در یک اردیبهشت مصادف با روز بزرگداشت سعدی با دکتر عبدالرضا سیف، استاد تمام ادبیات دانشگاه تهران به گفتگوی تفضیلی در مورد این شاعر ایرانی نشستهایم.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، یکم اردیبهشت روز بزرگداشت سعدی استاد سخن است، شاید همیشه از آثار و اشعار سعدی شنیده باشیم، اما کمتر به نقش سعدی در گذشته ایران و ایرانی با توجه به شرایط زمان و مکان خودش پرداختهایم، لذا برای این به گفتگوی تفضیلی با دکتر عبدالرضا سیف استاد تمام ادبیات دانشگاه تهران نشستیم که مشروح آن در زیر ارائه میشود.
سعدی سه بار در کنکور اول شد! / معلم خصوصی مسنترها اگر بخواهیم به جنبههای دیگر سعدی غیر از نثر و نظم بپردازیم باید بگویم که سعدی از همان جوانی و نوجوانی، چون جزو افراد اهل علم بوده سعی کرده در بهترین مدرسه یا دانشگاه زمان درس بخواند یعنی نظامیه بغداد. آنجا از نظامیههایی نبود که هر کس بتواند وارد آن شود، ۸۰۰ سال پیش چیزی شبیه کنکور شرط ورود به این نظامیه بوده است، در ضمن تعداد ظرفیت پذیرش هم خیلی کم بوده، سعدی سال اول پذیرفته شد یعنی در کتبی اول شد، اما در گزینش یا مصاحبه ردش کردند، علتش را هم سن پایین سعدی یعنی ۱۳ سال عنوان میکردند و میگفتند سنت هنوز ۱۵ سال نشده است. سعدی ناراحت میشود و در این باره میسراید بزرگی به عقل است نه به سن و سال. نهایتا سال سوم که باز هم نفر اول میشود در ۱۵ سالگی وارد نظامیه بغداد میشود و، چون شهریه هم میدادند خودش میگوید مرا در نظامیه ادرار (جیره و مواجب و شهریه) بود/ شب و روز تلقین و تکرار بود. یعنی من معلم خصوصی خیلیها بودم که همه سن و سالی داشتند و من را به چشم بچه میدیدند. اما چه بچهای؟ بچهای که که در چند سالگی قرآن حفظ میکند. او زمانی که به بغداد میآید مدرسهای در شیراز نمانده بود که نگذرانده باشد، لذا او از نوابغ زمان خود است.
سعدی شاعری درباری یا تیزهوشی حکیم؟ سعدی اصولا مورد عنایت دستگاه حکومت هم بود، امیر اتابکان زنگی در شیراز یا پسرش سعد بن ابیبکر، چون با سعدی دوستی داشتند به سعدی کمک میکردند و اصلا تخلص سعدی هم به خاطر همین دوستی با سعد بن ابیبکر است که البته این از تیزهوشی سعدی است که از قدرت دستگاه حکومتی در جهت اهداف فرهنگی و اجتماعی استفاده میکند.
این تیزهوشی سعدی در اشعار و حکایات او هم مشهود است وقتی میخواهد نصیحت کند به صورت شعر یا نثر یا غیرمستقیم است. خود بوستان یا سعدینامه ده فصل است که باب اولش در عدل و تدبیر است، یعنی مخاطبش پادشاه و حاکمان است، ولی میبینید چگونه با حکایتهای زیبا شاهان گذشته را نصیحت میکند. حتی روزگاری که شیراز توسط حمله مغول آشفته میشود و هولاکوخان سری به شیراز میزند، ترکان خاتون زن سعدبن ابیبکر که با تیزهوشی خود مانع جنگ میشود و هولاکو امیری مغول به نام انکیانو را برای امیری شیراز میفرستند که با زبان فارسی هم آشنا بود، سعدی شعر بلندی به نام نصیحهالملوک را برای امیر مغول میفرستد و همان ابیات معروف بس بگردید و بگردد روزگار/ دل به دنیا درنبدند هوشیار/ای که دستت میرسد کاری بکن/ پیش ار آن کز تو نیاید هیچ کار/ به کار میبردکه با همین شعر حاکم مغولی شیفته سعدی میشود. سعدی از اینکه با همه همکاری کند ابایی ندارد. عدهای میگویند سعدی مداح یا درباری است بله مداح هست، ولی مدحهایش متملقانه نیست بلکه از سر تعلیم و نصیحت است، استاد سخن و تعلیم است و نثر فوقالعادهای دارد، سهل و ممتنع.
