زنی محترم و ثروتمند از قوم «ماندیکا»، هزینه ساخت دانشگاه «سنکور» را تامین کرد و با این کار، مهمترین مرکز تعلیم و تربیت در آن منطقه را به وجود آورد.
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، زنی محترم و ثروتمند از قوم «ماندیکا»، هزینه ساخت دانشگاه «سنکور» را تامین کرد و با این کار، مهمترین مرکز تعلیم و تربیت در آن منطقه را به وجود آورد. این دانشگاه بسیار رونق گرفت، به طوری که در حدود قرن ششم هجری قمری، شمار دانشجویان آن به ۲۵ هزار نفر رسید، در حالی که جمعیت شهر، ۱۰۰ هزار نفر بود.
دانشگاه، اداره مرکزی واحدی نداشت و از تعدادی کالج و مدرسه عالی مجزا تشکیل شده بود که هریک به وسیله یک مدیر مستقل اداره میشد. دورهها در محوطههای باز برگزار میشد و رشتههای درسی شامل قرآن، مطالعات اسلامی، حقوق، ادبیات، طب و جراحی، نجوم، ریاضیات، فیزیک، شیمی، فلسفه، زبان و زبان شناسی، جغرافی، تاریخ و هنر میشد. البته همه آنچه به دانشجویان آموخته میشد، نظری نبود و دانشجویان زمان زیادی را صرف آموختن یک حرفه، قوانین تجارت و علم اخلاق میکردند.
عالیترین دوره تحصیلی، معادل دکترا (PHD) ده سال طول میکشید. دانش آموختگان این دوره، دانشمندانی جهانی بودند که به واسطه کتابها و آثارشان، شناخته شده بودند. تز دکترا، «رساله» نامیده میشد و هنوز هم در بسیاری از دانشکدههای اسلامی و مراکز آموزشی مذهبی یا حوزههای علمیه به همین نام خوانده میشود.
در جریان جشن فارغ التحصیلی، دانشجویان میبایست عمامه سنتی را بر سر مینهادند. عمامه در واقع نماد نور الهی، دانایی، دانش و سلوک اخلاقی عالی بود. این دانش آموختگان به دلیل بهره مندی از فضل و دانش بسیار مشهور بودند و به عنوان استاد (دانشگاه) در سراسر جهان اسلام به کار گماشته میشدند.
پروفسور فوآد سزگین (رئیس موسسه و موزه علوم اسلامی دانشگاه گوته فرانکفورت) ضمناشاره به کتاب ۳۰ جلدی پزشکی ابوالقاسم زهراوی (جراح و پزشک مسلمان آندلسی در قرن چهارم هجری) به نام «التصریف لمن عجز عن التألیف» با نام اختصار «التصریف» که در موسسه علوم اسلامی دانشگاه گوته در ۲ جلد تجدید چاپ شده به لباس دانشمندان و اهل علم اروپای قرون میانیاشاره کرده و میگوید: «.. در بعضی از نسخهها لاتین این کتاب، تصویر جالبی از صحنههای عمل جراحی نیز وجود دارد. همان طور که در اینجا میبینید پزشکان و اطبا همیشه به صورت عمامه بر سر گذاشته به تصویر کشیده شدهاند. در اصل عمامه را در اروپا، اشخاص معتبر به سر میگذاشتند. کتاب زهراوی، در دوره سلطان محمد فاتح توسط حکیمی به نام شریف الدین صابونچی اغلو به ترکی عثمانی برگردانده میشود...»
جایزه در تمدن اسلامی، سوزانده شدن در اروپا
ورود علوم مختلف از سرزمینهای اسلامی به اروپای توحش زده قرون وسطی که تحت حاکمیت کلیسای تحریف شده و دادگاههای انگیزاسیون وابسته به آن قرار داشت، با موانع بسیار مواجه شد. کلیسای یاد شده و دیگر محافل سنتی اروپا از جمله کانونهای یهودی با این واردات علم و هنر و اندیشه از کشورهای اسلامی به شدت مخالف بودند و آن را رسوخ افکار ضاله و کفرآمیز در جامعه میدانستند که به مخالف خوانی گستردهای با کلیسا منجر خواهد شد. از این روی در مقابل آن ایستادند و آنان را که عامل و مروج علوم تمدن اسلامی بودند، در همان دادگاههای انگیزاسیون محاکمه کردند و در آتش سوزاندند.
