معروف است، ولی خیلیها برایش صف نمیکشند! شاید، چون زیاد است و تمام نمیشود حالا حالاها. چرب و لذیذ هم نیست مثل خیلی از نذریها، اما مزه دار است به زبانها و خیلیها از خوردنش حال میبرند؛ آن حال که از دل میآید.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، عصر پنجشنبهها موعد نذری حاج حسین است. این را همه اهل محل میدانند و خیلیهای دیگر که از راه دورتر میآیند. یک میز بزرگ میآید جلوی در خانه حاجی که رو به خیابان باز میشود؛ خیابانی در محلهای قدیمی در جنوب شهر. نذری هم میآید روی میز؛ مثل یک ایستگاه صلواتی. سیبزمینیهای پخته، پوستکنده میشود و میرود روی یکتکه بزرگ نان و تمام! نمک و گلپر هم هست؛ چای هم اگر بخواهی. شام است برای خودش. برای خیلیها شام است؛ شامی که میخورند و برای خانوادهشان هم میبرند.
۲کیلو بود، ۱۰۰ کیلو شده
۱۵ سال است که بساط این نذری منحصربهفرد هر پنجشنبه ساعت ۶ تا ۹ شب اینجا برپاست. هر بار حدود ۶۰۰ نفر نان و سیبزمینی میخورند یا میبرند. این را حاج حسین از روی تعداد نانها میگوید. درباره این نذریاش هم مطلبی میگوید که از خود نذری جالبتر است: «به یاد جبههها که خیلی روزها و شبها غذا سیبزمینی آب پز میخوردیم یا در دورهمی هایمان سیبزمینی هیزمی میپختیم بساط این نذری را راه انداختم. از ۲کیلو سیبزمینی شروع شد و الان ۱۰۰ کیلو شده. خیلی وقتها هم همین نذری ساده بانی دارد و اهالی برای خیرات امواتشان سیبزمینی یا نان را میآورند یا هزینه خرید آنها را بر عهده میگیرند.» خودش ۸ سال در جبهههای دفاع مقدس رزمنده بوده؛ خودش و ۵ برادر و پدرش. خانهای داشتهاند با ۷ رزمنده. هنوز هم اهل جبهه است انگار. دستش در کار خیر است. آخرسر هم نیتش برای این نذری را چنین بیان میکند: «نیتم این بود که در میان کسانی که این نان و سیبزمینی را میخورند افراد نیازمند هم باشند.»