سعدی، درس، سفر، منبر و مردم سعدی اهل سفر و سخنرانی است و بسیار اهل مطالعه و سخنرانی و منبر است. او علاوه بر نبوغش مانند ابنسینا بسیار مطالعه میکرد قریب ۲۰ ساعت در شبانه روز. او روحانی و شیخ و بسیار سخنور است و قدرت توجیهکنندگی و استدلال بالایی در برخورد با مردم دارد، در گلستان میبینیم علاوه بر آن مجالس پنجگانه که اصلا مجموعه تقریبا برگزیدهای از منبرهای سعدی است در بوستان یا گلستان دوباره همین نصیحتها را به مخاطبان مختلف میکند از پیران و جوانان تا پادشاهان و درویشان و به نوعی خوبی و بدی همه را میگوید.
کس را چه زور و زهره که وصف علی کند سعدی فردی است که میخواهد نماینده جامعه باشد و دنبال جهان مطلوب و آرمان شهری است که در آن همه باشند اسلامی که در دید سعدی هست همان اسلامی است که از طریق پیامبر و اهل بیت میآید. اگرچه گفته میشود که سعدی سنی مذهب است، اما عشق او به اهل بیت را نمیشود نادیده گرفت. در قصیدهای میگوید کس را چه زور و زهره که وصف علی کند/ جبار در مناقب او گفته هل اتی/ فردا که هرکسی به شفیعی زنند دست/ ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی/ دعاهایی که در جاهای مختلف به امام حسین (ع) و حضرت فاطمه (س) دارد نشان میدهد که ارادت به اهل بیت دارد و با اهل بیت بیگانه نیست و این تاثیری است که سعدی از این مکتب گرفته است.
سعدی، جهانگردی و ارتباط چهره به چهره با مردم
نقش سعدی در تمدن ما تنها با اشعار او جلوه نمییابد. وجه هنر و شعر سعدی بسیار از وجه اجتماعی و جهانگرد بودن او سود میبرد سفرهای متعدد و ارتباط چهره به چهره و سخنرانیهای مداوم او در میان مردم بسیار حائز اهمیت است. سعدی شیخ یا مجتهد بیسواد دور از جامعه و اوضاع زمان خود نبوده که از دیگران تقلید کرده باشد اهل تحقیق و اجتهاد، نظر و نقد و سفرهای زیاد است. او دغدغهاش این است که به جاهای مختلف برود و اساسا بر خلاف حافظ انسان جهانگرد و اهل سفری است. با همه اقشار جامعه، همه قوا، اقوام و افکار و شخصیتها سر و کار داشته است.
سعدی امید و انگیزه را بعد از حمله مغول و جنگهای صلیبی به جامعه بازگرداند در زمان سعدی دو جنگ خانمانسوز داشتیم یکی مغولها از شرق و دیگری صلیبیها از غرب. یک بخشی که باید به سعدی بپردازیم وقتی است که کشور و تمدن ما مورد هجوم هم صلیبیها و هم مغولها قرار میگیرد نقش سعدی در حفظ فرهنگ، زبان و تمدن ما در زمان این دو جنگ خانمان سوز است.
یک وظیفه سعدی حفظ فرهنگ و هویت است، سعدی در جایی میگوید وقتی به شیراز آمدم پلنگان یعنی مغولها خوی پلنگی رها کردند، منظورش این است قبل از هولاکوخان مغول اهل جنگ و خونریزی بود و در زمان هولاکوخان که تابع ایرانیها و مغلوب شده بود و خواجه نصیر الدین طوسی به عنوان وزیر دربار مغول، او را عوض و خوی قالب نظامی را تبدیل به خوی فرهنگی کرده بود خود سعدی هم در این فضا و احوال سعی میکند به نحوی با زبان سخنوری، منبر و شعر مردم سرزمین و فرهنگ را با نصیحت و تعلیم حفظ کند. در ماجرای حمله مغول و جنگهای صلیبی وضع به جایی رسیده بود که مردم تقریبا داشتند نسبت به فرهنگشان سرد میشدند یا تقریبا انگیزهها را از دست داده و ناامید شده بودند، ولی سعدی انگیزه را زنده نگه میداشت و مردم را به آینده امیدوار میکرد و برای ارتباط با مردم بسیار سفر میرفت. یک ویژگی حکیم حفظ بقای جامعه است و از این حیث نیز او یک حکیم است.
