گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، تفاوتهای اساسی دو نظام اقتصادی اسلام و اقتصاد سرمایهداری در سراسر جهان و از جمله ایران گسترش یافته همواره محل بحث بسیاری از محافل علمی بوده است. با حجتالاسلام والمسلمین غلامعلی معصومینیا، مدیرگروه بانکداری اسلامی دانشگاه خوارزمی با ایکنا گفتوگوی قابل تاملی دارد که در ادامه مشروح آن میآید.
تفاوت اقتصاد اسلامی از غیراسلامی امری بدیهی است
وقتی ما پذیرفتیم که ائمه(ع) دارای ولایت هستند، یکی از ابعاد این ولایت، مسئله حکومت است. مسئله غدیر هم در مورد نصب امام علی(ع) به حکومت است وگرنه علم و شئونات دگیر ایشان، قبل از غدیر هم محفوظ بود و پیامبر(ص) توصیفات بسیاری را قبل از غدیر در مورد ایشان فرموده بودند اما در این روز، حضرت علی(ع) را به عنوان حاکم بر مسلمانان نصب کردند.
مسئله بعد در مورد مهدودیت به عنوان اعتقاد همه مسلمانان است. این مسئله اختصاص به شیعه ندارد بلکه هم اهل سنت و هم تشیع به آن اعتقاد دارند. تشیع معتقد است امام عصر فرزند امام یازدهم ماست و اهل سنت معتقدند که یکی از فرزندان حضرت زهرا(س) است و یک روز حکومت الهی را در جهان برپا خواهد کرد.
وقتی از حکومت الهی سخن میگوئیم، باید در نظر بگیریم که هر حکومتی دارای شئوناتی است که یکی از این شئونات بارز حکومت، مسئله اقتصاد است. وجود حکومت در دل اعتقادات ما، جزئی از مقومات دین و مذهب ماست؛ چراکه همه مسلمانان ولایت پیغمبر اسلام(ص) را قبول دارند و در نتیجه حکومت ایشان را هم قبول دارند. وقتی پیغمبر(ص) حاکم میشود، این حکومت بدون اقتصاد معنا ندارد؛ بنابراین حکومت از نظر دین، یکی از مُسَلَمات است و یکی از مهمترین ابعاد آن، اقتصاد است.
از سوی دیگر در قرآن و سنت مشاهده میکنیم که راجع به همه بخشهای اقتصاد، آیه و روایت وجود دارد و وقتی همه این موارد را بررسی میکنیم، به این نتیجه میرسیم که یک منظومه به هم پیوسته هستند. ملاحظه کنید که در قرآن سورهای با عنوان سوره عبادت نداریم اما عبادات مختلف اسلام در آیات مختلف قرآن کریم به صورت یک مجموعه به هم پیوسته آمده است.
همچنین احکام دیه در قرآن و سنت و سایر مسائل دیگری که به زندگی فردی و اجتماعی انسان مربوط میشود در قرآن کریم و روایات پراکنده است. وقتی اینها را جمع میکنیم، مشاهده میکنیم که یک بدنه منسجم را تشکیل میدهند. در مورد اقتصاد هم همین گونه است. وقتی قرآن و روایات را بررسی میکنیم مشاهده خواهیم کرد که در مورد اهداف اقتصاد، مبانی اقتصاد، اصولی که باید در اقتصاد حاکم باشد و سایر شئونات مختلف اقتصاد، حرفها و آموزههای بسیاری وجود دارد.
هدف اقتصاد اسلامی اقامه قسط و آبادی زمین است
قرآن کریم در مورد اهداف اقتصاد میگوید شما را زنده کردیم تا زمین را آباد کنید. خداوند متعال در جای دیگر میفرماید: « لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ؛ به راستى ما پيامبران خود را با دلايل آشكار روانه كرديم و با آنها كتاب و ترازو را فرود آورديم تا مردم به انصاف برخيزند و آهن را كه در آن براى مردم خطرى سخت و سودهايى است پديد آورديم تا خدا معلوم بدارد چه كسى در نهان او و پيامبرانش را يارى مى كند آرى خدا نيرومند شكست ناپذير است» (الحدید/ ۲۵). خداوند متعال در این آیه از قرآن، هدف از ارسال رسولان را اقامه قسط (یعنی پرداخت حق هر کس هر چه هست) معرفی کرده است.
