیت این حادثه و عواقب و لازمه های آن خواستهای جهانی است و البته قابلیت پیگیری بین المللی نیز دارد. اثبات صریح عدم کارآمدی همین یک مورد، بیش از هر نکته ای برای سعودی ها هزینه دارد. زیرا امروز عربستان بیش از هر چیزی؛ نگران از بین رفتن محوریت در جهان اسلام است. او نگران است ایران بازیگر کلیدی دنیای اسلام شود و از همین روست که بیش از همیشه اضمحلال خود را نزدیکتر می بیند. شاید از همین جهت است که رهبر انقلاب صراحتاً علت این حادثه را "مدیریت غلط و اقدامات ناشایست" می داند و خواستار "قبول مسولیت این واقعه از سوی دولت سعودی" است و "عمل به لوازم این مسولیت به قاعده حق و انصاف" را مطالبه می کند. مَخلص کلام آنکه هویت بخش جهان اسلام در کشاکش "جمهوری اسلامی ایران" و " دولت سعودی" است. از مولفه های هویت بخشی «کارآمدی» است. و مدیریت حوادث از نشانه های کارآمدی. و این چنین طبل نا کارآمدی دولت سعودی در مدیریت حج به صدا در می آید تا ایران عرصه هویت بخشی خود را در تقابل با "تجسد اسلام آمریکایی جهان اسلام " یعنی آل سعود گسترش دهد.