سحر سخن سعدی راز استقبال مردم از او بود مردم از سخنرانیهای شیرین سعدی استقبال میکردند حتی در خارج از ایران. خودش میگوید: امروز هفت کشور نمیکنند/ بیمقالات سعدی انجمنی. یعنی اینقدر شیرین سخن هستم که مجلسی بدون سخنان من برگزار نمیشود، لذا سعدی از سحر کلامش آگاه بوده است. شعر و نثری که سعدی نوشته از لحاظ انگیزشی در مخاطب بیشتر به روش قرآن یعنی تمثیل و جدال احسن است و برای تعلیم و یا تنبه مردم از روش غیرمستقیم استفاده میکند. به کسی نمیگوید به زور مسلمان شو بلکه از ابزار ادب و شعر و جدال احسن با اوسخن میگوید. شعر سعدی سادگی دارد و خودش برای تعلیم مردم عمدا این زبان ساده را برمیگزیند، اما این سادگی را در بسیاری از شعرا نمیبینیم. شاعر باید ذوق شعری داشته باشد و بعد قریحه و بعد هم اطلاعات و علم زیاد تا بتواند واژه سازی کند که سعدی این مهم را دارد. کسانی هم بودهاند که متاثر از سعدی باشند مثلا خود سعدی از بعضی استادان، چون شیخ عبدالرحمان و شهابالدین سهرودی در گلستان و بوستان نام میبرد.
سعدی بدون پشت پرده با این همه سفری که داشته خانوادهاش تحمل میکردند بعضی اوقات همراهش بودند و بعضی اوقات نه. او هیچ چیز پشت پردهای ندارد مثلا در جاهای مختلف احوال خودش را میگوید، عدهای میگویند سعدی زن باره است که اینطور نیست. در یک نمونه سعدی میگوید مجبور به ازدواج شدم مثلا در جایی به سفر شام و بعلبک اشاره میکند که یک یهودی میبرد که مسیری را نشانش بدهد، اما او را به عنوان اسیر به صلیبیها میفروشد در آنجا سعدی میگوید ما را به کار گل و بردگی واداشتند. مدتی اسیر صلیبیها بود و بعد در بازار بردهفروشان شیخی او را میشناسد و میخرد. سعدی میگوید وقتی در اختیار شیخ بوده، شیخ دختر ناسازگارش را به ما داد و دختر کار را به جایی رسانده بود که به من میگفت: تو همان اسیری هستی که پدرم تو را به ده دینار از اجانب رهانید یعنی سعدی مشکلی ندارد که به خودش هم نقد کند و از خودش هم بد بگوید.
چرا هزلیات سعدی حذف شده است؟ چیزی که به عنوان هزلیات سعدی و دیگر شاعران میبینیم در واقع احوال جامعه از زبان سعدی است که به طنز بیان میشود. اینگونه مطالب کتاب شده، اما اصولا در فرهنگ ما نیست اگر از باب زمانی در حکایتی سعدی میگوید قاضی همدانی فلان کرد از مشکل اخلاقی جامعه صحبت میکند که به چه دردی مبتلا شده و همه یک دست و خوب نیستند بله بد هم دارند. اما چرا اغلب این قسمتها از شعر شاعران حذف میشود؟ به جهت اینکه جامعه نمیپذیرد، جامعه خودش گزینش و سانسور را رقم میزند. مثلا ماجرای ویس و رامین مورد نقد مردم است نه حکومتها، چون موضوعش با فرهنگ ایرانی همخوانی ندارد خود مردم سراغش نرفتند و اصلا کنارش گذاشتند.