استاد رحیم پور ازغدی (مدرس دانشگاه و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی) دراین باره میگوید: «.. جالب اینکه این دانشمندان در کشورهای اسلامی برای کشفهایشان، صله و جایزه میگرفتند و تشویق میشدند. جلسات مناظره داشتند که گاهی یک دانشمند از ایران از خراسان بزرگ یا از سمرقند و یک دانشمند هم از شمال آفریقا، از آندلس (اسپانیای اسلامی) برای حج به مکه میرفتند و در کنار خانه کعبه، راجع به ۴ فرمول در فیزیک مناظره میکردند. سارتن مینویسد به اینها در کشورهای اسلامی جایزه میدادند، ولی وقتی آثارشان ترجمه میشد و به اروپا میآمد، دارندگان آن را به دادگاه تفتیش عقاید برده و به نام کفرگویی اعدامشان میکردند...»
این در شرایطی بودکه در سرزمینهایی اسلامی از این ترویج علوم و دانشهای مختلف به شدت استقبال میشد و ارتباط جوامع و ملل مختلف اسلامی به جز مواردی مانند حج و یا اعیاد اسلامی، از این طریق نیز برقرار میگردید. پروفسور سیمون شفر (استاد دانشگاه کمبریج) در توضیح جوشش علمی دوران تمدن اسلامی میگوید: «.. با اسلام، یک جامعه علمی بسیار گستردهای بوجود آمد که در آن دانشمندان مناطق خیلی متفاوت دنیا میتوانستند بحث و گفتگو کنند و عقایدشان را با هم مقایسه کنند. بحثها گاهی مختلف هم میشدند. مثلا دانشمندان کوردوبا در جنوب اسپانیا میتوانستند با دانشمندان بغداد یا سمرقند بحثهای علمی یا ادبی داشته باشند...»
د) جامع العلوم؛ لقب دانشمندان دوران تمدن اسلامی
از دیگر ویژگیهای دوران طلایی اسلام، وجود دانشمندان، حکیمان و دانش پژوهانی بود که در چندین دانش متفاوت سر رشته داشته و در آن سرآمد روزگار خویش بودند. این حکیمان، هم در علوم مادی و فیزیکی و هم در علوم دینی و متافیزیکی، در شاخههای متعدد، دخیل بوده و پژوهشهای ارزندهای داشتند. دکتر مهدی گلشنی درباره علت اینجامعیت علمی اظهار میدارد: «.. یکی از زیباییهای علم در تمدن اسلامی این بود که یک دیدگاه کل نگر داشتند، تمامی علوم برایشان شانیت خود را داشت، اعم از علوم انسانی که فلسفه و مانند آن بود و همچنین علوم طبیعی، علوم ریاضی و... و همه اینها را شاخههای یک درخت میدانستند. صریحا هم شیخ محمود شبستری میگوید که:
به نزد آنکه جانش در تجلی است همه عالم کتاب حق تعالی است از آن هر عالمی، چون سورهای خاص یکی زان «فاتحه» وآن دیگر «اخلاص»
این علم بخشی از خلقت خداوندی است و آن علم بخش دیگری از خلقت خداوند است و جنبههای دیگری ازخلقت خداوند را توصیف میکند. قسمتی از بدن را فیزیک توصیف میکند، بخش دیگر را زیست شناسی و از جنبههای روانی را هم علم روانشناسی توضیح میدهد. اینها همه شاخههای مختلف یک درخت هستند. در آن زمان یک ارتباط ارگانیک بین علوم مختلف میدیدند...»
دکتر گلشنی به عنوان مصداق این کلنگری، خواجه نصیرالدینطوسی را مثال آورده و ابعاد مختلف جامعیت علمی وی را شرح میدهد: «.. خواجه نصیر وقتی ریاضی انجام میداد، اصلا نمیتوانستند متوجه شوند که یک عالم دینی است. ریاضی را مانند یک ریاضیدان طراز اول انجام میداد و در ذهنش میدانست چه ارتباطاتی بین این علوم برقرار است. کلنگر بودند. ریاضیاتشان با طبیعیاتشان با نجومشان با فلسفه شان، همه به هم ربط داشت. شاخههای یک درخت محسوب میشد...»