همچنین در آیه ۲۹ سوره اعراف آمده است: « قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ؛ بگو پروردگارم به دادگرى فرمان داده است و اينكه در هر مسجدى روى خود را مستقيم به سوى قبله كنيد و در حالى كه دين خود را براى او خالص گردانيدهايد وى را بخوانيد همان گونه كه شما را پديد آورد به سوى او برمىگرديد». قرآن کریم در مورد مبانی اقتصاد نیز میفرماید: «آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ؛ به خدا و پيامبر او ايمان آوريد و از آنچه شما را در [استفاده از] آن جانشين [ديگران] كرده انفاق كنيد پس كسانى از شما كه ايمان آورده و انفاق كرده باشند پاداش بزرگى خواهند داشت» (الحدید/ ۷).
در مورد جایگاه اموال مردم در قرآن آیات بسیاری در قرآن کریم وجود دارد. از جمله در مورد مقررات و ضوابط اموال خصوصی مردم در آیه ۷ سوره الحشر آمده است: « مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ؛ آنچه خدا از دارايى ساكنان آن قريهها عايد پيامبرش گردانيد از آن خدا و از آن پيامبر او و متعلق به خويشاوندان نزديك وى و يتيمان و بينوايان و در راهماندگان است تا ميان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه را فرستاده او به شما داد آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت باز ايستيد و از خدا پروا بداريد كه خدا سخت كيفر است.
مولفههای اقتصاد اسلامی با اقتصاد غیر اسلامی تفاوت دارد
همچنین آیات بسیاری در زکات، خمس و مسائل اقتصادی دیگر وجود دارد و هر موضوعی به اقتصاد ربط داشته باشد در کتاب و سنت هم به عنوان یک مجموعه به هم پیوسته وجود دارد؛ به عنوان مثال در مورد جایگاه رزق انسان در قرآن کریم سخن بسیاری گفته شده است. حتی در مورد احکام پول و ربا و همچنین درباره نحوه تنظیم روابط اقتصادی، آیات متعددی در قرآن کریم وجود دارد.
اساس اقتصاد بر قراردادهاست و در مورد قراردادهای هم آیات بسیاری در قرآن کریم درباره بیع، اجاره، پیمانکاری و سایر قراردادها وجود دارد؛ بنابراین هر چیزی که به معیشت مردم و به نظام اقتصادی جامعه مربوط میشود در قرآن کریم به آن اشاره شده است.
وقتی از اقتصاد اسلامی سخن میگوییم، جای بحث بسیاری وجود دارد. پیغمبر اسلام(ص) فرمودند: اگر میخواهید سعادتمند شوید، من دو چیز شامل قرآن و عترت برای شما به یادگار گذاشتم بنابراین اقتصاد فقط در قرآن نیست. در این مورد باید توجه داشت که ما در قرآن و عترت راجع به همه شئون زندگی اقتصادی انسانها تعالیم زیادی داریم. مطلب دیگر این است که وقتی مجموعه این آموزهها را کنار هم میگذاریم، یک نظام اقتصادی از آن بیرون میآید که با نظامهای موجود، مباینت جدی دارد.
از آدام اسمیت تا فریدمن همه زیر چتر سرمایهداری
اقتصاد فیزیوکراتها در سال ۱۷۵۶ به وجود آمد و اقتصاد کلاسیک در سال ۱۷۷۶ با انتشار کتاب «ثروت ملل» آدام اسمیت به وجود آمد اما دو قرن قبل از فیزیوکراتها، تفکر مرکانتلیستها در اروپا حاکم بود و نظام اقتصادی سرمایهداری از زمان مرکانتلیستها از قرن پانزدهم در اروپا مطرح شد اما مشاهده میکنیم در این مدت، علی رغم تفکرات مختلف، خط واحدی وجود داشته است و اگر تمام این جریان را با دید مکتبی بررسی کنیم، باید اسم آن را تفکر سرمایهسالارانه بگذاریم.
