گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، یادداشت دانشجویی*، «یک روستایی بدخلق و نامتعادل که به گام برداشتن در لبهی پرتگاه واقعیت و خیال ادامه میدهد.»1 این،توصیف مقامات وزارت خارجه امریکا از دکتر محمد مصدق است. مردی که نماد ِ نهضت ملی ایرانیان در سالهای ابتدایی دهه 30 محسوب میشود. مردی که او، دولتش و قیام ملت ایران با یک «کودتا» از هم پاشید. این،اولین پرده از «داستان نفوذ» است: 28 مرداد 32. عملیات آژاکس با مدیریت «کرمیت روزولت» امریکایی به سرانجام می رسد. آیت الله کاشانی در انزوا و مصدق درتبعید قرار می گیرند و ایران وارد دالان ِ تاریک 25سال دیکتاتوری و جنایت می شود. شصت سال بعد، رییس جمهور امریکا رسماً نقش کشورش در سرنگونی دولت دموکراتیک ایران را میپذیرد.2 او باید خیلی چیزها را درباره عملکرد کشورش در ایران بپذیرد...
9 سال بعد از کودتا، در روزهایی که آیت الله کاشانی در شهرری و مصدق در احمد آباد به خاک سپرده شده بودند، در اوج یکه تازی های محمدرضا پهلوی،با فشار جان اف کندی رییس جمهور متهور ایالات متحده و به دلیل ترس از وقوع نهضتهای اصلاحگرانه در کشورهای جهان سوم، طرحی شش ماده ای موسوم به «انقلاب سفید» در ایران به رفراندوم گذاشته شد. طرحی که قرار بود نمایشی مدرن از نوگرایی اعلی حضرت همایونی باشد. اما علما و روشنفکران،منتقدین جدی طرح بودند. آنها انقلاب سفید را یک طرح دیکته شده از جانب امریکا و نامتناسب با شرایط کشور می دانستند. «جبهه ملی و نهضت آزادی ایران ، با صدور بیانیههایی مواضع خود را اعلام کردند. بیانیه نهضت آزادی در اینباره به دستگیری سران این گروه از جمله آیتالله طالقانی، مهندس بازرگان، دکتر سحابی و محکومیت آنان به حبسهای طویلالمدت منجر شد.»3 با همه این اعتراضات اما رفراندوم مورد نظر امریکاییها در ایران انجام شد،کندی اولین کسی بود که برگزاری رفراندوم را به شاه تبریک گفت، اصلاحات،عملیاتی شد و در نهایت:« انقلاب سفید نتایج مختلفی بر جای گذاشت که از مهمترین پیامدهای اقتصادی آن میتوان به تقسیم و قطعه قطعه شدن زمینهای کشاورزی، کاهش تولیدات کشاورزی و در سطح بالاتر کاهش نقش کشاورزی در اقتصاد ملی اشاره کرد؛ از مهمترین پیامدهای انقلاب سفید در زمینه اجتماعی و فرهنگی، حذف مالکین بزرگ، مهاجرت گسترده به شهرها و در زمینه سیاسی، مخالفت نیروهای ملی و مذهبی با اصول آن بود.»4 هنوز فاصلهای به طول16 سال تا روز اصلاحات واقعی، وجود داشت.
