گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، هیأت و بهطور خاص مراسمهای محرم نقطه هدف حمله است. نویسنده در آخر مستند دلیل این انتخاب را بهوضوح بیان میکند؛ آنجا که میگوید: «یک سؤال وجود دارد: آیا حکومت موفق خواهد شد تا همچنان از طریق هیئت به جذب نیروهای خود ادامه دهد یا نه؟! میتوان گفت ادامه حیات این نظام بستگی به پاسخ این سؤال دارد.»
چرا این مستند به جایگاه نماز و مسجد نمیپردازد؟ چرا به راهپیماییها و تجمعات مختلفی که اقشار مردم دارند پرداخته نشده است؟ چرا نویسنده حیات حکومت اسلامی را درگرو فعالیت مُثمر ثمر هیئتهای مذهبی میداند. پاسخ اینجا است که دشمن در مقاطع مختلف نقش سازنده هیآت را تجربه کرده است. شاید آخرین تجربه را بتوان فتنه سال 88 دانست که جوانان هیئتی توانستند نقش به سزایی ایفا کنند. این ظرفیت همیشه مورد تأکید مقام معظم رهبری نیز بوده است؛ آنچنانکه در سال 93 در دیدار با مداحان فرمودند:« اگر جامعهی مدّاح کشور آنچنانکه شایستهی این رُتبَت و این مقام است بتواند مسئولیت خود را ادا کند، تحوّلی در سطح کشور اتّفاق میافتد»
بعد از صحبت در رابطه با «موضوع» این مستند باید به اسم آن پرداخت. اسمی که زودتر از آنچه انتظار میرود مقصود سازنده را فاش میکند. آنجا که کلمه "مغزشویی" را استفاده میکند که همراه با بار محتوایی منفی است. هرچه مستند جلوتر میرود میبینیم که کارگردان تلاش دارد تا از همان اول خط و خطوط خود را به نمایش بگذارد. این موضوع را میتوان به دو شکل تعقیب کرد. اول ناشیگری کارگردان که از همان شروع مستند با نمایش عکسهایی چون مصدق و یا فرح پهلوی در برابر چهرهی عبوس علمای شیعه موضع خود را فاش میکند. عکسهایی که با تکنیکهای نورپردازی سعی میکند تا حس بدی را به مخاطب خود القا کند. تعبیر دوم هم عصبانیت سازنده مستند از موضوع مورد بررسی است که محتمل به نظر میرسد. بههرحال این موضوع ضربه خود را به این مستند زده است. آنچنانکه علمای علم ارتباطات معتقدند اگر در ارتباط، حمله به عقاید مسلم فرد کنیم بهصورت طبیعی فرد در برابر پیام ما گارد گرفته و مقابله خواهد کرد. بهطوریکه اگر برای شبهات مطرحشده جوابی هم در ذهن خود پیدا نکند بهصورت طبیعی سطح توجه خود را پایین خواهد آورد. در مقابل این فرآیند اگر در ارتباط با فردی به تأیید او بپردازیم آنگاه کوچکترین مخالفت و یا شبه افکنی میتواند در ذهن مخاطب بسیار مؤثر واقع شود. قاطعانه میتوان گفت که اگر این مستند تاکنون آنچنان موردنقد منتقدان قرار نگرفته است به همین دلیل است. اصطلاحاً باید گفت کارگردان در این مستند «رو» بازی کرده است و همین سبب میشود تا شبهاتی که مطرح میکند خیلی موردتوجه قرار نگیرد.
اما از منظر رسانه ای، حقوقی که مخاطبان یک رسانه در مقابل آن دارند و رسانه موظف است تا آنها را رعایت کند. حقوقی که نهتنها مختص کشور ماست بلکه مواردی مشابه آن را در مفاد حقوقی کشورهایی چون انگلیس و آمریکا نیز دیده میشود. مواردی چون حق احترام به مذهب و مقدسات و با حقوق مربوط به تهمت و افترا که ابتدا تا انتهای این مستند نیمساعته را میتوان از منظر این دو ماده حقوقی موردنقد و بررسی قرار داد.