این نظام سرمایهداری را که مطالعه میکنیم به این نتیجه میرسیم که سیستمی منسجم است که متفکران و نحلههای مختلف اعم از فیزیوکراتها، مرکانتلیستها، اقتصاد کلاسیک و حتی سوسیالیستهای تخیلی که به نحوی متمایل به اصلاحات درونی سیستم سرمایهداری بودند، سپس نئوکلاسیکها، سپس کینزیها، سپس نیوکینزیها و در نهایت مکتب شیکاگو، یک خط واحدی را کم و زیاد تعقیب میکنند.
رقابت داروینیستی از اصول اقتصاد سرمایهداری است
این سرمایهداری به اصو لی همانند اصالت فرد، اومانیسم، آزادی اقتصادی، مالکیت بیحد و حصر و رقابت قائل است و نتیجه تفکر اصالت فرد این است که هر کسی منافع خود را پیگیری کند و این فرد باید آزاد باشد و در بازار رقابت حاکم باشد تا افراد بتوانند با هم رقابت کنند و این از اصول مُسَلَم اقتصاد سرمایهداری است که از آن با عنوان رقابت داروینیستی یاد میشود که افراد به منافع خود ولو به قیمت حذف دیگران فکر میکنند. در این سیستم آزادی اقتصادی و مالکیت خصوصی بیحد و حصر وجود دارد و هدف هم رفاه و رشد است که دارای تفاسیر خاص خود هستند.
ربوبیت پروردگار در اقتصاد مارکسیستی جایی ندارد
در کنار اینها مکتب دیگری با عنوان اقتصاد مارکسیستی در دنیا پدید آمد که اصول اقتصاد سرمایهداری را نفی کرد. اما وقتی آموزههای قرآن و سنت را بررسی میکنیم به این نتیجه میرسیم که قدر یقین، نه نظام سرمایهداری و نه نظام کمونیستی و مارکسیستی است. با همه تفاسیر مختلفی که از آیات و روایات میشود، یقین پیدا میکنیم، آن انسانمحوری که لیبرالها در اقتصاد به آن معتقدند در اسلام وجود ندارد بلکه در همه نظامات اسلام، اعم از اقتصاد، سیاست، فرهنگ، علوم تربیتی و جامعهشناسی، سنگ بنای اصلی، خدامحوری و حاکمیت ربوبیت پروردگار است.
مالکیت درجه یک در اقتصاد اسلامی از آن خدا و مالکیت درجه دو از فرد است
وقتی در سنگ بنا اختلاف وجود داشته باشد این اختلاف تا آخر ادامه دارد؛ چراکه در خدامحوری، حاکمیت پروردگار در همه عرصهها وجود دارد و هنگامیکه قرآن دستور به انفاق میدهد، از همین خاستگاه است. خداوند میفرماید: «آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ؛ به خدا و پيامبر او ايمان آوريد و از آنچه شما را در استفاده از آن جانشين ديگران كرده انفاق كنيد پس كسانى از شما كه ايمان آورده و انفاق كرده باشند پاداش بزرگى خواهند داشت». (الحدید/ ۷). یعنی اختیار تام مالتان را ندارید بلکه خداوند شما را جانشین خود قرار داده است و شما در یک محدوده خاصی اجازه تصرف دارید.
نظام سرمایهداری از اصالت فرد سخن میگوید اما اسلام به این مسئله قائل نیست که فرد هر کاری که مایل است انجام دهد و منافع شخصی خود را به هر شکلی تعقیب کند بلکه ضوابط فقهی و اخلاقی برای آن گذاشته است و اجازه نمیدهد آزادی اقتصادی بدین معنا حاکم باشد. سرمایهداری از آزادی اقتصادی سخن میگوید و اسلام هم انواعی از مسئولیتها را در کنار آزادی اقتصادی قرار میدهد.