«مادة واحده : با توجه به لايحه دولت و ضمائم آن که در تاريخ 21 بهمن 42 به مجلس سنا تقديم شده به دولت اجازه داده مي شود که رئيس و اعظاي هيئتهاي مستشاري نظامي ايالات متحده آمريکا در ايران که به موجب موافقت نامه مربوط در استخدام دولت شاهنشاهي باشند از مصونيتهايي که شامل کارمندان اداري و فني موصوف در بند (و) ماده اول قرارداد وين که در تاريخ هيجدهم آوريل ۱۹۶۱م. (29 فروردين 1340) به امضا رسيده است برخوردار نمايد.روز سه شنبه 21/7/1342 مجلس شوراي ملي بررسي لايحه مزبور را آغاز کرد سرانجام رأي گيري در ساعت پنج بعد ازظهر انجام و از 136 نماينده حاضر در جلسه، لايحه مذکور با 74 رأي موافق در مقابل 61 رأي مخالف به تصويب رسيد.»5 این یکی از تلخ ترین پرده های داستان نفوذ است. مصوبهای که دادگاههای ایران را برای رسیدگی به شکایات درباره مستشاران امریکایی بیصلاحیت می کرد. و مجوزی بود بر یکه تازی و بی قیدی ِ امریکاییها در ایران. نقل مشهوری است که سرود دوست داشتنی «ای ایران» جوشش درونی هنرمندانی است که برخورد ِ توهین آمیز ِ یک مستشار امریکایی با سرهنگی ایرانی را دیده و بغض خود از کاپیتولاسیون را در قاب موسیقی ،تصویر کردهاند. پس از تصویب کاپیتولاسیون بود که آیتالله روحالله موسوی خمینی، روحانی 61 سالهای که پس از رحلت آیتالله بروجردی به عنوان مرجع اول حوزه علمیه قم شناخته میشد، در سخنرانی آتشینی به شدت به آن حمله کرد و نتیجه کاپیتولاسیون را «پست تر شدن ملت ایران از سگهای امریکایی» دانست و در ادامه خطاب به علما گفت«به داد اسلام برسید».آیتالله، در 13 آبان 43 به جرم روشنگری و دادخواهی از ایران تبعید شد. 14 سال بعد اما بازگشت او، که حالا «امام» خمینی است، تاریخ را ورق میزند. داستان نفوذ اما با پایان پهلوی هم پایان نمیپذیرد...
حدود 10 ماه از انقلاب اسلامی ملت ایران میگذرد. مهندس مهدی بازرگان،که به نطر میرسد تنها تفاوت عمده اش با مصدق، اسلامگرایی اش است، در صدر هیاتی بلندپایه راهی الجزایر میشود تا در مراسم سالگرد استقلال این کشور شرکت کند. در حاشیه این مراسم، او و هیات همراهش با برژینسکی(معاون امنیتی رییس جمهور امریکا) دیدار میکنند و از وی میخواهند شاه را به ایران بازگردانند تا در کشورش، پاسخگوی سالها جنایت در دالان ِ 25 سالهی دیکتاتوریاش باشد. پاسخ امریکاییها اما یک چیز است:« تحويل شاه به شما با غرور ملي ما ناسازگار است.»6
سه روز بعد از این پاسخ، گروهی از دانشجویان که خود را پیرو خط امام میدانند، پس از مشورت با محمد موسوی خویینی ها(از افراطیون) و بدون مطرح کردن این موضوع با امام خمینی و یا مسئولین رده بالای کشور، راهی سفارت امریکا میشوند و چندساعت بعد، خبر تسخیر سفارت امریکا در تهران، تیتر اول رسانههای جهان می شود. امام پس از مطلع شدن از موضوع خطاب به دانشجویان پیام میدهند که«خوب جایی را گرفتید.» اسناد بدست آمده از سفارت امریکا نشان میدهد این مکان بیش از آن که یک سفارتخانه با کارکردی دیپلماتیک باشد، لانهای برای جاسوسی از ایران بوده است. «آن مرکزى هم که جوانهاى ما رفتند گرفتند- آن طور که اطلاع دادند- مرکز جاسوسى و مرکز توطئه بوده است. آمریکا توقع دارد که شاه را ببرد به آنجا مشغول توطئه، پایگاهى هم اینجا براى توطئه درست کنند، و جوانهاى ما بنشینند و تماشا کنند.»7 یک روز پس از این واقعه، دولت بازرگان استعفا می دهد. دولتی که چندماه بعد مشخص میشود سخنگوی آن،عباس امیر انتظام، یک جاسوس خوب برای امریکایی ها بوده است!
36 سال پس از تسخیر لانه جاسوسی، 51 سال پس از کاپیتولاسیون، 53 سال پس از انقلاب سفید و 62 سال پس از کودتا؛هنوز هم «نفوذ» یکی از مهم ترین خطراتی است که ایران را تهدید می کند. یانکی ها هنوز به دنبال منفذ هستند. داستان نفوذ، هم چنان ادامه دارد...
پانوشت:
1کتاب کودتا-یرواند آبراهامیان-نشر البرز-ص252
2 parsine.com
3و4 http://www.tarikhirani.ir
5 http://www.iichs.org
6 fararu.com
http://www.imam-khomeini.ir 7