گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، محمدرضا پهلوی در سن 22 سالگی نه فکرش را می کرد و نه آمادگی شاه شدن را داشت، اما تقدیر اینگونه رقم خورده بود تا همانها که روزی پدرش را به سلطنت رسانده بودند حالا همان پدر را خلع و مجبور به خروج از کشور کنند.
او خفت اخراج پدرش را در حالی میدید که پدر و پسر نگران ادامه سلطنت خاندانشان بودند، چرا که همان قدرتها حالا به گزینههایی دیگری نیز برای سلطنت میاندیشیدند ازجمله برخی شاهزادگان و حتی برادران محمدرضا. اما چه گذشت و محمدرضا چه تعهداتی را پذیرفت که انگلیسیها پیشنهاد شاهی وی را بدهند. محمدعلی فروغی که واسطه اصلی زد وبندهای شاه شدن محمدرضا بود تا زمان مرگش اسرار اصلی آن ماجراها را بر زبان نیاورد .
پس از اخراج رضاشاه از ایران توسط حامیان پیشینش، خواری و خفت دوم، همین ماجرای شاه شدن و ادامه سلطنت در خاندان پهلوی بود، چرا که شاه جدید، خود هیچ نقش و قدرتی در شاه شدنش نداشت.
حقارت سوم نیز خیلی زود به سراغش آمد . 2 سال بیشتر از شاه شدنش نمیگذشت یعنی در سال 1322 که سران 3 قدرت بزرگ متفقین یعنی آمریکا و انگلیس و روسیه بدون اینکه شاه ظاهری ایران را در جریان قرار دهند، برای هماهنگی ادامه جنگ جهانی دوم و چگونگی بهره بردن از امتیازات جغرافیائی و اقتصادی کشور ایران محل کنفرانسشان را در تهران قرار دادند. به تهران آمدند و تشکیل جلسه دادند و هیچ اعتنائی به شاه و دولت کشور نکردند، حتی میزبانی او را نپذیرفتند و در سفارتهای خود اقامت کردند. این شاه جوان مفلوک مجبور شد برای ملاقات این سران به پشت در سفارتهای آنها برود.
روزولت در بازدید از قوای نظامی امریکا در تهران؛ بدون اطلاع دولت ایران
و این آغازی بود آکنده از سرافکندگی و حقارت برای شاهی که به مدت 37 سال چیزی جز خدمت به قدرتهای غربی خصوصا آمریکا و به حاشیه راندن ملک و ملت و فرهنگ در کارنامه نداشت.
آذر 1322 یادآور خاطرهی تلخ و تحقیرآمیز بیاعتنایی سران آمریکا، شوروی و انگلیس به شاه ایران است. روزولت رئیس جمهور آمریکا، استالین رئیس جمهور شوروی و چرچیل نخست وزیر انگلیس بدون اطلاع شاه وارد تهران می شوند تا کنفرانس ۴ روزهی خود را برگزار کنند!
سران متفقین در سفارت شوروی در تهران
شاه ایران، پس از اطلاع، سراسیمه به دیدار آنان می شتابد و چند دقیقهای فرصت مییابد تا با آنان صحبت کند! تاجالملوک مادر شاه درخصوص این اتفاق میگوید: "درآن موقع محمد رضا جوان بود و انگليسیها و آمريكائیها هم چون ايران را اشغال كرده بودند خود را حاكم ايران میديدند و حاضرنشدند به ديدن محمدرضا بيايند، بلكه محمدرضا را واداركردند تا به ديدن رئيس جمهوری آمريكا و نخست وزير انگلستان برود."
ملاقات محمدرضا پهلوی با روزولت؛ این ملاقات چند دقیقه بیشتر به طول نیانجامید
شاه ایران به مهمانان ناخواندهاش که در واقع نقش میزبان محمدرضا پهلوی را در این دیدار داشتند؛ خیر مقدم میگوید و قالیچه گران قیمت هدیه میدهد. او در برابر این کرنشها و زانوی ادب به زمین زدنها اما یک درخواست هم دارد و در خواست میکند تا تبعیدگاه پدرش را به دلیل آب و هوای بد جزیره موریس تغییر دهند. درخواست شاه پذیرفته می شود و رضا شاه به ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی منتقل میشود. تا شاه با مهمانان نه چندان مودبش بی حساب شود!
این کنفرانس که در دولت حاجیعلی سهیلی انجام شد؛ از ابتدا تا انتها به صورت محرمانه و بدون انتشار اخبار آن ترتیب یافت. دولت ایران تنها پس از عزیمت سران متفقین به کشورهایشان در جریان درصد بسیار ناچیزی از گفتگوهای آن خبردار شد. سهیلی درخصوص چگونگی اطلاعش از این جلسه گفت: «ابتدا از طریق کاردار شوروی در تهران در جریان برگزاری این اجلاس در تهران قرار گرفتم.»
كنفرانس تهران در محل سفارت شوروي برگزار شد و شاه نيز براي شركت در كنفرانس ناگزير بود به سفارت برود. در جريان كنفرانس، چرچيل و روزولت حاضر نشدند به ديدار شاه بروند و با وي تنها در محل سفارت ديدار ميكردند. استالین اما پس از به حضور پذیرفتن شاه ایران در محل سفارت کشورش در تهران (!) پذیرفت دیداری نیز با او در کاخ سلطنتی داشته باشد.
ديدار استالين با شاه در كاخ مرمر و با تلاش و خواهش يكي از اطرافيان شاه به نام احمدعلي سپهر (مورخالدوله) از مسئولان سفارت شوروي صورت گرفت.
تصویر منتسب به دیدار محمدرضا پهلوی و استالین
تاج الملوک در مورد این دیدار میگوید: "درخلال صحبتهايش اصلا اسمی از رضا (رضا شاه) نيآورد، فقط از محمد رضا پرسيد كه دركجاها درس خوانده است؟ محمدرضا برايش توضيح داد كه درسوئيس بوده است."
آری این تمام صحبت استالین با شاه ایران بود. محمدرضا برای او توضیح داده بود که در کجا درس خوانده و احتمالا استالین او را تشویق کرده بود تا درسهایش را بهتر بخواند! گفته میشد که استالین در گفت و گوهایش در تهران خواستار تعیین سهمش از نفت ایران شده است.
سیاست خارجی محمدرضا پهلوی ملغمهای بود از وادادگی و خودباختگی که او نام «تنش زدایی» بر آن نهاده بود. پهلوی که توسط غربیها تربیت شده بود؛ آموخته بود که باید به آنها احترام گذاشته، در برابرشان کرنش کند و به این ذلت ببالد. این روحیه البته تنها مختص محمدرضا نبوده و نیست. بلکه همواره خطر تکرار چنین روحیهای، کشورهای مستقل جهان را تهدید میکند. سیاستی که ناکارآمدی خود را صدها بار نشان داده اما همچنان از میان سیاستمداران قربانی میگیرد.
حالا کجاش رو دیدن ان شاالله ،توی قدس که نماز خوندیم اون موقع دنیا میدونه چجور مومنین زمین رو وارث میشن