گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»- یادداشت دانشجویی*؛ سی و هفت سال پیش زمانی که ندای تحول فرهنگی در این مملکت طنین انداز شد و امت مسلمان و آگاه آن روزها افزون بر حضور سیاسی، وجود ایدئولوژیک شرق و غرب را نیز از خود و مرزهای فکری خود همچون تفاله ای، پس زد و بنای حکومتی دین و شریعت محور را نهاد.
انقلاب،لقبی در خور و هم شان خون های ریخته شده و رهبران دلخون شده بر خود گرفت و انقلابی فرهنگی نامیده شد.
آشکار شدن ماهیت این جریان فکری-فرهنگی از همان ابتدا مسیر را برای همه و همه، حتی نسل های آینده ی این جریان عظیم مشخص و ترسیم نمود.
و این شد که من، یک دانشجوی نسل سومی با تمام هجمه های فرهنگی وسیم خاردارهای معبر انقلاب و مین های آماده ی انفجار و دشمنان کمین کرده در مسیر اعتلای فرهنگ-من جمله تحصیل در دانشگاه های سکولار و غوطه ور شدن افکارم در عرضه ی ذهن های بیمار و گنگی و گیجی در بمباران رسانه های حق الدروغی و هزاران هزار بدبختی فرهنگی و غیر فرهنگی- ، هنوز برایم تعداد سانتریفیوژ و نتایج برجام بد سرانجام و چانه زنی های سیاسی و دیر و زود شدن یارانه و اینکه کدام دولت کدام راه را از کدام بیابان کشید و کجا را به کجا وصل کرد در الویت نیست .
این همه دغدغه ی پیچ ومهره، آسفالت و سیمان و اصالت بخشی به ابزار هنوز نتوانسته است مرا به حیوان بودن مجاب کند و هنوز نتوانسته بعد الهی وعدالت خواهم را در گورستان خواستهای نفسانی دفن کند. و من هنوز به اصلاح دنیا و آبادانی کشورم بدون تجاوز و نفوذ بیگانه می اندیشم ،من به تفکر انقلابی وجهادی می اندیشم و خوب هم میدانم این ایدئولوژی و تفکر انقلابی است که توان بحث های استراتژیک را به کشورم می دهد نه دو دوتا چهارتای چند تکنوکرات با کت شلورا های اتو کشیده و کفشهای براق و صورت های صاف شده....
خلاصه ی سخن تا به اینجای کار: آن چیز بکر و اصیلی که از این انقلاب یا بهتر بگویم از قیام حسین(ع) و یا وسیعتر بگویم از تمام ظلم ستیزی ها و فریادها بر سر ظالمین تا به امروز بشر برای ما وارثین به ارث رسیده و به یادگار مانده است تفکری عدالت خواه و استکبار ستیز و در نوع درست تر و عمیقترش دین محور است...
صغری ،کبری را چیدم تا حرفهای دلم را برایت بگویم...
در این سیاه مشق و به عنوانی، دردنامه ی دانشجویی کاری با این سی و چند سال انقلابی گری ها و رشادت ها و متاسفانه تعداد کثیری خیانتگری ها و جنایتگری های سیاسی و اقتصادی ندارم...روی حرف امروز من خیانت های فرهنگی است.فرهنگی که پوششی شده است برای عرضه ی فکرها و نگاه های ضد فرهنگی و ضد ارزشی. فرهنگی که به جرات می توان گفت تنها روی کاغذ آن هم برای تامین اعتبار نامش فرهنگ است.
سخت است اینگونه سخن راندن ودلم را میسوزاند اما باید بگوییم که بدانی...
این روزها کار بجایی رسیده است که برخی متصدیان فرهنگ را هم باید ستون پنجم فرهنگی نامید. امروز از پشت خط هم قیچی میکنند کار از گزارش دادن و میدان دادن برای مانور دشمن گذشته است.عده ای خود دست به کار شده و عمل میکنند و نیروه های انقلاب را به خاک و خون میکشند و خود در سنگرهای فرماندهی نشسته و بچه های تازه نفس را به مسلخ و قتلگاه روانه میکنند.
