گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو-یادداشت دانشجویی*؛ ۱۳ آبان ۱۳۵۸ را شاید بتوان روز تحقق آرزوی بزرگ امام و امت یعنی قطع دست بیگانگان از کشور نامید، روزی که دست آمریکاییها برای ملت رو شد و دشمنی عمیق آنها نسبت به ایران و انقلاب و اسلام علنی شد.
امام راحل (ره) تا آخرین لحظات دم از مبارزه با آمریکا و متحدانش میزدند و بعد از ایشان هم مقام معظم رهبری بارها و بارها بر لزوم مخالفت و مقاومت علیه دشمنان و در راس آنها امریکا تاکید داشتهاند، رهبران جمهوری اسلامی در این ۳۷ سال ذرهای از استکبار ستیزیشان کم نشده بلکه با همان قدرت همیشگی مقابل زیاده خواهیها و زورگوییهای شیطان بزرگ ایستادهاند. و به تبعیت از آنها مردم هم همیشه معتقد بوده و هستند که دولت بدعهد، زورگو و بی منطق آمریکا دولتی خطرناک بوده و بهتر است از برقراری رابطه با آن خودداری کنیم.
اما بعد از گذشت ۳۷ سال از انقلاب اسلامی، برخی از مسئولان نظام از مدلی جدید و متفاوت از چیزی امام (ره) و رهبری به آن معتقدند سخن به میان میآورند، آنها معتقدند که کلید حل مسائل و مشکلات کشور مذاکره و معامله با کدخداست و بدون آن اصلا ممکن نیست مشکلی از پیش پای ملت برداشته شود.
نکته ی قابل توجه اینجاست که همین افراد سی و اندی سال پیش آنچنان سخنرانیهای تند و آتشینی علیه آمریکا ایراد می کردند که بعضا در تاریخ انقلاب کم نظیر است! و این تناقض، سوالی در ذهن پدید میآورد که چرا کسانی که یار امام (ره) بوده و یک زمانی ضد آمریکا بوده اند، امروز دلشان برای اوباما تنگ میشود و سعی دارند که چهرهی این شیطان کریه را بزک کنند؟! چه اتفاقی افتاده است که انقلابیون دیروز ، امروز با جعل خاطره از امام سعی دارند شعار مرگ بر آمریکا را از جامعه حذف کرده و به مردم القا کنند که رابطه با امریکا ضامن آسایش و رفاه ایران خواهد بود؟!
و سوال دیگر آن است که آیا در این مدت ۳۷ سال دشمنی و رفتار آمریکا با ما تغییری کرده و دشمن دست از خیانتها و دسیسهها برداشته است یا یاوران قدیمی امام (ره) دچار تغییر شدهاند؟
وقتی اندکی توجه میکنیم، در مییابیم که نه تنها دشمنی آمریکا با ملت ایران در طی این سالها کمتر نشده بلکه جنایات و دسیسههای این دولت خبیث بر علیه ملت مسلمان ایران روز افزون بوده است و در حقیقت با نفوذ خود در بین مقامات کشور برخی از انقلابیون دیروز را عوض کرده تا از انقلابی بودن و استقامت خسته شوند.
برای پیدا کردن دلیل این چرخش ۱۸۰ درجهای خسته شدگان از استقامت کافیست به تغییرات حاصله در سبک زندگی آنها دقت کرد، آنها آن روزها همصدا با مردم و امام مرگ بر آمریکا میگفتند و سلام و صلوات نثار دانشجویان خط امام می کردند چون هنوز پشت میزهای فلزی و روی صندلیهای معمولی می نشستند و ماشین زیر پایشان یک پیکان ساده بود.
مسئولینی که هنوز بورسیه نشده بودند برای ادامه تحصیل در کشورهای اروپایی و البته همسر و فرزندانشان برایشان عزیزتر از انقلاب نبودند! آفتی به نام اشرافیت فاتحهی آرمانگرایی و انقلابیگری را میخواند! وقتی بعضی از مسئولین یاد گرفتند که میشود صدها میلیون هزینهی دکوراسیون دفتر کار کرد و میشود به جای یک پیکان قراضه، مرسدس بنز آخرین مدل سوار شد و یا به جای زندگی در محله ای معمولی در بالاترین نقطهی شهر زندگی کرد، دیگر مبارزه با استکبار برایشان بی معنی میشود و وقتی الگو و سبک مدیریتشان بر مبنای تئوریها و الگوهای غربی میشود بیشتر مشتاق میشوند برای رابطه با غرب و آمریکا و همهی اینها بخاطر آن است که حق طلبی و اسلام جای خودش را به دنیا طلبی و رفاه طلبی و مدگرایی داده است.
در واقع وقتی فرهنگ غالب مدیران، فرهنگ مصرف گرایی و رفاه طلبی بشود، دیگر مسئولی نمی گوید یک نان را ۳۵ میلیون نفری میخوریم ولی به دشمن باج نمیدهیم! در عوض میگویند باید به دشمن لبخند بزنیم تا او فشارها را برما کم کند! و این همان نفوذ فرهنگی است که مقام معظم رهبری معتقدند که از نفوذ سیاسی و امنیتی هم خطرناکتر است.
وقتی نفوذ فرهنگی روی دهد، دست دادن با شیطان و لبخند زدن به او میشود ارزش و پاسخ دادن به تهدیداتش میشود افراط! آنگاه مقامات انقلاب اسلامی خجالت میکشند از سردادن شعار مرگ بر امریکا و خجالت میکشند از تبعیت از اوامر امام راحل(ره) و مقام معظم رهبری مبنی بر ادامه مبارزه با دشمن! و چون خود اینگونهاند، فکر میکنند ملت هم مثل آنها از انقلاب و ایستادگی خسته شدهاند، غافل از اینکه این مردم غیور مثل کوه پشت امامشان ایستاده اند و نمیگذارند امان نامههایی چون برجام راه نفوذ دشمن به اقتصاد، سیاست و علی الخصوص فرهنگشان را باز کند.
*میثم احمدی-دانشجوی رشته دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی گلستان و فعال سیاسی و اجتماعی
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تائید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفا منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.