در همان شروع کلام گوینده سعی دارد تا هدف قیام امام حسین(ع) را حکومت بر کوفه معرفی نماید. دلیل تمایل حضرت به این حکومت را نیز اینگونه اعلام میکند: از آنجا که ایشان از نوادگان پیامبر بودند حکومت را حق خود میدانستند. گویی اینجاست که اولین مصداق تحریف نمایان میشود. گویی داستان هفت هزار نامه کوفیان و دعوت حضرت برای امامت دروغی تاریخی بوده است! و گویی این سخن امام حسین(ع) نبود که قیام کردهام برای اصلاح امت جدم! و اصلاً حکومتی در میان نبوده است. اگر این تحریف را بپذیریم باید بپذیریم که امام هدفی داشتهاند که به آن نرسیدهاند پس علم ایشان زیر سؤال خواهد بود. این اولین مصداقی است که ذیل عنوان تحریف مقدسات و توهین به مذهب میگنجد.
اما این توهینها همچنان ادامه دارد آنجا که گوینده مدعی میشود که انسان شیعه همواره در اوهام گذشته زندگی میکند. آنجا که به تمسخر ایمان به غیب میپردازد و اصولاً شفا گرفتن از دست ائمه را امری واهی میداند و آنت را با «کپک پنیسیلین» مقایسه میکند.
هرچند ممکن است برخی موضوعات مطروحه در این مستند تناسبی با حقیقت هم داشته باشند. برای مثال تعدد ایام و مراسمهای عزاداری در مقابل کمبود ایام شادی است که امروزه مورد توجه علمای دینی ما نیز قرار گرفته است.
مورد بعدی نوع نگاه به غیب و ایمان به خداست. نگاهی که در این مستند مورد تمسخر قرار میگیرد همان نگاهی است که از طرف رسانههای ما و بهخصوص صداوسیما ترویج داده میشود. همانطور که این مستند اشاره میکند تلویزیون و سینمای ما نیز گویی دیداری را مخصوص قشر فقیر جامعه میدانند. غالباً چادریها و ریشوهای فیلم آنهایی هستند که از ابتدا تا انتهای فیلم با مشکلات دست و پنجه نرم میکنند و در خانههای محقر زندگی میکنند. تلویزیون و سینمای ما بعضاً تصویری را از غیب ارائه داده است که مورد تأیید مفاهیم دینی ما نیست. بلکه الهام گرفته از فیلمهای هالیوودی است. تجسم شیطان و یا فرشتهها و اثرگذاری مستقیم آنها در زندگی نمونههایی است که در تلویزیون شاهد آن بودهایم!
مورد دیگر سوءاستفاده اینگونه مستندها از مواردی است که در عزاداریها دیده میشود. یک نمونه ازآنجهت گیریهای سیاسی مداحان و هیأتهای مذهبی است که بارها از طرف رهبر معظم انقلاب نیز مورد نکوهش قرارگرفته است.
افتراهایی که در این مستند مطرح میشود نیز ازنظر حقوقی قابلبحث است. تعابیری چون «نبرد بیهوده» که در مورد دفاع مقدس بهکاربرده میشود، انتساب نظام جمهوری اسلامی بهعنوان یک نظام توتالیتار، معرفی شیعه بهعنوان انسانی همیشه طلبکار که خود را برحق میداند و پنهانکار است و به خودزنی هم علاقه دارد (با استفاده از مصادیقی چون قمهزنی). و یا تعبیر امام زمان(عج) با لفظ کینهجوی بزرگ همه و همه از مصادیقی است که در حقوق ارتباطات میتوان در مورد آنها بحث کرد و در محاکم عمومی پیگیر آنها بود.
در پایان باید گفت هرچند که این مستند به علت وجود خطاهای زیاد نتوانست آنگونه که کارگردان آن انتظار داشت در رسانهها مطرح شود. اما باید برای ما بهعنوان زنگ خطری تلقی شود تا هم ازنظر پاسخ به شبهات و هم ازنظر اصلاح نقدهای صحیح بکوشیم. چراکه حتماً حرکتهای پنهانی هستند که این مفاهیم را هدف قرار دادهاند و هنوز آنچنانکه باید آشکار نشدهاند.