اگر بخواهیم نسبت و رابطه نظام اقتصادی اسلام با نظام اقتصادی سرمایهداری و کمونیستی را بسنجیم باید از سنگ بنای اولیه شروع کنیم. این سنگ بنا، اومانیسم است که در مقابل آن ربوبیت قرار دارد. بعد نوبت به منابع شخصی، سپس بها دادن به غرایز انسان، سپس اصالت فرد، سپس آزادی اقتصادی و در نهایت به مالکیت خصوصی میرسد. بنابراین ما در نقطه شروع با نظام سرمایهداری اختلاف داریم. آنها اعتقادی به ربوبیت ندارند و معتقدند انسان آزاد است و چون خدا کاری به انسان ندارد و انسانمحوری حاکم است، بنابراین نتیجه قهری آن، اصالت فرد است.
اسلام اجازه کسب سود به هر قیمت را نمیدهد
در مورد رقابت اقتصادی هم اسلام اجازه نمیدهد رقابت داروینیستی توسط یک فعال اقتصادی مسلمان پیگیری شود. بنابراین در تمامی مبانی و اهداف اقتصادی، بین نظام اقتصادی اسلام و سرمایهداری تفاوت جدی وجود دارد. وضعیت اقتصاد مارکسیستی هم که روشن است. یکی از اشتباهات بزرگ بسیاری از افراد این است که نظام سرمایهداری را به یک مجموعه منسجم در نظر نمیگیرند و میخواهند اجزای مختلف اقتصاد اسلامی را در پناه سرمایهداری بنا کنند و این خطای بزرگی است که برخی از محققان و مجریان ما دچار آن شدهاند و باید اصلاح شود.
در سرمایهداری هر کسی به دنبال منافع خود است. آنها معتقدند اگر هرکسی براساس اصالت فرد به دنبال منافع شخصی خود باشد، منافع جمعی هم حاصل میشود؛ بنابراین آزادی اقتصادی نتیجه تعقیب منافع فردی است. مالکیت خصوصی هم یکی از شئون آزادی اقتصادی است. یعنی وقتی همه آزاد هستیم باید مالکیت خصوصی هم به شکل بیحد بدون تنه زدن به دیگران وجود داشته باشد.
محدودیتی که آنها در زمینه مالکیت خصوصی قائل هستند از این سنخ است که آسیبی به دیگران نرسد وگرنه افراد در عرصه اقتصاد کاملا آزاد هستند. اما اسلام با آنها اختلاف مبنایی دارد. نظام سرمایهداری میگوید انسان میتواند مدام بر املاک خود اضافه کند و هیچ محدودیتی ندارد؛ غیر از برخی محدودیتهای قانونی که نمیتوان آنها را کنار گذاشت؛ چراکه اگر برداشته شود از همان مالکیت خصوصی لذت نمیبریم.
حدود فعالان اقتصادی در اسلام متفاوت از سرمایهداری است
اسلام برای مالکیت خصوصی، ضوابطی جدی گذاشته است و از جمله در کنار آن مالکیت عمومی و مالکیت دولتی وجود دارد. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ؛ و در اموالشان براى سائل و محروم حقى معين بود». (الذاریات/ ۱۹). یعنی کسی که مالکیتی دارد باید حقی برای سائل و محروم در نظر بگیرد که براساس تفاسیر این حق معلوم به صراحت، نه خمس و نه زکات است و مالیات واجب هم نیست بلکه چیزی مازاد بر آن است.
خداوند متعال میفرماید شما با زحمت، مالی را به دست آوردهاید اما باید بخشی از آن را به نیازمندان بدهید. این موضوع در نظام سرمایهداری اساسا معنا ندارد. همچنین برخی دیگر از محدودیتها در نظام اقتصادی اسلام وجود دارد؛ از جمله اینکه حق ندارید پول خود را که با زحمت به دست آوردهاید را به عنوان رشوه یا ربا پرداخت کنید؛ بنابراین بین نظام اقتصادی اسلام و نظام سرمایهداری، تفاوت جدی در مورد مالکیت خصوصی وجود دارد.