تاکنون تصور داشتم که تنها باید نگران دانشجویی بود که بنا به دلایلی با فرهنگمان قهر است و روی آشتی ندارد، اما امروز حتی باید تب دار و نگران دانشجویی بود که میل شرکت در برنامه های فرهنگی را دارد،که نکند اعتقادکی هم که دارد در این طوفان های خاک آلود بلرزد و یا در مرداب های به ظاهر ساکنش به لجن کشیده شود. امروز باید برنامه های فرهنگی را هم گزینش کرد، اما این بار نه بین خوب و خوبتر! چراکه لیست انتخاب امروز دو حالت بیشتر نیست! ارزش ها یا ضد ارزش ها....
امروز جوان مسلمان با حضور در برخی برنامه های به اصطلاح فرهنگی تازه در بیست و چند سالگی در حقانیت اعتقاداتش دچار تردید میشود که اگر پاسخ داده نشود باید فاتحه ی تفکر اسلامی را خواند را و دوباره بشر را در جهالت نوین و غرق لذت های پر اضطراب گذاشت...
آیا این است فرهنگی که سی و هفت سال است برایش می جنگیم؟آیا این است بیعتی که هر سال در سرمای بهمن سرد، ولی پرامید تجدیدش میکنیم؟
دوست دانشجو سرت را در می آورم اما چند لحظه ی دیگر هم با من بمان...
رفتارها و جریانات بگونه ایست که گویی، فرهنگ این ملت زخم دیده و خون دل خورده، مدفنی شده است برای تعفنات سیاسی عده ای دیگر که چرک های اختلاف نظرهای حق وناحق خود را از دریچه ی کار فرهنگی بیرون می ریزند و آرام در زیر پوست فرهنگ لانه می گزینند و انگل وار به تولید مثل می پردازند و منتظر که کی فرصت بروز و ظهور میرسد.
که البته زهی خیال باطل چرا که بچه مسلمان خوب میداند ظاهر نگری آفت دین است...و زهی خیال باطل که یک شب هیئت سید الشهدا و یک زیارت عاشورا و یک سخنرانی رهبرمان سید علی و یک راهیان نور تمام رشته های فرهنگی و غیر فرهنگی معاندان و گمراهان را پنبه میکند...چرا که همین مجالس شاه و استکبار را از مملکت فراری داد دیگر سرنوشت چند جوجه گمراه فرهنگی بماند...
از استفاده های ضد فرهنگی و تبدیل فرصت ها به تهدیدها که می گذرم میرسم به بغرنجترین صحنه ی فعالیتهای فرهنگی... آخ که فرهنگ بیچاره و مظلوممان تازه باید تاوان جیب عده ای پول پرست راهم بدهد...آخریکی نیست بگوید دیگر شما از این پیکر زخم خورده چه می خواهید راهی دیگر برای ارتزاق و پرکردن شکم ها و حساب های بانکی تان نیست که اینچنین زالو مآبانه از فرهنگ میمکید و خود را روز به روز فربه تر و فرهنگ را نهیف تر و ضعیفتر میکنید؟منصف باشید و دشنه های تیز شده با سنگ اقتصاد سرمایه داری و میل به پول پرستی را از پیکر این پیل تن، خسته از بی مهری و کم لطفی بیرون کشید و به حال خودش بگذارید...
ما را به خیر شما امید نیست شر مرسانید.
عجیب تر اینکه این پول پرستان لذت طلب خودشانغافلند از اینکهروز به روز و لحظه به لحظه به قعر این منجلاب خود ساخته فرو خواهند رفت چرا که شخصشان نامبارکشان هم در بستر همین فرهنگ رشد میکنند و روزگار میگذرانند....
سخن آخر...
همه بدانند: فرهنگ آنهم فرهنگ ایران اسلامی جولانگه تراوشات ذهنهای بیمار و بستر آزمون خطاهای جریانهایی که در درست بودنشان شک و تردید بسیار است نیست.فرهنگ محل کاسبی و بعضا سوء استفاده های اقتصادی نیست.
فرهنگ اعتقادات یک ملت است. هویت یک ملت است. با هویت و اعتقادات ملت ایران بازی نکنید اگر کسی خود را در جایگاه جریانسازی و خلق حماسه میبیند فضا برای بحث علمی باز است. بدانید که پیش از عقده گشایی حق را باید یافت نه آنچه را نفس دوست میدارد را حق پنداشت. در آشفته بازار فرهنگ و بی اطلاعی ملت از آب گل الود ماهی نگیرید.فرهنگ اصیل را به اسم فرهنگ به مسلخ نکشید...
*مجتبی محبتی خلف- مسئول فرهنگی بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی همدان
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.